به گزارش مجله خبری نگار، «صبحها هنوز چشم باز نکرده، ذهنم شروع به دویدن میکند. نه از روی اضطراب، بلکه از هجوم فکرهایی که انگار عجله دارند برای انجام کارهایی که هنوز شروع نشدهاند. خودم اسمشان را گذاشتهام «افکارعجلهای». فکرهایی که به جای کمک، تمرکز را نشانه میگیرند و باعث میشوند سرعتم بالا برود، بیآنکه نتیجهای داشته باشد. در لحظههایی که باید آرام باشم، این افکار مثل موشکهایی عمل میکنند که لانچر خودشان را هدف میگیرند؛ یعنی همان نقطهای که قرار است باعث حرکتشان شود. تمرکزم از بین میرود، ذهنم آشفته میشود و من خودم را وسط کارهایی میبینم که اصلاً برایشان برنامه نداشتم. مثل وقتی که گوشی را برای انجام کاری برمیدارم، اما ناگهان میبینم مشغول دیدن ویدیویی هستم که هیچ ربطی به هدفم ندارد.» امیرپارسا را شاید خیلیها بشناسند؛ بلاگری که تلاش میکند تجربههای روزمرهاش را با مخاطبانش به اشتراک بگذارد. اینبار از عجلهای میگوید که بیدلیل وارد زندگیاش شده، از کارهایی که میتوانند با آرامش و کیفیت انجام شوند، اما ناگهان سرعت میگیرند، فقط برای اینکه تمام شوند. خودش میگوید این عجله نه از اضطراب، بلکه از ذهنی میآید که مدام در حال دویدن است، بیآنکه مقصدی مشخص داشته باشد. او از لحظههایی حرف میزند که تمرکز جایش را به شتاب میدهد و از افکاری که بهجای کمک، مانع میشوند. تجربهای که شاید برای خیلیها آشنا باشد. «زندگی آهسته»، برای امیر پارسا و خیلیهای دیگر، شاید راهی باشد برای بازگشت به کیفیت، به حضور و به خواستههایی که فراموش شدهاند.
در دنیای امروز، جایی که اغلب موفقیت با سرعت و پرمشغلهبودن سنجیده میشود، «زندگی آهسته» بهعنوان سبکی از زندگی، راهی متفاوت پیش پای ما میگذارد. «زندگی آهسته» سبکی از زیستن است که ما را به مکث، تأمل، لذتبردن از لحظههای کوچک و نادیدهگرفتهشده، دعوت میکند. زندگی آهسته، نه تنبلی است و نه عقبماندگی؛ این سبک از زیستن انتخابی آگاهانه برای بازگشت به خود، برای شنیدن صدای درون و برای تجربه کیفیت بهجای کمیت است. در این سبک، آرامش جایگزین اضطراب میشود و حضور واقعی در لحظه، معنا مییابد.
زهرا قجری، روانشناس و پژوهشگر حوزه سلامت روان با این تعریف از مفهوم «زندگی آهسته» توضیح میدهد: «زندگی آهسته یعنی آگاهانهتر زندگی کردن؛ یعنی به جای اینکه با عجله از یک کار به سراغ کار دیگر برویم، در لحظه حال بمانیم و واقعاً تجربه کنیم. این سبک، دعوتی است به کمکردن سرعت بیرونی تا بتوانیم به نیازهای درونی خود گوش دهیم. در دنیایی که سرعت ارزش تلقی میشود، زندگی آهسته یادآور این است که کیفیت، مهمتر از کمیت است. بهجای پر کردن تقویم با کارهای زیاد، یاد میگیریم هر کار را با حضور، توجه و معنا انجام دهیم.»
او درباره تأثیر این سبک بر کاهش اضطراب و استرس میگوید: «وقتی دائم در حالت عجله و چندوظیفگی هستیم، مغز ما در وضعیت هشدار قرار میگیرد و سیستم استرس بدن فعال میشود. زندگی آهسته کمک میکند از این چرخه بیرون بیاییم و سیستم عصبی آرام را فعال کنیم. این یعنی کاهش ضربان قلب، تنفس عمیقتر و حس آرامش بیشتر. وقتی یاد میگیریم مکث کنیم، مثل وقتی که قبل از جواب دادن یک نفس میکشیم، ذهن هم فرصت پیدا میکند تا آرام شود و بعد جواب دهد.»
قجری به تأثیر زندگی آهسته بر سلامت روان افراد اشاره میکند و توضیح میدهد: «مطالعات روانشناختی نشان دادهاند که کاهش سرعت زندگی، مشابه تمرینهای ذهنآگاهی، میتواند اضطراب، افسردگی و فرسودگی روانی را کاهش دهد. پژوهشها روی مایندفولنس (ذهنآگاهی) و زندگی آگاهانه نشان میدهد، افرادی که بیشتر در لحظه زندگی میکنند، احساس رضایت، تمرکز و آرامش بیشتری دارند. حتی سطح کورتیزول، یعنی همان هورمون استرس، در این افراد پایینتر است. به زبان ساده، آرام زندگی کردن یعنی به مغز و بدن فرصت بازیابی بدهیم.»
از نظر اجتماعی، زندگی آهسته با چالشهایی از جمله فشارهای بیرونی، ترس از عقبماندن یا قضاوت دیگران روبهروست. اما روانشناسان معتقدند که این سبک برای همه قابل یادگیری است و هرکس میتواند نسخه شخصی خود را از آن بسازد. قجری با بیان اینکه زندگی آهسته محدود به یک تیپ شخصیتی خاص نیست، میگوید: «زندگی آهسته مهارتی است که هرکسی میتواند با توجه به نیاز و شرایط خود یاد بگیرد. حتی افراد پرانرژی یا برونگرا هم میتوانند در بخشهایی از زندگی، مثل غذا خوردن، گفتوگو یا استراحت، آهستهتر باشند. هدف، کند بودن نیست بلکه هماهنگی بین سرعت بیرونی و آرامش درونی است؛ بنابراین هرکس میتواند نسخه شخصی خود از زندگی آهسته را بسازد.»
این روانشناس به موانع روانی که ممکن است مانع پذیرش زندگی آهسته شود اشاره میکند و میگوید: «بسیاری از ما ناخودآگاه باور داریم که ارزشمند بودن یعنی پرمشغله بودن. این باور باعث میشود از کند شدن بترسیم. ترس از قضاوت دیگران یا احساس بیفایده بودن هم میتواند، مانع شود. گاهی هم اضطراب درونی اجازه نمیدهد سکوت و آرامش را تاب بیاوریم. شناخت این موانع و کار کردن روی آنها مثلاً از طریق خودآگاهی یا گفتوگو با درمانگر میتواند مسیر را هموارتر کند.» او با بیان اینکه برخی بر این باورند که زندگی آهسته احساس عقبماندگی را در آنها بوجود میآورد، توضیح میدهد: «در نگاه اول شاید چنین به نظر برسد، چون جامعه مدرن سرعت را با موفقیت یکی میداند. اما زندگی آهسته در واقع کمک میکند دقیقتر، هدفمندتر و مؤثرتر عمل کنیم. وقتی ذهن شفافتر است، تصمیمها هم بهترند و احتمال اشتباه کمتر میشود. در بلندمدت، این افراد عقب که نمیمانند بلکه انرژی پایدارتری برای ادامه مسیر دارند.»
قجری معتقد است که زندگی آهسته میتواند مهارتهای ارتباطی را بهطور چشمگیری بهبود ببخشد. او میگوید: «ارتباط مؤثر بر پایه شنیدن فعال و پاسخ آگاهانه شکل میگیرد، نه واکنشهای سریع. وقتی ذهن آرامتر است، میتوانیم قبل از حرف زدن فکر کنیم و احساسات خود را بهتر تنظیم کنیم. تمرین مکث قبل از پاسخ، تماس چشمی هنگام گفتوگو یا گوش دادن بدون قطعکردن، از تمرینهای ساده، اما قدرتمند در این زمینه هستند.»
