به گزارش مجله خبری نگار، قرار بود پس از پاگرفتن رژیم اسرائیل در سرزمینهای اشغالی، پس از جنگ و سازشهای پیدرپی در منطقه، وقتی که به اصطلاح آبهای اشغال، از آسیاب افتاد، همه چیز عادیسازی شود و ماجرای «فلسطین» هم از مسئلهگی و اهمیت بیفتد.
قرار بود بنیانگذاران رژیم اشغالگر، در گوش جهان، حق و حقوق «بازگشت به سرزمین موعود» را زمزمه کنند و کمکم «فلسطین» فراموش شود. سیاستمداران و سیاستبازان شاید در قرن بیستم تا حدودی موفق شدند در عرصه سیاست و میان سیاسیون عوامزده و دولتمردان تشنه قدرت، دروغی به نام موجودیت و ماهیت اسرائیل را جا بیندازند، اما در میان متفکران و رهبران آزاداندیش جهان و پس از آن مردم حقیقتجو، مسئله فلسطین همچنان مسئله ماند تا به قرن۲۱ برسیم و وضعیتی که هنوز مسئله فلسطین و سیاستهای رژیم صهیونیستی از جمله موضوعات پیچیده و چالشبرانگیز قرن است.
در میان متفکران و رهبران مسلمان جهان شاید بیش از همه امام (ره) به ماندگاری مسئله فلسطین کمک کرد. وقتی قرن بیستم ۴۰ سال آخرش را میگذراند و صهیونیستها به حساب خودشان داشتند کار را تمام میکردند، امام (ره) با گفته معروف: «فلسطین، مسئله اول جهان اسلام است» و بعدها هم تعیین روز قدس، کاری کرد تا فلسطین در کانون توجه مسلمانان و غیرمسلمانان باقی بماند.
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مطلبی تحلیلی به بررسی دیدگاههای فلسفی، سیاسی، تاریخی و اخلاقی متفکران برجسته جهان امروز درباره مسئله فلسطین و سیاستهای رژیم صهیونیستی پرداخته است.
ازجمله این افراد «ادوارد سعید» نظریهپرداز ادبی، منتقد فرهنگی و فعال سیاسی فلسطینی - آمریکایی و استاد دانشگاه کلمبیاست. نقد او به صهیونیسم و اشغال فلسطین ریشه در تجربه زیسته و تحلیل گفتمانهای استعماری دارد. «سعید» در کتاب شرقشناسی (۱۹۷۸)، نشان میدهد که چگونه غرب، «شرق» را بهعنوان عنصری تهدیدآمیز و عقبمانده تصویرسازی کرده است. این تصویرسازی، به گفته او، برای مشروعیتبخشی به استعمار و اشغال فلسطین به کار گرفته شد. سعید استدلال میکند که صهیونیسم از این گفتمان استعماری بهره برده و فلسطین را بهعنوان «سرزمینی بدون مردم» معرفی کرده تا اخراج و سلب مالکیت فلسطینیان را توجیه کند. او در مقاله صهیونیسم از دیدگاه قربانیانش مینویسد: «صهیونیسم ادامه مستقیم امپریالیسم غربی است».
«میشل فوکو» فیلسوف شهیر قرن بیستم به خاطر تحلیلهای عمیقش درباره ماهیت قدرت شناخته شده است. دیدگاه انتقادی فوکو بهطور غیرمستقیم به نقد استعمار صهیونیستی کمک میکند؛ زیرا او استعمار را بهعنوان فرایندی میبیند که از طریق گفتمانهای «حقیقت» توجیه میشود. در این چارچوب، روایتهای رسمی اسرائیل درباره «بازپسگیری سرزمین» یا «دفاع از خود» میتوانند بهعنوان گفتمانهایی تحلیل شوند که برای مشروعیتبخشی به اشغال و سرکوب به کار میروند. تحلیل فوکویی همچنین به ما کمک میکند تا درک کنیم چگونه نهادهای بینالمللی و رسانهها در بازتولید این گفتمانها نقش دارند.
در میان فیلسوفان فرانسوی «ژیل دلوز» هم هست که به همراه «فلیکس گتاری» مفاهیمی، چون ریزوم (ساقه زیر زمینی)، ماشین جنگی و مقاومت را در فلسفه خود مطرح کرده است. آثار او ابزارهای نظری قدرتمندی برای تحلیل وضعیت فلسطین ارائه میدهند. او در «سنگها، مسئله فلسطین» میگوید: «اسرائیل چه خواهد کرد؟ با سرزمینهای الصاقی، سرزمینهای اشغالی و شهرکسازیها و شهرکهای یهودینشین و خاخامهای دیوانهاش؟ اشغال، اشغالِ بیپایان... سنگهایی که پرتاب میشود از داخل، از درون میآید، از جانب ملت فلسطین میآید، میآید یادآوری میکند که جایی در این جهان، مسئله بدهی و بازپرداختش باژگون شده است. آنچه فلسطینیها پرتاب میکنند، سنگهای خودشان است، سنگهای زنده سرزمینشان».
از دیدگاه «دلوز» مقاومت فلسطینیان نهتنها یک مبارزه سیاسی؛ بلکه یک فرایند خلاقانه برای بازتعریف هویت و فضا در برابر ارضیسازی استعماری است. رویکرد دلوز ما را دعوت میکند تا مقاومت را نهفقط در قالب نظامی؛ بلکه در قالبهای چندگانه و غیرمتمرکز ببینیم.
«جودیت باتلر» فیلسوف و استاد دانشگاه کالیفرنیا که خودش هم یهودی است از منظر اخلاقی و فلسفی به نقد صهیونیسم پرداخته است. او استدلال میکند که یهودیت بهعنوان یک سنت اخلاقی میتواند و باید از صهیونیسم متمایز شود. او با انتقاد از سیاستهای جمعیتی و شهرکسازی صهیونیستها از جنبش تحریم، عدم سرمایهگذاری و مجازات (BDS) بهعنوان ابزاری غیرخشونتآمیز برای فشار بر اسرائیل حمایت کرده و در مصاحبهای در سال ۲۰۲۳ میگوید: «ما باید همه با هم دستبهدست هم دهیم تا پایان نسلکشی را فریاد بزنیم».
نوام چامسکی (متولد ۱۹۲۸)، زبانشناس و فعال سیاسی برجسته، یکی از سرسختترین منتقدان سیاستهای اسرائیل و حمایت بیقیدوشرط ایالات متحده از آن است. چامسکی هم که خودش از خانوادهای یهودی و مهاجر از اروپای شرقی است، پس از جنگ ۶روزه ۱۹۶۷، اسرائیل را بهعنوان یک نیروی اشغالگر معرفی کرد و آن را بخشی از پروژه امپریالیستی آمریکا دانست.
او در کتاب مثلث سرنوشتساز استدلال میکند: «اسرائیل، بهجای آنکه پناهگاهی برای مردم مظلوم باشد، به ابزاری برای قدرتطلبی آمریکا در خاورمیانه بدل شده است». چامسکی بارها ثابت کرد که رسانههای غربی از طریق یک «اجماع تولیدشده» روایتهای فلسطینی را به حاشیه رانده و اشغالگری اسرائیل را توجیه میکنند. به گفته او: «وقتی فلسطینیها سنگ پرتاب میکنند، آن را تروریسم مینامند؛ وقتی اسرائیل بیمارستان را بمباران میکند، آن را دفاع مشروع مینامند».
«ایلان پاپه» تاریخنگار اسرائیلی و نویسنده کتاب پاکسازی قومی فلسطین (۲۰۰۶)، یکی از صریحترین منتقدان صهیونیسم است. پاپه با استفاده از اسناد بایگانیشده ارتش اسرائیل، نشان داده است که اخراج فلسطینیان در سال ۱۹۴۸ نتیجه یک طرح سیستماتیک به نام «طرح دالت» بود که هدفش ایجاد اکثریت یهودی از طریق طرد فلسطینیان بود. او معتقد است نقد جنایتهای جنگی اسرائیل کافی نیست و کل بنیان ایدئولوژیک صهیونیسم باید بازاندیشی شود. مورخان و متفکرانی که به آنها اشاره کردیم و همچنین کسانی که نظراتشان در این مطلب مطرح نشد اگرچه هر یک از منظری متفاوت، به نقد سیاستهای اسرائیل پرداختهاند، اما در یک نقطه به وحدت رسیدهاند: «ضرورت محکومیت اشغال و دفاع از حقوق فلسطینیان». فوکو و دلوز با ارائه ابزارهای نظری، چارچوبهایی برای تحلیل قدرت و مقاومت ارائه دادهاند که در فهم سازوکارهای استعماری اسرائیل کاربرد دارند. سعید و پاپه بر اهمیت بازگرداندن روایت فلسطینیان به حافظه جهانی تأکید دارند، در حالی که چامسکی و یا «هاوارد زین» نقش امپریالیسم غربی بهویژه آمریکا را در تداوم اشغال برجسته میکنند. «باتلر» و «ژیژک» هم هستند که با رویکردهای فلسفی و روانکاوانه، به نقد ساختارهای هویتی و توجیهات اخلاقی خشونت صهیونیستها میپردازند.
منبع: قدس