به گزارش مجله خبری نگار، یک مطالعه اخیر که در مجله بینالمللی روانپزشکی سالمندان منتشر شده است، ارتباط معناداری بین افسردگی و افزایش خطر ابتلا به زوال عقل نشان داده است. این مطالعه طی ۱۵ سال انجام شد و نشان داد افرادی که در ابتدای مطالعه مبتلا به افسردگی بودند، ۷۴ درصد بیشتر از افرادی که به آن مبتلا نبودند، در معرض ابتلا به زوال عقل قرار داشتند. علاوه بر این، افراد مبتلا به افسردگی حدود دو سال زودتر دچار زوال عقل شده بودند. این یافتهها بر اهمیت تشخیص و درمان زودهنگام افسردگی برای جلوگیری بالقوه از زوال شناختی در آینده تأکید میکند.
جمعیت جهان به سرعت در حال پیر شدن است و پیشبینی میشود تعداد افراد ۶۵ سال و بالاتر از ۷۰۳ میلیون نفر در سال ۲۰۱۹ به ۱.۵ میلیارد نفر تا سال ۲۰۵۰ دو برابر شود. انتظار میرود این تغییر جمعیتی منجر به افزایش قابل توجه تعداد افراد مبتلا به زوال عقل شود و از ۴۷.۵ میلیون نفر در سال ۲۰۱۵ به حدود ۱۳۵.۴۶ میلیون نفر تا سال ۲۰۵۰ برسد. با توجه به پیشبینی تقریباً ۷.۷ میلیون مورد جدید زوال عقل در هر سال، درک و کاهش عوامل خطر زوال عقل به یک اولویت بهداشت عمومی تبدیل شده است.
زوال عقل یک اصطلاح عمومی برای زوال شناختی است که به اندازه کافی شدید است که در زندگی روزمره اختلال ایجاد میکند. این بیماری طیف وسیعی از علائم، از جمله از دست دادن حافظه، مشکل در حل مسائل، مشکلات گفتاری و اختلال در استدلال و قضاوت را در بر میگیرد.
زوال عقل ناشی از آسیب به سلولهای مغزی است و میتواند از بیماریها یا شرایط مختلفی ناشی شود که شایعترین علت آن بیماری آلزایمر است. اگرچه این بیماری بیشتر افراد مسن را تحت تأثیر قرار میدهد، اما بخش طبیعی از روند پیری نیست.
مطالعات قبلی به ارتباط احتمالی بین افسردگی و زوال عقل اشاره کردهاند، اما ماهیت دقیق این ارتباط مورد بحث است. برخی مطالعات نشان میدهند که افسردگی ممکن است از علائم اولیه زوال عقل باشد، در حالی که برخی دیگر میگویند که ممکن است یک عامل خطر یا عارضه زوال عقل باشد. مطالعه حاضر با بررسی اینکه آیا افسردگی در ابتدا خطر ابتلا به زوال عقل را در یک دوره پیگیری طولانی مدت افزایش میدهد یا خیر، قصد دارد این ارتباط را روشن کند.
نیکولا ورونسه، نویسندهی این مطالعه از دانشگاه پالرمو، گفت: «من حدود ۱۰ سال است که متخصص طب سالمندان هستم. فکر میکنم تأیید این موضوع در یک مطالعهی بزرگ جمعیتی مهم است که افسردگی میتواند یک عامل خطر برای زوال عقل و اختلال شناختی خفیف باشد.» «افسردگی، برخلاف زوال عقل، در واقع وضعیتی است که به درمانهای دارویی و غیردارویی حساس است. امیدوارم مطالعهی ما تحقیقات بیشتری را برای بررسی این موضوع که آیا معکوس کردن افسردگی میتواند خطر زوال عقل را کاهش دهد، تحریک کند.»
این مطالعه از دادههای «نظرسنجی سلامت، سالمندی و بازنشستگی در اروپا» (SHARE)، یک مطالعه بزرگ، چند مکانی و بین ملی، استفاده کرد. مطالعه SHARE شامل نمونهای نماینده از افراد ۵۰ سال به بالا از ۲۷ کشور اروپایی و اسرائیل است. دادهها در چندین موج نظرسنجی، از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ و تا ۲۰۱۹/۲۰۲۰ جمعآوری شدهاند.
شرکتکنندگان از نظر علائم افسردگی با استفاده از مقیاس EURO-D، یک پرسشنامه ۱۲ سؤالی که جنبههای مختلف افسردگی، از جمله بدبینی، کیفیت خواب و تمرکز را اندازهگیری میکند، ارزیابی شدند. نمره ۴ یا بالاتر در مقیاس EURO-D نشان دهنده افسردگی بود.
شروع زوال عقل با گزارش خود فرد یا گزارشهای مراقبان یا اعضای خانواده تعیین شد، و از آنها پرسیده شد که آیا شرکتکننده توسط پزشک مبتلا به بیماری آلزایمر، زوال عقل یا ضعف تشخیص داده شده است یا خیر. اختلال شناختی با استفاده از ترکیبی از وظایف یادآوری و روانی کلامی ارزیابی شد، و شرکتکنندگانی که به طور قابل توجهی پایینتر از هنجارهای مناسب سن عمل میکردند، به عنوان مبتلا به اختلال شناختی طبقهبندی شدند.
از میان ۲۲۷۸۹ شرکتکنندهای که در این مطالعه شرکت داشتند، ۲۴.۹٪ در ابتدا مبتلا به افسردگی تشخیص داده شدند. این شرکتکنندگان معمولاً مسنتر بودند، بیشتر زن بودند، کمتر ازدواج کرده یا تحصیلکرده بودند و میزان ابتلا به بیماریهای مزمن و محدودیتهای بیشتری در فعالیتهای روزانه داشتند.
در طول یک دوره پیگیری ۱۵ ساله، ۱۴۱۹ شرکتکننده به زوال عقل مبتلا شدند که نشاندهنده میزان بروز ۷.۳۱ در هر ۱۰۰۰ نفر-سال است. این مطالعه نشان داد که ابتلا به افسردگی در ابتدا، خطر ابتلا به زوال عقل را به طور قابل توجهی ۷۴ درصد افزایش میدهد. این ارتباط به ویژه در شرکتکنندگان جوانتر قوی بود، به طوری که افراد زیر ۶۰ سال در صورت ابتلا به افسردگی، دو برابر بیشتر در معرض ابتلا به زوال عقل بودند.
ورونس گفت: «نکته اصلی این است که افسردگی جنبههای شناختی دارد که باید هر بار که با فردی مبتلا به این بیماری برخورد میکنیم، در نظر گرفته شوند.»
جالب توجه است که این مطالعه همچنین نشان داد که علائم خاصی از افسردگی، مانند از دست دادن تمرکز، پیشبینیکنندههای قوی زوال عقل هستند. علائم دیگری مانند بدبینی و خستگی نیز با افزایش خطر همراه بودند، در حالی که خواب نامناسب چنین تاثیری نداشت.
ورونس گفت: «من شگفتزده شدم که نه تنها افسردگی، بلکه عناصر منفرد ابزار مورد استفاده برای غربالگری افسردگی نیز میتوانند شروع زوال عقل را پیشبینی کنند.»
با وجود حجم نمونه بزرگ و دوره پیگیری طولانی، این مطالعه محدودیتهایی دارد. اولاً، ارزیابی افسردگی بر اساس علائم گزارششده توسط خود فرد بود و نه تشخیصهای بالینی، که ممکن است باعث سوگیری شده باشد. به طور مشابه، تشخیص زوال عقل نیز توسط خود فرد گزارش شده بود که ممکن است همه موارد را به طور دقیق در بر نگرفته باشد. این مطالعه بین انواع مختلف زوال عقل که ممکن است دارای مشخصات خطر متفاوتی مرتبط با افسردگی باشند، تمایز قائل نشده است.
ورونس توضیح داد: «مطالعه SHARE به طور خاص برای بررسی رابطه بین افسردگی و زوال عقل طراحی نشده بود: تشخیصهای آنها فقط بر اساس ابزارها یا اطلاعات خودگزارششده است که ممکن است یافتههای ما را تحت تأثیر قرار دهد.»
محدودیت دیگر، احتمال علیت معکوس است، که در آن علائم اولیه زوال عقل ممکن است با افسردگی اشتباه گرفته شوند. اگرچه این مطالعه تلاش کرد با حذف موارد زوال عقل که در پنج سال اول پیگیری تشخیص داده شدهاند، به این موضوع بپردازد، اما این احتمال همچنان وجود دارد.
ورونیس گفت تحقیقات آینده باید بر تأیید این یافتهها در سایر جمعیتها و بررسی اینکه آیا درمان افسردگی میتواند خطر ابتلا به زوال عقل را کاهش دهد، متمرکز شود. تحقیقات همچنین میتواند به شناسایی مکانیسمهای بیولوژیکی که افسردگی و زوال عقل را به هم مرتبط میکنند، بپردازد. به عنوان مثال، بررسی نقش التهاب، تغییرات هورمونی و استعداد ژنتیکی میتواند بینشی در مورد چگونگی ارتباط این شرایط ارائه دهد.