او با بیان اینکه تغییر از سبک زندگی پرشتاب به زندگی آهسته مثل یاد گرفتن یک زبان جدید است و نیاز به تمرین دارد، میگوید: «اولین قدم، آگاهی از ریتم فعلی زندگی است. چند روزی زمان بگذارید و بنویسید وقت و انرژیتان کجا بیشترصرف میشود، چه چیزهایی واقعاً ضروریاند و چه چیزهایی از روی عادت یا ترس از عقبماندن انجام میشوند. قدم بعدی کاهش ورودیها است، مثل کاهش استفاده از شبکههای اجتماعی، خاموش کردن اعلانها و محدود کردن مصرف اخبار به زمان خاصی در روز. سومین مرحله، تمرین حضور در لحظههای ساده روزمره است مثل چای خوردن بدون کار کردن با موبایل، راه رفتن بدون هدف یا گوش دادن به موسیقی بدون انجام کاری دیگر.
قدم بعدی کمکردن از «بایدها» و افزایش «میخواهمها» است. هر روز فقط سه اولویت انتخاب کنید و باقی را برای فردا بگذارید. در قدم بعد، انجام کارهای کوچک آرامشبخش مثل نوشتن در دفتر روزانه است. در نهایت، زندگی آهسته نه با حذف مسئولیتها بلکه با حذف عجله شروع میشود. فقط کافی است یاد بگیریم هر کار را با تمام توجه انجام دهیم.»
بهگفته قجری وقتی با آرامش زندگی میکنیم، حضور واقعی در رابطههایمان هم بیشتر میشود. او میگوید: «با این سبک زیستن کیفیت گفتوگوها بالا میرود و سوءتفاهمها کمتر میشوند. حتی در جمع دوستان، حضور ذهن و توجه، روابط را صمیمیتر و لذتبخشتر میکند. به زبان ساده، زندگی آهسته یعنی هدیهدادن توجه به دیگران.»
این روانشناس معتقد است که زندگی آهسته میتواند احساس معنا و رضایت را در زندگی افزایش دهد. او توضیح میدهد: «وقتی از سرعت زیاد فاصله میگیریم، فرصت پیدا میکنیم از خود بپرسیم واقعاً چه چیزی برایم مهم است. زندگی آهسته کمک میکند از حالت خودکار خارج شویم و ارزشهای درونیمان را دوباره کشف کنیم. احساس معنا، زمانی شکل میگیرد که کارهایمان با باورهایمان هماهنگ باشند؛ بنابراین هرچه آگاهانهتر زندگی کنیم، رضایت درونی عمیقتری را تجربه میکنیم.»
بــــرش
این روانشناس بر اهمیت آموزش زندگی آهسته از دوران کودکی تأکید میکند و میگوید: «کودکان نه فقط از گفتار ما، بلکه از سرعت و کیفیت حضور ما هم یاد میگیرند. وقتی والدین با آرامش به حرف کودک گوش میدهند، بدون عجله با او بازی میکنند یا اجازه میدهند او با سرعت خودش کارها را انجام دهد، در واقع زندگی آهسته را به او میآموزند. فعالیتهایی مثل نقاشی آرام، بازیهای بدون رقابت یا قدمزدن در طبیعت، ابزارهای سادهای برای تمرین این سبک با کودکان هستند. کودکی که یاد میگیرد لحظه حال را تجربه کند، در بزرگسالی ذهنی آرامتر و روانی سالمتر خواهد داشت. حضور ذهن یعنی به زندگی برگردیم، جایی که اتفاقها نه فقط در ذهنمان بلکه واقعاً در حال رخ دادن هستند. آرام زندگی کردن یعنی شنیدن صدای زندگی میان شلوغیها جایی که نفس میکشی و دوباره خودت را پیدا میکنی.»
منبع: ایران-مرجان قندی