کد مطلب: ۸۷۲۰۰۶
|
|
۰۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۳:۰۰

مشکل نخل‌های سوخته روستایی دور افتاده در آبادان

مشکل نخل‌های سوخته روستایی دور افتاده در آبادان
انگار نه‌انگار که این مردم هم شهروند همین کشوراند. خانه‌ای در پایتخت که آتش می‌گیرد همه آژیر می‌کشند؛ هم آتش‌نشانی‌ها، هم رسانه‌ها. اما در شنوف، کسی صدای آژیر نشنید. فقط صدای سوختنِ گیسوانِ نخل‌ها و سقف‌ها آمد و بعد سکوت. سنگین‌تر از هر فریادی.

به گزارش مجله خبری نگار،قاسم آل کثیر در «پیام ما» نوشت: روستای شنّوف آبادان را خیلی‌ها نمی‌شناسند. نه به‌خاطر نخل‌هایش اسمی از آن آمده، نه به‌خاطر بیکاریِ مردمانش. اما اخیراً با سوختنِ خانه‌های شنوف، نام این روستا در خبر‌ها آمد. چند روز پیش، در سکوتِ غلیظ و ظهرِ قرمزِ جنوب، زبانه‌های آتش از دل نخلستانی بلند شد و راهش را کشید تا رسید به خانه‌هایی که با امید و خاطره و زندگی ساخته شده بودند.

چهار خانه سوختند؛ چهار سقف؛ چهار گوشه از زندگی مردمی که هرچه داشتند، زیر همین سقف‌ها جمع شده بود. حالا خاکستر مانده و سطل‌های آب خالی و زنانی که کنار دیوار سیاه‌شده نشسته‌اند؛ با نگاهی که انگار هنوز باور نکرده‌اند سقف‌شان فرو ریخته.

نخلستان آتش گرفت و خانه‌ها خاکستر شدند. نخل دوباره سبز می‌شود، اما خانه‌ها چه؟

آتش‌نشانی نرسید. نه بموقع، نه با تجهیزات لازم. آب نبود یا راه نبود، فرق زیادی نمی‌کند. نتیجه‌اش یکی شد. خانه‌ها از دست رفت. انگار نه‌انگار که این مردم هم شهروند همین کشوراند. خانه‌ای در پایتخت که آتش می‌گیرد همه آژیر می‌کشند؛ هم آتش‌نشانی‌ها، هم رسانه‌ها. اما در شنوف، کسی صدای آژیر نشنید. فقط صدای سوختنِ گیسوانِ نخل‌ها و سقف‌ها آمد و بعد سکوت. سنگین‌تر از هر فریادی.

ساکنان این خانه‌ها حالا کجا می‌خوابند؟ روی زمین؟ در خانه همسایه؟ باز خدا را شکر استاندار آمد و سرکشی کرد. کسی حساب کرده چند تا از وسایلشان را می‌شود جایگزین کرد و چندتای دیگر را نه؟ آتش فقط وسایل را نمی‌سوزاند، عزت‌نفس آدم‌ها را هم خاکستر می‌کند. وقتی دست خالی از خانه‌ات بیرون می‌آیی و چیزی برای نجات‌دادن نداری، چیزی در درونت فرومی‌ریزد که به‌راحتی دوباره ساخته نمی‌شود.

نخلستان‌های جنوب سال‌هاست بی‌پناه مانده‌اند. در سال‌های اخیر چندین میلیون نخل به‌خاطر شوریِ آب نابود شدند. این یعنی تیر خلاص به محیط‌زیستِ آبادان. نخل‌ها از بی‌آبی، از آتش، از بی‌توجهی نابود شدند. اما حالا خانه‌ها هم دارند به سرنوشت نخل‌ها دچار می‌شوند.

چهار خانه سوختند. شاید عدد کمی باشد، اما برای آن پنج خانواده دنیایشان سوخت و اگر ما فقط به آمار نگاه کنیم، چیزی از عمق فاجعه نفهمیده‌ایم. این سوختن فقط سوختن چهاردیواری نبود. سوختن امیدی بود که به‌سختی زنده مانده بود در دل این روستا. خصوصاً وقتی ببینی «مسلم حسین‌زاده» لابه‌لای وسایلِ سوخته‌اش به‌دنبالِ عکس‌های قدیمی و کیف مدرسه برادرزاده‌اش می‌گردد. آن خانه ۷۰متری دو اتاق داشت و در هر اتاق یک خانواده زندگی می‌کرد. در سوی دیگر، کانکسی کوچک که احمد و مادرش و فرزندش در آن زندگی می‌کردند، دیگر نیست و از بین رفته است.

این روز‌ها همه اهالیِ شنوف در غمِ خانواده‌هایی هستند که سقفِ بالای سرشان را از دست دادند. آنها می‌پرسند کسی کاری می‌کند؟ کسی بازسازی می‌کند؟ کسی مسئول است؟

خانه‌هایی که سوخت، آخرین سنگر آرامش مردمی رنج‌دیده بود که هیچ‌چیز دیگری نداشتند، جز همین خانه‌های ساده و حالا حتی آن را هم ندارند.

برچسب ها: آتش سوزی نخل
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر