به گزارش مجله خبری نگار، کمی دیگر از سال و ماه بگذرد، زیر همین گنبد کبود آسمان پایتخت، قدمت آخرین حجره خراطی که به میلسازی ویژه ورزش باستانی شهرت دارد و در محله قلمستان پایتخت به ۷۰ سال میرسد؛ حجره نقلی سیدکریم عبدالکریمی که در تنگنای فشرده و متراکم مغازههای بزرگ و فروشگاههای شیک عرضه انواع موتورسیکلت و دوچرخه، تک و تنها افتاده است؛ بازماندهای که هنوز هم بیشترین ساخته و پرداختهاش میلهای ورزش باستانی است. میلهایی جفتی از ۳ تا ۳۰ کیلوگرم با قیمتهایی از کمینه ۲ تا بیشینه ۸ میلیون تومان که مشتریهای وفادار و خاطرهباز خود را دارند؛ مشتریهایی از موی سپیدکردگان در گذر ایام یا آنها که سنگ بنای زورخانههایشان با وجود هرچه از جیم، زومبا و پلاتس هست، همچنان پابرجاست یا حتی مرشدانی خوشالحان که از راههای دور و نزدیک میآیند و نیز بسیاری از پهلوانان و باستانیکاران کبادهکش.
ساخته و پرداختههای حجره اوستای خراط یعنی سیدکریمخان که حدود ۷۰ سال پیش نخستین بار روغن در چراغ آن ریخت و فتیلهاش را افروخت، حاشیه پیادهرو مقابل هم چیده شده است. بیشترشان جفتمیلهای باستانی در اوزان مختلف هستند که گهگاه پای رفتن بعضی از رهگذران را سست و شل میکنند؛ رهگذرانی هم که پیوندی خاص با ورزشهای پهلوانی و زورخانهای داشته باشند ضمن توقف، دستی به یکی دو میل میکشند و لبخندی کوچک کنج لبشان مینشیند. روی خوشی هم اگر از عباس، کارگر نوجوان حجره ببینند، میلی با وزن متوسط بالای سر میبرند و به ریتم ضرب و نوای مخصوص میلگیری چنین زمزمه میکنند: «یکی و دوتا و سهتا....» عباس با آنکه جلد و جلید است، اندامی لاغر و استخوانهایی ضعیف دارد؛ آنقدر لاغر و ضعیف که آرزوی قهرمان و پهلوان شدن در گود زورخانهها را پس و دور میدید. خواندن و نوشتن به قدر گلیمکشی خود از آب که آموخت، مادرش گفت: «حالا که عسل نیست، شکر سرکه کن پسر! کبادهکش نمیتوانی بشوی، خراط میلساز که میتوانی!» از آن زمان تا امروز، ۲ سال شده که عباس، وردست اوس رضا و اوسعلی، وارثان این حجره قدیمی و پدرپیشگی خراطی، تخته چوب بُرش میدهد، اره میکشد و سفارش الوار باغی و جنگلی میدهد.
اوس رضا و اوس علی نیز حسابی دود چراغ خراطی را که جد و نیایشان افروخته بود، خوردهاند که اکنون اینطور سینه به حصیر مالیده میلسازهای استاندارد، مشتریپسند و سفارشی شدهاند. مشتریهایی دارند از ینگه دنیا که میل و سنگ باستانی را با چوب اعلا و حکاکی نقش و نگارهای ایرانی سفارش میدهند. آخرینشان، هفته گذشته آمده بودند حجره؛ زوجی آلمانی و گردشگر که سفارششان حدود ۲۰ میلیون تومان فاکتور شد. رضا میگوید: «چوب ویژه خراطی زبان گنجشک یا ون، راش، گردو، کهور، بلسان و چنار است که هر کدامشان با توجه به کیفیتی که دارند، قیمتگذاری میشوند؛ مثلا قیمت چوب گردوی آمریکایی با چوب گردوی فنلاندی تفاوت دارد. ما معمولا از شرکتهای تولیدکننده و واردکننده صنایع و فرآوردههای چوبی معتبر خرید میکنیم تا خراطی میلهای باستانی را به بهای صرفهجویی یا سودآوری بیشتر از کیفیت و سکه نیندازیم.
این روزها میلهای باستانی دست دوم هم مشتری پیدا کردهاند که متأسفانه اکثرشان کارایی مطلوبی ندارند.»
موزاییکهای کف کارگاه با انبوهی از پوشالهای نرم چوب پوشانده شده و گل دیوارهای پست و کوتاه آن که رنگ به زردی دادهاند در کنار معدودی تابلوی عکسهای قدیمی از پهلوانان نامآشنای زورخانهای، انواع جفت میلهای باستانی، تخته شنا، عصا، پارو، چنگک، چماق، کاسه، بشقاب، پیاله، پیمانه، وردنه، ملاقه، قاشق و کفگیر حمایل است. دستسازههای دیگر نیز از اسباببازی و صفحات شطرنج گرفته تا زنگونه و گهوارههای عروسکی در ویترین جمع و جور حجره گنجانده شدهاند. رسم حجره بر این است که صبح زود کرکره آهنی زنگزدهاش حتی پیش از کرکرههای فولادی و گالوانیزه برقی مغازهها و فروشگاههای اطراف، بالا کشیده شود. علی ماسک تنفسی چند لایهاش را که برای در امانماندن از نفوذ گردوغبار چوب حین کار استفاده میکند، برمیدارد و میگوید: «از پدربزرگمان به پدرمان و از پدرمان هم به ما توصیه شده در کسبوکار سحرخیز باشیم. به قول بازاریهای قدیمی، خدا روزی فراوان را نصیب و قسمت آنهایی میکند که بینالطلوعین چشم از خواب باز کنند.»
کارشان با فشردن دکمه دستگاه اره فلکه آغاز میشود؛ دستگاهی صنعتی که دهههاست جای اسکنه، مغارهای سنتی، کمانه و ارههای دستی خراطی را گرفته تا به تخته چوبها فرم و چین و شکنهای دقیق و یکسان دهد. کار عباس هم پیش از سوهانکشی و پرداختکاریهای معمول و حتی دم گذاشتن چای صبحگاه با کیسه کردن پوشالهای چوب برای خریدارانی که اغلب صاحبان دام و طیور هستند، شروع میشود؛ کیسههایی از یک تا ۱۰ کیلوگرم که نوسان قیمتشان به ازای هر کیلوگرم از ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان تعیین شده است.
منبع: همشهری