به گزارش مجله خبری نگار،در ادامه از موضوعاتی خواهیم گفت که بهتر است از مطرح کردن آنها با والدین تان خودداری کنید.
داشتن فرزند بسیاری از اوقات حسی مانند جان به در بردن از آشفتگیهایی را دارد که به ندرت کنترل شده هستند، بنابراین داشتن والدین باتجربه میتواند نجات بخش باشد. اما پدر و مادرها گاهی در شیوهی بچه داری فرزندان شان دخالت میکنند و هر چه که آنها به سختی رشته اند را پنبه میکنند. انتقاد شدن میتواند مستأصل کننده هم باشد. هنجارهای مربوط به فرزندپروری از نسلی به نسلی دیگر تغییر میکنند، به همین دلیل ممکن است طرز فکر والدین تان در این مورد به نظرتان منسوخ یا حتی آسیب زا بیاید.
اگر خودتان میخواهید از آنها در مورد بچه داری تان مشورت بگیرید، ایرادی ندارد. اما مجبور نیستید به توصیههایی که خودخواسته نیستند گوش کنید.
چه مشکلات شغلی باشد، چه مسائل پزشکی و چه ایرادات شخصیتی، بهتر است آنها را پیش خودتان نگه دارید. در مورد این مسائل بهتر است به طور خصوصی با شریک عاطفی تان و به دور از نظارت و پیگیری والدین تان صحبت کنید. در غیر اینصورت، هر چیزی میتواند تبدیل به عاملی برای حدس و گمان، نگرانی یا قضاوت نامناسب از سوی آنها شود.
اطلاعات دادن بیش از اندازه دربارهی جزئیات زندگی شریک عاطفی خود را میتوان نقض حریم خصوصی او به حساب آورد. شاید شریک عاطفی تان دوست نداشته باشد که مسائل شخصی او را با خانوادهی خود در میان بگذارید و شما نباید به اعتماد او خیانت کنید.
سیاست داشتن در روابط خانوادگی خود یک هنر است و اگر عضو یک فامیل پرجمعیت با عقاید و سبک زندگیهای مختلف باشید، احتمالاً یک دیپلمات خبره هستید. اما نیازی نیست که والدین تان دخالتی در رابطهی شما با اعضای فامیل داشته باشند یا اصلاً دربارهی آن بدانند، بخصوص اگر کدورتی میان تان باشد. شما میتوانید رابطه تان با اعضای فامیل را نه تحت نظارت والدین تان، بلکه به شیوهی خودتان پیش ببرید.
اگر نمیتوانید حد و مرز مشخصی تعیین کنید، ابهام بهترین شیوه است. «گاهی احوال همدیگر را میپرسیم» تاکتیک خوبی برای منحرف کردن بحث است.
تصمیم گرفتید کار دیگری غیر از آنچه والدین تان میگویند انجام دهید؟ به خودشان نگویید. برای پدر و مادرها شاید ناخوشایند باشد که بفهمند فرزندشان دقیقاً عکس توصیهای که به او کرده بودند، عمل کرده؛ و شاید زمانی ناخوشایندتر شود که بفهمند لزومی ندارد که فرزندشان حتماً به توصیهی آنها گوش کند. به عبارت دیگر، شما خودتان بهتر میدانید و نیازی به نظر آنها نیست
برخی جنبههای زندگی تان هست که شما نمیخواهید توجه والدین تان را به آنها جلب کنید. شاید یک رژیم غذایی ناسالم باشد یا یک برنامهی خواب نامنظم، و یا ماجراجوییهای عاشقانه. یا شاید هم شیفتهی ورزشهای پرخطر و پرهیجان باشید. این امر روتین زندگی شما است، اما برای والدین تان ممکن است رفتاری بی ملاحظه و خطرناک به نظر برسد؛ بنابراین شاید بهتر باشد که بعضی جزئیات زندگی تان را پیش خودتان نگه دارید.
