کد مطلب: ۳۵۳۴۴۷
|
|
۲۸ مهر ۱۴۰۱ - ۰۳:۴۲

پیشوای جوانان «مجاهد فی سبیل‌ا...»

پیشوای جوانان «مجاهد فی سبیل‌ا...»
سیمای آیت‌ا... میرزاجوادآقای تهرانی در آینه خاطرات رهبر انقلابتعداد بازدید: ۱

به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: آیت‌ا... میرزاجوادآقا تهرانی، آن فقیهِ عارفِ با اخلاق، طی دوران حیات با برکت خود، باعث افزایش سرمایه معنوی بسیاری از علاقه‌مندان به ارزش‌های دینی و انسانی شد. او را باید از آن نمونه‌های عالی و دست‌پرورده اسلام بدانیم که حضورشان در هر قرنی و هر دوره‌ای، مغتنم است. آن عالم ربّانی، روز ۲۳ ربیع‌الاول سال ۱۴۱۰ ق (دوم آبان ۱۳۶۸) به دیدار معبود شتافت.

رهبرانقلاب در بخشی از پیامی که به مناسبت ارتحال آیت‌ا... میرزاجوادآقا تهرانی منتشر کردند، نوشتند: «آن عالم بزرگوار و پارسا حقاً از زمره انسان‌های والا و برجسته‌ای بود که عمر خود را در بندگی خدا وخدمت به خلق و مجاهدت در راه دین گذرانید و با بیان و قلم و قدم، در طریق جلب رضای الهی گام برداشت. سالیان دراز، حوزه علمیه مشهد را با درس فقه و تفسیر و عقاید، رونق بخشید و طلاب و فضلای زیادی را مستفیض گردانید. در مقاطع گوناگون از سالیان مرارت بار نهضت اسلامی و به ویژه در حوادث دوران پیروزی انقلاب، پشتیبان وهمراه مبارزین و مایه دلگرمی آنان بود. پس از پیروزی انقلاب نیز در صحنه‌های بسیار مهم و حساس، با حضور موثر و با برکت خود، انقلاب را تقویت کرد واز جمله در سال‌های جنگ تحمیلی، مکرر لباس رزم پوشید و با وجود کهولت سن، در صحنه نبرد، پیشوا و همگام جوانان مجاهد فی سبیل ا... شد.»

تکبیر‌های کارساز یک پیرمرد ۸۰ ساله

شاید یکی از فراز‌های شگفت‌انگیز و تأثیرگذار زندگی آیت‌ا... میرزا جوادآقای تهرانی، حضور او در جبهه‌های دفاع مقدس باشد، آن هم با بیش از ۸۰ سال سن. او برای تشویق و تقویت روحیه رزمندگان اسلام، چهار بار در مناطق عملیاتی مختلف حاضر شد و خاطرات شیرین و فراموش نشدنی این حضور، در ذهن بسیاری از دلسوزان انقلاب باقی ماند.

حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای، در آبان سال ۱۳۶۶ و در دوران تصدی پست ریاست‌جمهوری، طی یک سخنرانی، به نقل روایتی از حضور آیت‌ا... میرزاجوادآقای تهرانی پرداختند و گفتند: «گاهی یک روحانی مسن و پیرمرد، اثرش از روحانی جوان بیشتر است. یکی از علمای محترم مشهد، از مسنّین علمای مشهد که حتما اغلب آقایان می‌شناسند، آقای حاج‌میرزا جواد‌آقای تهرانی، مردِ ملّا، پیرمردِ پشت‌خمیده با عصا، ایشان چند بار جبهه رفته. یک‌بار ایشان از جبهه برگشتند آمدند تهران، می‌رفتند مشهد، با بنده ملاقات کردند؛ خدمت امام رسیدند. به من گفتند که من وقتی رفتم جبهه، دیدم بچه‌ها من را به چشم یک پیرمرد نگاه می‌کنند، گفتم نخیر از من هم کار بر می‌آید. بعد به من گفتند که پس شما پای خمپاره بیایید، آقای آقا‌میرزا جواد‌آقا را بردند پای خمپاره. ایشان گلوله خمپاره را می‌انداختند توی خمپاره و پرتاب می‌شد و می‌خورد به دشمن. خب خمپاره‌انداز، خوب است دیگر. خمپاره‌زنی، یک کار رزمی، شما ببینید چقدر در روحیه این جوان‌ها اثر می‌کند، چه جانی به این‌ها می‌دهد. آن جوانی که می‌بیند این پیرمرد ۸۰ ساله با محاسن سفید، پشتِ خمیده، عصا به‌دست، آمده پای خمپاره ایستاده و خمپاره می‌زند، این جوان دیگر ممکن نیست که از مقابل دشمن برگردد عقب و احساس ترس بکند. آقایانی که بودند می‌دانند دیگر، چون خمپاره صدا دارد و معمولاً آن کسی که خودش خمپاره را می‌اندازد، سرش را می‌برد عقب و گوش‌ها را می‌گیرد، ایشان می‌گفت خمپاره را که می‌زدم، برای این‌که صدای خمپاره توی گوشم نپیچد، وقتی گلوله خمپاره می‌خواست بیرون بیاید فریاد می‌زدم ا... اکبر. منظره را مجسم کنید یک پیرمردِ عالمِ محاسن‌سفیدی، پای خمپاره ایستاده هی خمپاره می‌زند، هی می‌گوید ا... اکبر.»

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر