به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: فاصله برد و باخت، صعود از گروه یا حذف از جام جهانی، بسیاری از اوقات در حد یک تیر دروازه یا چند سانتی متر فاصله مهاجم یا دروازه بان با توپ و گاهی اوقات آفسایدی است که میلی متری تایید یا رد میشود. این حرفها اصلا به معنای توجیه باخت سه شنبه شب تیم ملی فوتبال کشورمان به آمریکا نیست.
اتفاقا این باخت متناسب با وضعیت بازی بود و تیمی که بهتر بازی کرد، برنده شد و البته باید توجه داشت تیم آمریکا با دارا بودن چند بازیکن مطرح در سطح اول فوتبال اروپا در مقایسه با تیم ملی کشورمان که صرفا یک یا دو بازیکن در سطح اول فوتبال اروپا و چند بازیکن در سطوح پایینتر فوتبال باشگاهی اروپا دارد، به لحاظ مهره بهتر بود و روند بازیهای قبل هم نشان میداد این تیم در کار دفاعی و هماهنگی گروهی موفق است؛ اما این جا بحث فنی درباره فوتبال نداریم چرا که نگارنده صرفا در سطح یک بیننده فوتبال قرار دارد و تحلیل فنی کار متخصصان است، اما این مقدمه، برای رسیدن به حرف دیگری است.
فوتبال به عنوان فراگیرترین ورزش و سرگرمی در جهان، یک خصلت دوگانه جالب توجه دارد. از یک سو میتواند بر نشاط ملی و در نتیجه پیشرفت کشور اثر بگذارد و از سوی دیگر تحت تاثیر برنامه ریزی و کارزیربنایی و توسعهای قرار دارد. نمونه اعلای آن قطر است که از فرصت جام جهانی برای اهداف سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی خود استفاده کرده است در حالی که از سوی دیگر با سالها برنامه ریزی و جذب ستارههایی نظیر ژاوی در لیگ خود، توانست خود را از یک تیم درجه سوم آسیا به یک تیم درجه اول تبدیل کند، اگرچه در جام جهانی ناکام بود و خیلی زود حذف شد، اما فوتبال قطر خود را به سطح فوتبال قدرتهای اول آسیا نزدیک کرده است. این پیشرفت حاصل کار بلندمدتی است که پس از سالها هزینه کرد و برنامه ریزی جواب داد.
در بسیاری از کشورهای دیگر نیز این تفاوت نسبت به گذشته وجود دارد، با این حال مروری بر وضعیت فوتبال کشورمان نشان میدهد که چگونه با غفلت از برنامه ریزی بلندمدت و گرفتاری در تصمیمات روزمره و تغییرات ناگهانی، فوتبال ملی ما همچنان در جام جهانی درجا میزند. جایی که در فاصله دو جام جهانی ۳ مربی متفاوت را تجربه میکنیم و با تیمی پرستارهتر از همه دورهها باز هم ناکام میمانیم.
فوتبال یک تصویر کوچک از واقعیت بزرگ برنامه ریزی و توسعه در کشور است. استعداد ذاتی بازیکنان فوتبال کشورمان و تلاش آنها موجب میشود تا ستارهای نظیر طارمی در سطح اول فوتبال اروپا بدرخشد یا تیم ملی کشورمان در دورههای قبلی جام جهانی مقابل غولهایی نظیر آرژانتین، اسپانیا و پرتغال، فارغ از نتیجه، عملکردی قابل قبول به جا بگذارد یا در همین جام پس از شکست سنگین در برابر انگلستان در مسابقه با ولز عملکردی تحسین برانگیز داشته باشد.
این استعداد ذاتی و غیرت ملی را میتوان به منابع خدادادی و همت جوانان کشور تشبیه کرد که در عرصه ملی توانسته اند با وجود تنگناهایی نظیر تحریمها و فشارهای سنگین خارجی، برخی پیشرفتهای بزرگ را رقم بزنند، اما این موفقیتها منجر به شکل گیری یک روند باثبات و برنامه ریزی شده از توسعه نشده است چرا که برنامه ریزی توسعه در ایران براساس یک الگوی مورد اجماع همه نخبگان و استفاده از همه توان کارشناسی صورت نگرفته بلکه بسیاری از مسئولیتهای فنی براساس دخالتهای سیاسی و با تغییرات دولتها دچار تحول شده است.
شبیه این مسئله را در سالهای اخیر در فوتبال کشورمان هم دیدیم، طی ۴ سال ۳ رئیس فدراسیون و ۳ سرمربی؛ یعنی نظام مدیریت در فوتبال کشور، نظم مشخصی ندارد. خروجی این مسئله را میتوان در ناکامی تیمهای فوتبال پایه کشور دید که نشان میدهد کار برنامه ریزی شده و اثرگذاری رخ نداده است و بسیاری از ستارههای فوتبال کشور در فرایندی خارج از استعدادیابی باشگاهها و مربیان ردههای پایه توانسته اند در سنین بالاتر توانمندیهای خودشان را به فوتبال ملی عرضه کنند.
یک برش دیگر از این بی برنامگی را در همین استان خراسان رضوی میتوان دید. جایی که با گذشت ۴ سال از حضور نماینده فوتبال این استان در جام باشگاههای آسیا، اکنون نه در لیگ برتر و نه در دسته یک که حتی در دسته ۲ فوتبال کشور نیز نشانی از فوتبال خراسان نیست.
گویی هیچ عزمی برای احیای فوتبال در استانی که ستارههای متعددی را به فوتبال ملی عرضه کرده است، وجود ندارد و حتی در برابر انبوه انتقادها به ضعف متولیان ورزش و فوتبال، هیچ مقام مسئولی در این استان پاسخگو نیست، گویی نمیدانند معجزه فوتبال چگونه میتواند ضمن ایجاد انگیزه و امید در جوانان، بستری برای توسعه و جذب سرمایه شود. در سطحی دیگر شاید برای استان خراسان رضوی در نقشه فوتبالی کشور جایی دیده نشده است البته اگر فوتبال کشور نقشهای داشته و برنامه بلندمدتی برای آن تدارک دیده شده باشد.
در نهایت اگرچه فاصله برد و باخت در یک جام و یک بازی ممکن است آفسایدی سانتی متری یا بدشانسی باشد که توپ را به جای تور دروازه به تیر دروازه میرساند، اما در بلندمدت فوتبال با برنامهای مشخص و برنامه ریزی و توسعه زیرساختها به پیش میرود. در بلندمدت شانس و فاصلههای سانتی متری موجب موفقیت کشورها در فوتبال، ورزش یا سایر موارد اجتماعی و اقتصادی نمیشود بلکه داشتن برنامه و حضور افراد کارآمد در راس مدیریتهای ورزشی میتواند موفقیت را رقم بزند. پرسش این است که فوتبال کشور اکنون وارد مرحله برنامه ۴ ساله با هدف به نتیجه رسیدن در جام جهانی ۲۰۲۶ میشود یا تا ماهها درگیر اختلافات و برکناری یا ثبات رئیس فدراسیون و در نهایت جست و جو برای سرمربی جدید است و روندی فرسایشی از اختلاف و دعوا بر سر فوتبال دوباره در کشور تکرار میشود؟