به گزارش مجله خبری نگار/فارس-حامد تقدیری: ما در اربعین هم از ضعف روایت رنج میبریم.
فرض کنید شما کسی هستید که تاکنون توفیق حضور در مسیر اربعین عراق را نداشته اید. الان با این تولیدات صدا و سیما چه تصویری پیدا میکنید؟!
بگذارید کمی تولیدات تلویزیون را مرور کنیم، بیشتر شبکهها یک مجری از مسیر مشایه در حال صحبت است و از حضور پر شور مردم صحبت میکند. بعضی شبکهها یک روحانی در مقابل مجری گذاشته اند و او هم نکاتی از فضیلت اربعین میگوید که حتما در بین یکی از آنها حجت الاسلام اسماعیل رمضانی هست. چرا که بعد از انتشار گسترده کلیپ صحبتهای دلنشین ایشان در فضای مجازی، صدا و سیما به این نتیجه رسید که کشف بزرگی کرده اند و از ماه رمضان تاکنون حتما در یک شبکه ایشان هستند. انگار که این حوزه عظیم علمیه همین چند روحانی را دارد.
در فضای مجازی هم بچرخید آخرش عکس غذا و خوراکی و سلفیهای مسیر را میبینید.
حالا شما باشید از اربعین چه فکری میکنید؟! چقدر درک از این گنج بزرگ اربعین پیدا میکنید؟!
حال مشکل صدا و سیما و رسانه چیست؟!
مشکل در ضعف محتوا و روایتهاست. حضرت آقا زمانی به رییس اسبق رسانه ملی فرموده بودند «کارها در سطح خوب است، اما در عمق خوب نیست».
برای عمق بخشی به کارها باید به محتوا توجه کرد و یکی از روشهای تحقق محتوا هم تولید روایتهای دلنشین است.
من در این سالهای بسیاری که توفیق پیاده روی اربعین در عراق را داشته ام، هر سال بهره ام از این مسیر با برکت متفاوت بوده و هر سال آنچنان مسیر برایم جدید بوده که به دنبال کشف بیشتر بوده ام. امسال در ابتدای سفر به نوجوانان همراهمان گفتم: بچهها این مسیر پر از گنج است. گنجهایی که پنهان است و شما با دقتها و تأملها باید آنها را پیدا کنید و درک کنید. وقتی هم پیدا کردید وظیفهی روایت کردن آنها را دارید.
میزبانان خودشان روایتهای مختلفی دارند. از اینکه چگونه از مال و زندگی و همه چیز خود گذشتند تا خادم باشند، از اینکه برای برپایی یک موکب چقدر کار میکنند و چه مشکلاتی دارند و اینکه چطور همهی خانواده از کودک تا پیرمرد و پیرزن با هم برای میزبانی یک دل میشوند.
زائرین هم پر از روایتند. از سختیهای سفر و چگونگی رسیدن به بهشت.
راستش را بخواهید من جای شبکه پویا بودم روایت بچههای زیر هفت سال اربعین را با بیان خودشان میساختم. کالسکه میشدم و با احمدرضا همراه میشدم تا روایت حضورش را داشته باشم.
من اگر بودم از سختیهای سفر هم میگفتم، از گرمای زیاد، از شلوغیها، از مشکل بانوان در ورود به حرمها و کمبود خدمت رسانی بانوان هم میگفتم تا مخاطب فکر نکند فقط خورد و خوراک و جشنواره غذاست.
من اگر بودم روایت دستها و پاها را میگفتم. روایت مسیرهای مختلف و قبایل و درک هایشان از اربعین را میگفتم. من اگر بودم تلاش میکردم یک شبکه مردم بزنم تا خودم روایت نکنم و پای روایتهای تولیدی خود مردم بنشینم و بخواهم آنها هم ما را در کشف بهتر و بیشتر گنجهای مشایه کمک کنند.
راستش را بخواهید مشایه گاهی پر از سکوت است. آنقدر برایت حرف دارد که دهانت قفل میشود و دلت میخواهد فقط بشنوی عشق بازی کنی.
البته این نوشته قدردان زحمات برادران عزیزم در رسانه ملی است و کم کار خوب هم از این مجاهدتها ندیدیم. اما من جای این عزیزان بودم یک قرارگاه برای تحول در تولید از فرم گرفته تا محتوا میمی زدم و تلاش کردم حرفهای جدید را بشنوم.