به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: آن چه حوادث اخیر فرانسه را از اعتراضات ۲۰۰۵ متمایز میسازد، مشارکت گسترده نسل زدیها و کودکان و نوجوانان است و به گفته خانم مارتین اوبری شهردار شهر لیل، تعداد معترضان در سال ۲۰۰۵ در خیابانها و سنشان نیز بیشتر بود و «ما میتوانستیم با آنها گفتگو کنیم ...، اما در این اعتراضات ما با تعداد زیادی کودک مواجه هستیم که نمیتوانیم با آنها دیالوگی داشته باشیم.»
به گفته رئیس جمهور فرانسه نیز، یک سوم بازداشتیها نوجوان و کم سن و سال هستند. همین خود چالش بزرگی برای دولت فرانسه است، اما آن چه بیشتر این افراد را به خیابانها کشانده، خشم فروخوردهای است که از پدران مهاجر خود به ارث برده اند و در سالهای اخیر تحت تاثیر رشد راست گرایی افراطی مهاجرستیز و گاهی نژادپرست در اروپا و فرانسه فربهتر هم شده است.
همین راست گرایی خود سویههای هویتگرایانه را به ویژه در میان نسل جدید مهاجران در فرانسه تقویت کرده و اوضاع به گونهای است که مراکز ثقل جمعیتی مهاجران بیشتر به مجمع الجزایری میمانند که گویی فقط از حیث اسمی و جغرافیایی تابع فرانسه هستند! در کنار آن هم این وضعیت بر خلاف انگلیس و آلمان برایند ناکامی فرانسه در ادغام اجتماعی مهاجران است که تداوم اختلافات تاریخی فرانسه با مستعمرههای پیشین خود به ویژه الجزایر در این باره بیتاثیر نیست.
انگلیس معطوف به اندوخته استعماری تاریخی خود و آشنایی با فرهنگهای گوناگون مهارت بالایی در ادغام مهاجران در ساختار هویتی بریتانیایی دارد و آلمان نیز سیاست متفاوت و حساب شدهای را در تعامل با مهاجران با هدف جذب مهاجران متخصص و ماهر در پیش گرفته است و با برگزاری دورههای متعدد تلاش مستمری را برای ادغام آنها در ساختارهای هویتی آلمانی مبذول میدارد. در نتیجه، امروز تقریبا هیچ کشور اروپایی به اندازه فرانسه، با خطر اعتراضات افسارگسیخته مهاجران در سایه شکل گیری مناطق هویتی جداگانه روبه رو نیست.