به گزارش مجله خبری نگار، حامد موفق بهروزی: نیمه شب فیلمهایی منتشر شد که نشان میداد بخشی از یک ساختمانِ متعلق به زندان اوین آتش گرفته است. رسانههای ضدانقلاب به همراه برخی رسانههای داخلی به سرعت میدان داری کردند. فیلم، عکس، خبر، روایت و اساسا هرگونه حرفی که توجه مخاطب را به سمت اوین جلب کند منتشر شد.
قطع برنامههای عادی این رسانه ها، گفتگوهای مفصل و پوشش لحظه به لحظه از ادامه این آتش سوزی و ... همه گواه یک مسئله است: این آتش سوزی برای ضدانقلاب بسیار بسیار مهم بود! اما چرا؟
ابولقاسم طالبی کارگردان و محقق سیاسی در برنامه جهان آرا گفت در زمان اوج تجمعات در کل کشور تعداد کسانی که به خیابان آمدند بین ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر بودند.
این عدد روز به روز کاهش یافت تا اینکه ضدانقلاب فراخوان سراسری داد و مدعی شد میخواهد در کل دنیا تمام ایرانیان را به خیابانها بیاورد. این فراخوان برای شنبه دو هفته قبل بود. شنبه که شد، بیشترین جمعیتی که در خیابانهای تهران حاضر بودند کمتر از ۵ هزار نفر برآورد شد.
پس از این تجمع سراسر برخی تحلیلگران به این نتیجه رسیدند پروژه ضدانقلاب به سمت الگوی فرانسوی تغییر جهت داده است. شنبههای پاریس که شاهد حضور جلیقه زردها بود میتوانست مدل جذابی برای تحلیل وضعیت پیش آمده در کشور باشد.
مهدی محمدی تحلیلگر مسائل سیاسی در نتیجه گیری یادداشت اخیر خود درباره اغتشاشات نوشت: «برنامه دشمن مزمن کردن ناآرامی وخلق پیکهای نوبهای است. به چنین برنامهای نمیتوان صرفا پاسخهای امنیتی یا کوتاه مدت داد. هر چیزی به جای خود!».
اما حوادث جور دیگری رقم خورد. ضدانقلاب نتوانست از عهده این پروژه در کف خیابان بر بیاید.
فراخوان تجمعات برای شنبه گذشته و واقعیتی که در صحنه رقم خورد گواه این ادعا است. شنبهای که گذشت در خیابانها خبری نشد. با اینکه ضدانقلاب به طور دقیق سوخت لازم را برای تحریک اجتماعی پیش بینی کرده و پروژه دختر نوجوان اردبیلی را از پنجشنبه کلید زده بود، اما باز هم نتوانست نیروهای میدانی را وارد صحنه کند. پروژه مضمن کردن تجمعات خیابانی سکته کرد. اینجا بود که اتاق فکر اغتشاشات برای تنفس مصنوعی به جسد کم رمق اغتشاشات پروژه زندان اوین را به اولویت اول خود ارتقا داد.
این جابجایی اولویتها از خیابان به زندان را باید در یک تحلیل چندجانبه بررسی کرد. وضعیت پیش آمده برای ضدانقلاب بسیار دشوار شده است. جریان برانداز اکنون با چند واقعیت صحنه مواجه است:
۱- خشونت بیش از حد در اغتشاشات ماهیت این جریان را زودتر از همیشه لو داد
۲- مردم از ابتدا با آنها همراهی نکردند
۳- لیدرهای اصلی با هر اغتشاشی که ایجاد شد بیشتر دستگیر شدند
۴- پروژه مضمن کردن خرده اغتشاشات هم تا کنون با شکست مواجه شده است
۵- انرژی لازم برای به میدان کشاندن عناصر میدانی ضدانقلاب هم ته کشیده است
۶- مراکز مهم طراحیهای تجزیه طلبی در اقلیم عراق هم توسط سپاه با خاک یکسان شد.
اما این ۶ مورد همه ماجرا نیست. شاید مهمترین مشکل جدی ضدانقلاب مسئله رسانه باشد. اختلال جدی در فضای رسانه ضدانقلاب قطعا اصلیترین مخاطره موجود برای جریان برانداز است. برای توضیح بیشتر باید کمی به عقب برگردیم. سال ۹۶ و ۹۸ جبهه رسانهای ضدانقلاب شامل مجموعهای از رسانهها بود که همه آنها وظایف مشخصی داشتند. آمدنیوز متولی آموزش اغتشاش و سلاح و کوکتل مولوتوف و ... بود. رسانههایی مانند صدای آمریکا مانند چکش رفتار میکردند و مخاطبشان هسته سخت برانداز بود. بی بی سی هم ژست بی طرفی و روایت گری را بر عهده میگرفت.
اما اکنون در سال ۱۴۰۱ این جبهه به هم ریخته است. در نبود آمدنیوزها، بی بی سی مسوولیت آموزش اغتشاش را هم بر عهده گرفته است. رسانه وابسته به دولت انگلستان که پیش از این سعی میکرد خود را یک رسانه محترم نشان دهد حالا حتی ادبیات خود را هم تغییر داده است و ابایی از استفاده از فحش و ادبیات رکیک برای تولید محتوا ندارد. مهمتر از همه این مسائل استفاده مفرط از تکنیک غلط دروغ توسط این رسانهها است. طبق یک پژوهش علمی، ۵ رسانه اصلی ضدانقلاب در این ایام هر ۲ دقیقه یک دروغ را منتشر میکنند. انتحار رسانهای ضدانقلاب در شرایط کنونی به آن ۶ مشکل جدی بار شده است و اجازه کنش و تحرک را از این جریان ستانده است.
جریان برانداز اکنون در وضعیت سختی گرفتار شده است. خلاص شدن از این وضعیت شاید سالها به طول بیانجامد. آبروی رفته این جریان به واسطه خشونتها و قمار رسانهای و ... به این زودیها قابل بازگشت نخواهد بود.