به گزارش مجله خبری نگار، یک مطالعه جدید که در مجله تحقیقات روانپزشکی منتشر شده است، ارتباط بین خستگی در کووید طولانی مدت و الگوهای خاص اتصال مغز را بررسی میکند. محققان مشاهده کردند که خستگی، یکی از شایعترین و ناتوانکنندهترین علائم در بیماران کووید طولانی مدت، با الگوهای خاصی از ساختار و عملکرد مغز، به ویژه در نواحی پیشانی و مخچه مرتبط است. به طور خاص، خستگی ذهنی و جسمی با الگوهای مختلف اتصال مغز مرتبط بودند، که نشان میدهد مکانیسمهای عصبی مختلفی ممکن است در هر نوع خستگی دخیل باشند.
کووید طولانی مدت، که به عنوان سندرم پس از کووید نیز شناخته میشود، افرادی را تحت تأثیر قرار میدهد که ماهها پس از بهبودی از عفونت اولیه کووید-۱۹ همچنان علائم را تجربه میکنند. خستگی یکی از شایعترین و ناتوانکنندهترین علائم کووید طولانی مدت است که تخمین زده میشود ۳۵ تا ۶۰ درصد از بیماران را تحت تأثیر قرار میدهد. خستگی در این بیماران میتواند جسمی، شناختی یا هر دو باشد و به طور جدی بر توانایی آنها در کار و کیفیت زندگی تأثیر میگذارد.
در حالی که خستگی در شرایطی مانند سندرم خستگی مزمن واماس به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است، اطلاعات بسیار کمتری در مورد اساس عصبی آن در کووید طولانی مدت وجود دارد. محققان میخواستند دریابند که آیا خستگی در این بیماران با الگوهای خاص اتصال مغز مرتبط است یا خیر، و اینکه چگونه این الگوها ممکن است بین خستگی ذهنی و جسمی متفاوت باشند. درک نقش مغز در خستگی میتواند به اطلاعرسانی در مورد درمانها و بهبود نتایج بیمار کمک کند.
نویسندگان این مطالعه، ماریا دیز-سیراردا و جوردی ماتیاس-گویو، از گروه تحقیقات بیماریهای عصبی در بیمارستان کلینیکو سن کارلوس در مادرید، گفتند: «در میان علائم کووید طولانیمدت، خستگی یکی از شایعترین و ناتوانکنندهترین علائم است و معمولاً پایدار است. نشان داده شده است که خستگی بر کیفیت زندگی و توانایی کار بیمار تأثیر میگذارد. هدف ما بررسی اساس عصبی خستگی برای درک بهتر آسیبشناسی و افزایش دانش خود برای توسعه درمانهای مؤثرتر بود.»
محققان برای مطالعه خود، ۱۲۹ نفر را که حداقل سه ماه قبل آزمایش کووید-۱۹ آنها مثبت شده بود، استخدام کردند. شرکتکنندگان غربالگری شدند تا افرادی که دارای سایر اختلالات عصبی یا روانی بودند که میتوانستند بر نتایج تأثیر بگذارند، از مطالعه حذف شوند. میانگین زمان سپری شده از عفونت اولیه کووید-۱۹ آنها حدود ۱۴ ماه بود و بیشتر شرکتکنندگان زن بودند.
هر شرکتکننده تحت ارزیابی بالینی و عصبشناختی دقیقی قرار گرفت. سطح خستگی با استفاده از مقیاس اصلاحشدهی تأثیر خستگی (MFIS) اندازهگیری شد که هم خستگی شناختی (ذهنی) و هم خستگی جسمی را ارزیابی میکند. شرکتکنندگان همچنین آزمون استروپ، یک معیار شناختهشده برای کنترل شناختی، را برای ارزیابی عینیتر خستگی ذهنی تکمیل کردند.
علاوه بر آزمونهای روانشناختی، شرکتکنندگان تحت اسکن MRI قرار گرفتند تا ساختار مغز و اتصال عملکردی آن ارزیابی شود. اسکنها شامل fMRI در حالت استراحت برای اندازهگیری اتصال عملکردی و تصویربرداری وزنی انتشار برای بررسی یکپارچگی ماده سفید مغز بود. محققان به ویژه علاقهمند بودند که بدانند آیا الگوهای فعالیت مغز و یکپارچگی ماده سفید با سطوح خستگی گزارش شده توسط شرکتکنندگان مرتبط است یا خیر.
نتایج این مطالعه نشان داد که ۸۶٪ از شرکتکنندگان سطوح قابل توجهی از خستگی را گزارش کردند که خستگی ذهنی و جسمی در آنها برجسته بود. نکته مهم این است که محققان دریافتند خستگی ذهنی الگوی متفاوتی از اتصال مغز نسبت به خستگی جسمی نشان میدهد.
تجزیه و تحلیل ارتباطات عملکردی نشان داد که هر دو نوع خستگی با فعالیت در نواحی پیشانی مغز مرتبط هستند. خستگی فیزیکی با افزایش ارتباط بین مخچه و لوب گیجگاهی مرتبط بود، در حالی که خستگی ذهنی کاهش ارتباط بین نواحی پیشانی و مخچه و همچنین سایر نواحی مغز مانند اینسولا و قشر کمربندی قدامی را نشان داد.
این مطالعه همچنین به بررسی یکپارچگی ماده سفید، بخشی از مغز که به مناطق مختلف کمک میکند تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، پرداخت. خستگی ذهنی و جسمی هر دو با تغییرات در انتشار ماده سفید، به ویژه در مناطقی مانند فورسپس مینور، تاج شعاعی قدامی و شکنج سینگولیت، مرتبط بودند. این یافتهها نشان میدهد که تفاوت در یکپارچگی ماده سفید ممکن است با خستگی جسمی و روحی در کووید طولانی مدت مرتبط باشد.
جالب اینجاست که این مطالعه همچنین نشان داد که شکایات شناختی ذهنی، مانند مشکلات حافظه و توجه، به شدت با خستگی جسمی و روانی مرتبط هستند. با این حال، این شکایات بیشتر با خستگی جسمی مرتبط بودند تا با معیارهای عینی عملکرد شناختی، مانند نتایج آزمون استروپ. این اختلاف، رابطه پیچیده بین خستگی و علائم شناختی را در بیماران مبتلا به کووید طولانی مدت برجسته میکند.
محققان گفتند: «یافتهها نشان داد که خستگی در کووید طولانیمدت با اتصال ساختاری و عملکردی، عمدتاً در نواحی پیشانی، و همچنین در نواحی گیجگاهی و مخچه مرتبط است. این یافتهها مرتبط هستند، زیرا نشان میدهند که در بیماران مبتلا به کووید طولانیمدت، اختلال عملکرد مغز در خستگی نقش دارد. علاوه بر این، این یافتهها ممکن است به توسعه مداخلات خاص کمک کند و راه را برای استفاده از تکنیکهای تحریک غیرتهاجمی مغز برای کاهش خستگی جسمی و روانی در این بیماران هموار کند.»
نویسندگان این مطالعه افزودند: «این نتایج همچنین ارتباط بین خستگی و شکایات شناختی ذهنی را برجسته میکند. این یافتهها اهمیت ارزیابی چندرشتهای بیماران کووید طولانیمدت با شکایات شناختی ذهنی را برای کشف علائم زمینهای شکایات بیمار برجسته میکند.»
این مطالعه بینشهای جدیدی در مورد مکانیسمهای عصبی مرتبط با خستگی در کووید طولانی مدت ارائه میدهد، اما محدودیتهایی نیز وجود دارد که باید در نظر گرفته شوند. این مطالعه از یک طرح مقطعی استفاده کرده است، به این معنی که فقط تصویری از فعالیت مغز و سطح خستگی شرکتکنندگان را در یک نقطه از زمان ثبت کرده است. برای تعیین اینکه آیا این تغییرات مغزی دائمی هستند یا موقت، مطالعات طولی که بیماران را در طول زمان پیگیری کنند، مورد نیاز است.
دیز-سیراردا و ماتیاس-گیو گفتند: «ما ارزیابی جامعی از این بیماران انجام دادهایم و چندین مقاله در مورد علائم شناختی و بالینی کووید طولانیمدت و همبستگیهای مغزی آنها و ارتباطشان با نشانگرهای زیستی منتشر کردهایم.» «گام بعدی ما ارزیابی طولی این بیماران برای ارزیابی چگونگی تکامل این تغییرات در طول زمان است. نتایج تجزیه و تحلیل طولی به توصیف فیزیوپاتولوژی بیماری کمک خواهد کرد.»
آنها نتیجه گرفتند: «علاوه بر این، ما علاقهمند به توسعه درمانهای خاص برای بهبود علائم شناختی و خستگی در این بیماران با استفاده از نورومدولاسیون و آموزش شناختی هستیم. ما قبلاً یک مطالعه در مورد اثربخشی نورومدولاسیون در مقابل خستگی در کووید طولانی مدت منتشر کردهایم.»