هیچ کسی کامل نیست و احتمالش هست که والدین شما هم در کودکی تان مرتکب کاری شده باشند که شما را آزرده کرده بود. تروماهای کودکی تان میتوانند تأثیر زیادی بر زندگی تان داشته باشند. نیازی نیست آنها را به روی والدین تان آورید. شما نباید والدین تان یا خودتان را به خاطر رنج ماندگاری آن تجربهها یا رنج ناشی از آگاهی به آسیبی که به شما زدند، تحت فشار بگذارید. به جایش از والدین تان به خاطر کارهای مثبتی که برایتان کردند تمجید کنید و به آنها بگویید که قدرشان را میدانید.
همهی زوجها گاهی با یکدیگر دعوا میکنند و این امری طبیعی است. با این حال، اینکه بروید و از اشتباهات شریک عاطفی تان پیش والدین تان شکایت کنید، اصلاً عاقلانه نیست. شما و شریک عاطفی تان امروز دعوا و فردا آشتی میکنید و رابطه تان را ادامه میدهید، اما احتمالاً برای والدین تان اینگونه نخواهد بود. چیزی که از نظر شما یک دعوای جزئی است میتواند شریک عاطفی تان را برای همیشه از چشم والدین تان بیاندازد. پدر و مادرها دوست ندارند آسیبی به فرزندشان برسد، بنابراین آنها را درگیر کشمکش هایتان با شریک عاطفی خود نکنید.
دقت داشته باشید که منظور موقعیتهای خطیر نیست. اگر قربانی آزار خانگی شده باشید، به طور حتم باید والدین تان را در جریان بگذارید.
شاید دوست داشته باشید پول هایتان را طوری خرج کنید که برای والدین تان قابل درک یا قابل قبول نباشد. برای یک شخص بالغ شاغل و متکی به خود، نصیحت شنیدن دربارهی نحوهی ادارهی امور زندگی خود میتواند مستأصل کننده باشد، امری که میتواند منجر به جر و بحث میان شما و والدین تان شود. تا زمانی که از پس هزینههای زندگی تان بربیایید و به مشکل مالی برنخورید، شیوهی خرج کردن تان نباید مورد انتقاد یا اظهار نظر والدین تان قرار بگیرد.
سلامت روان موضوعی پیچیده است و والدین تان قاعدتاً باید از وضعیت روانی شما باخبر باشند. متأسفانه پدر و مادرها اغلب صلاحیت کافی برای صحبت دربارهی این موضوع را ندارند. آنها صرفاً میدانند که چیزی سر جایش نیست، اما درک درستی دربارهی آن ندارند و وحشت زده میشوند. این امر میتواند هم به شما و هم به آنها اضطراب وارد کند و هیچ کمکی به بهبود وضعیت روانی تان نمیکند.
اگر والدین تان توان حمایت از شما را داشته باشند، میتوانید مشکلات تان را با آنها در میان بگذارید، اما حتماً لازم نیست آنها را در جریان جزئیات وضعیت خود قرار دهید. بهتر است همیشه از یک متخصص کمک بگیرید.
مثلاً شغل خوبی دارید، اما میخواهید به کلی تغییر شغل دهید. شما مسیر طولانی و دشواری در پیش خواهید داشت: باید چیزهای زیادی یاد بگیرید، جای جدیدی استخدام شوید و در شغل تازه تان کسب اعتبار کنید. شما تصمیم تان را با والدین تان در میان میگذارید و یکباره با سیلی از نگرانی مواجه میشوید.
شما باید برای والدین تان توضیح دهید که چرا چنین تصمیمی گرفته اید و به آنها اطمینان خاطر دهید که آمادگی این ریسک را دارید، در حالی که هیچ تضمینی نیست که این موضوع را درک کنند. صحبت دربارهی اتفاقات آینده ممکن است شما را درگیر احساس اضطراب و فشار کند و بار سنگینی از توقع و انتظار را روی دوش تان قرار دهد؛ بنابراین شاید بهتر باشد که بعد از قطعی شدن همه چیز، والدین تان را در جریان خبرهای خوب بگذارید.