به گزارش مجله خبری نگار، یکی از ترسناکترین جنایتهای سال با طرح رعد پلیس فاش شد و قاتل دختر فراری پرده از اقدامات شیطانی اش برداشت. ماجرای هولناک سرنوشت دختران جوان در خانه وحشت که بیشتر شبیه فیلمهای هالیوودی است! دو روز پیش بود که رسانهها از کشف جسدی نایلون پیچ شده و ۲ دختر حبس شده در خانهای در یکی از مناطق مرکزی تهران خبر دادند.
حالا، اما جزئیات بیشتری از این ماجرا مشخص شده است. رئیس پلیس تهران دیروز در حاشیه مرحله ۵۱ طرح رعد، درباره بازداشت یک قاتل که دو زن را در یک منزل محبوس کرده و یک دختر را به قتل رسانده بود، گفت: برادر و خواهری را در این پرونده بازداشت کردیم، در مرحله نخست با ظن این که این افراد دختران را اغفال میکنند، به موضوع وارد شدیم و مأموران پس از ورود به منزل متوجه صحت موضوع شدند و دیدند خواهر پس از اغفال دختران، آنها را به منزل خودشان میبرد و سپس اموال آنها را سرقت میکردند. به گزارش مهر، سردار حسین رحیمی با بیان این که برادر، دختران را مورد تعرض قرار میداد، افزود: این متهمان در یک مورد یکی از دختران را به قتل رسانده بودند و جسد وی مدتها در این منزل بود. همچنین یک دختر خانم را به صورت عریان در یک کمد محبوس کرده بودند و به نظر میرسد موارد دیگری در این پرونده درباره اغفال دختران وجود داشته باشد.
همچنین به گزارش رکنا و همشهری، ساعت ۶ عصر دوشنبه ۱۵ آذر ماه ماموران کلانتری ۱۱۲ ابوسعید در راستای اجرای طرح رعد پلیس با توجه به این که اطلاعاتی از پاتوقی مرموز درخیابان خرمشهر محله کمیل به دست آورده بودند، عملیات بررسی از این پاتوق را با هماهنگی مقام قضایی به اجرا گذاشتند. ماموران کلانتری وقتی پای در این پاتوق مرموز گذاشتند با مرد میان سالی که در خانه حضور داشت، روبه رو شدند و سپس به بازرسی خانه پرداختند که با جسد یک دختر جوان که داخل ۲۱ کیسه زباله بسته بندی شده بود، مواجه شدند و در ادامه با یک دختر ۲۰ ساله که داخل کمد دیواری و یک دختر ۲۱ ساله که در اتاق زندانی شده بودند، روبه رو شدند. همین کافی بود تا بازپرس وهابی از شعبه ۲ دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران برای تحقیق پای در صحنه جرم بگذارند.
۲ دختر جوان که یکی از آنها ۳ سال و دیگری ۸ ماه قبل، پس از فرار از خانه شان، در چنگال مرد شیطان صفت که سعید نام دارد گرفتار شدند. ۲ دختر جوان که از مرد شیطان صفت میترسیدند، ادعا کردند که سعید وقتی متوجه فرار یکی از دختران محبوس از خانه میشود، او را در جلوی خانه گرفته و پس از انتقال به داخل خانه به قتل رسانده و ما را هم تهدید میکرد که اگر به فکر فرار باشیم ما را هم خواهد کشت. دختران ادعا کردند که در این مدت تنها نان خشک و آب غذای آنها بوده و از ترس جرئت اعتراض یا فرار نداشته اند.
مرد میان سال که نگهبان جسد و ۲ دختر فراری بود در همان تحقیقات ابتدایی گفت: برادرم با همدستی خواهرمان دختر جوان را به قتل رسانده است. کارآگاهان که احتمال میدادند سعید برای سرکشی به خانه باز میگردد در کمین وی نشستند و خودروهای پلیس از صحنه جرم دور شد تا این که ساعت ۸ شب عامل این جنایت به محل جرم بازگشت و تیم جنایی پلیس آگاهی تهران در عملیاتی غافلگیرانه سعید را قبل از این که از ماجرای حضور پلیس و فاش شدن قتل هولناک با خبر شود، دستگیر کردند.
تجسسهای پلیسی ادامه داشت و کارآگاهان ساعت ۲۰:۳۰ در عملیاتی دیگر خواهر قاتل را در مخفیگاهش در همان منطقه دستگیر کردند. کارآگاهان در تحقیقات میدانی و بازجویی از متهم پی بردند که سعید سال ۹۳ در یک پرونده جنایی به اتهام قتل غیرعمد یک زن بازداشت و به پرداخت دیه محکوم شده است و پس از آزادی به صورت اقساط دیه زن جوان را پرداخت میکند. سعید در پایانه مسافربری جنوب برای مسافرخانهها و هتل ها، مسافر پیدا میکرده و زمانی که با دختران فراری روبه رو میشد با این بهانه که به دختران مجرد اتاق نمیدهند، با چرب زبانی آنها را برای نیت شوم خود به مخفیگاهش در خیابان خرمشهر کشانده است. دختر جوان که به قتل رسیده روز جنایت که ۴ ماه قبل بوده تصمیم به فرار گرفته که عامل جنایت با اطلاع از نیت دختر جوان و زمانی که خواهرش نیز در این پاتوق شیطانی حضور داشته با پیچ گوشتی، دختر جوان را به قتل میرساند و برای این که راز این جنایت پنهان بماند جسد را در خانه و داخل کیسههای زباله نگهداری میکند.
با توجه به این که چندی قبل و در ماههای گذشته جسد ۲ دختر در خیابان کاشانی و یکی از خیابانهای نزدیک محل زندگی سعید پیدا شده است، احتمال میرود که این دختران نیز به دست این جوان شیطان صفت به قتل رسیده اند و او یک قاتل سریالی باشد. بنا بر این گزارش، بازپرس وهابی از شعبه ۲ دادسرای امور جنایی تهران دستور داد تا متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران قرار گیرد و تجسسهای پلیسی در این پرونده جنایی ادامه دارد. هر چند سعید در اولین اعترافاتش قتل این دختر را تکذیب کرده و مدعی است او به دست دیگر دختران حاضر در خانه به قتل رسیده است.
آن طور که همسایهها میگویند رفتوآمدهای زیادی به خانه سعید میشد. یکی دیگر از آنها میگوید: «گاهی صداهایی که از خانه سعید بیرون میآمد زیاد بود و بهنظر میرسید جز خودش و خواهرش چند نفر دیگر هم در آن جا هستند. یک مرتبه حتی من صدای زنی همراه با دختر خردسالش را شنیدم. سعید با مادر بچه دعوایش شده بود و کتک کاری میکردند. زن فریاد میزد و کمک میخواست. من با پلیس تماس گرفتم و خبر دادم، اما هیچکس نیامد.» آن طور که او میگوید حتی یک مرتبه اتفاق عجیب و غریبی در آن جا افتاده است.
او میگوید: «یک بار صدای افتادن چیزی در حیاط را شنیدیم و همه همسایهها جمع شدیم. دختری با سر و وضع نامناسب از پنجره خانه سعید آویزان شده و خودش را به حیاط انداخته بود. او شرایط جسمی و روحی خوبی نداشت و میگفت سعید او را چندین روز در خانهاش زندانی کرده، اما دیگر طاقت نیاورده و تصمیم گرفته برای نجات خودش از پنجره بیرون بپرد.» این حادثه، اما مدتی قبل هم اتفاق افتاده بود. یکی از همسایههای قدیمی که سالهاست در آن کوچه زندگی میکند هم حادثه مشابهی را به یاد دارد. او میگوید: «چند سال قبل هم دختری جوان از پنجره اتاق خانه سعید از یک چادر آویزان شد و وقتی به حیاط خانه رسید، با عجله از آن جا فرار کرد.»
آن طور که برآوردهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی نشان میدهد، دست کم ۴ماه از قتل دختری که جسدش در خانه وحشت کشف شده، میگذرد، اما چطور در این مدت هیچ کدام از همسایهها متوجه وجود این جنازه و بوی تعفن آن نشدند؟ یکی از آنها میگوید: «نمیدانم رفتوآمدها به خانه او چه زمانی انجام میشد که ما هیچکس را نمیدیدیم. ما فقط صداهایی را که از خانه بیرون میآمد، میشنیدیم. وقتی فهمیدیم که پلیس در خانه سعید جنازه کشف کرده، خودمان هم شوکه شدیم. چون تا آن زمان هیچ بویی در ساختمان نمیآمد. آن طور که شنیدیم، او جسد را در چندین لایه پلاستیک پیچیده بود تا هیچ بویی خارج نشود. درباره ۲ دختری که در آن جا زندانی شده بودند هم ما هیچ صدایی از آنها نشنیدیم. فقط وقتی مأموران آنها را پیدا کردند دیدم که خیلی بیحال بودند. به قدری که حتی نمیتوانستند راه بروند و همسایهها مقداری غذا به ۲ دختر بینوا دادند تا بتوانند خودشان را تا ماشین پلیس برسانند.» تحقیقات اولیه از ۲ دختری که در خانه سعید زندانی شده بودند، نشان میدهد که او برای فریب آنها خودش را مأمور پلیس معرفی میکرده است.
یکی از آنها میگفت که ساکن شهری در اطراف تهران بوده و دیگری در یکی از مناطق پایتخت زندگی میکرده است. یکی از آنها به دلیل اختلافاتی که با خانواده اش داشته حدود ۸ ماه قبل از خانه پدرش فرار کرده و از همان زمان در خانه سعید زندانی شده و در کمد نگهداری میشده است.
دیگری نیز حدود ۳ سال قبل از خانه فرار کرده بود و او هم در این مدت در خانه سعید زندانی بود و اجازه خروج نداشت. این دختران میگفتند که سعید آنها را شکنجه میداده و به آنها تجاوز میکرده است. دختری که در کمد زندانی بود به ماموران گفت: به دلیل اختلافاتی که با پدرم داشتم، او مرا از خانه بیرون انداخت. من هم شبها در پارک میخوابیدم تا این که یک روز در حوالی میدان راه آهن و در نزدیکی یک مسافرخانه با سعید آشنا شدم. او مدعی شد، سرهنگ نیروی انتظامی است و وقتی دید از خانه فراری شدم و جایی برای زندگی ندارم مرا به خانهاش دعوت کرد.
وی ادامه داد: پیشنهاد او را پذیرفتم غافل از سرنوشتی که در کمینم بود. مرد جوان مرا به خانهاش آورد و در این ۸ ماه در کمد زندانی بودم و هر از گاهی سعید اجازه میداد از کمد خارج شوم. حتی مجبور بودم در کمد غذا بخورم و فقط برای رفتن به سرویس بهداشتی از کمد خارج میشدم. وی گفت: سعید با خواهرش زندگی میکرد و روزی که مرا به خانهاش آورد به جز من دختران فراری دیگری هم این جا حضور داشتند. من فکر میکردم قرار است سعید به من پناه بدهد غافل از این که او بیمار روانی بود و آزارم میداد. در این مدت هر وقت عصبانی میشد مرا مورد ضرب و جرح قرار میداد و با تهدید به من تجاوز میکرد.
دختر جوان درباره جزئیات قتل دختری که جسدش داخل اتاق خواب پیدا شده بود، نیز گفت: این دختر حدود ۴ ماه قبل توسط سعید و خواهرش به قتل رسید. حدود ۲۵ روز بود که سعید او را به خانه آورده بود و آن طور که متوجه شدم با او هم مثل من در حوالی میدان راه آهن آشنا شده و، چون آن دختر جایی نداشته، سعید وی را به خانهاش دعوت کرده بود. او ۲۵ روز در این جا زندانی بود تا این که ۴ ماه پیش تصمیم گرفت فرار کند. من همه این وقایع را زمانی که داخل کمد زندانی بودم شنیدم و صحنه قتل را ندیدم. آن روز دختر زندانی میگفت قصد رفتن دارد، اما سعید مانع شده و اجازه رفتن به او نداده است. بر سر این مسئله با یکدیگر درگیر شدند، دختر جوان فریاد میکشید و میگفت در را باز کن، اما سعید او را هل میداد و به این طرف و آن طرف پرت میکرد. بعد از ترس این که همسایهها متوجه ماجرا شوند، از خواهرش خواست تا پیچ گوشتی به او بدهد. فکر میکنم بعد از آن خواهرش به او پیچ گوشتی داد و سعید هم با آن ضربهای به دختر جوان زد و او را به قتل رساند. چون پس از آن دیگر صدایی از آن دختر نشنیدم. پس از جنایت هم دور جسد او نایلون پیچیدند و کنار اتاق گذاشتند. آن طور که متوجه شدم سعید و خواهرش میترسیدند جسد را به بیرون از خانه منتقل کنند مبادا همسایهها متوجه شوند. به همین دلیل هر ازگاهی سعید با خودش نایلونی میآورد و دور جسد میپیچید و پنجرهها را باز میگذاشت تا متعفن نشود.
بعد از تحقیق از دختری که در کمد زندانی شده بود، نوبت به دختر دیگر رسید که به گفته خودش ۳ سال در خانه سعید زندانی بود. او گفت: من در نزدیکی مسافرخانه با سعید آشنا شدم و فکر میکردم که آن مرد قرار است به من پناه بدهد، اما او در خانهاش زندانیام کرده بود و اجازه خروج نمیداد. هم خودش از من بیگاری میکشید و هم خواهرش. من هم جرئت نمیکردم از ترس چیزی بگویم. البته بیرون از این جا هم کسی را نداشتم و خانوادهام مرا طرد کرده بودند. وی ادامه داد: در مدت ۳ سالی که در خانه سعید زندانی شده بودم، دو سه دختر دیگر را هم دیدم که یکی از آنها بعد از مدتی از پنجره فرار کرد و دو نفر دیگر هم ظاهرا خانوادههایشان ردشان را زده بودند و برای همین رفتند. درباره مقتول هم چیز زیادی نمیدانم. هنوز یک ماه نشده بود که به خانه سعید آمده بود که در درگیری به دست او به قتل رسید. این دختر میخواست برود، اما سعید به او اجازه نداد و با همدستی خواهرش او را به قتل رساندند. من حدود ۴ ماه با جسد آن دختر زندگی میکردم تا این که ماموران وارد خانه شدند.
در سراسر جهان خانههایی وجود دارد که اگر در و دیوارش زبان باز کنند صدای فریاد وحشتی که در آن خانهها حکمفرما بوده گوش فلک را کر خواهد کرد. خانههایی که در آنها جنایاتی وحشتناک رخ داده و در و دیوار آن خانهها بهترین شاهدان آن جنایتها هستند. جنایتهایی که پیش از این مشابه شان را در سریالها و فیلمهای خارجی مثل فیلم «اتاق» و سریال «میر از ایست تاون» دیده بودیم. در روزهای گذشته هم یکی از همین خانههای وحشت در تهران کشف شد که مشروح آن را میتوانید در صفحه حوادث امروز روزنامه بخوانید. اما در این گزارش سعی کرده ایم از چند خانهای که به دلیل جنایات هولناکی که در آنها رخ داده و به خانه وحشت شهرت پیدا کرده اند، بنویسیم.
اعتراف مرد سالخورده به قتل یک دختر ۱۶ ساله، در حالی که چند روز قبل دختر جوان در خانه او زندانی شده بود خبر از اتفاقات تلخ در خانه این مرد سالخورده در منطقه سید خندان میداد. ماجرای ناپدید شدن شیما، به روز ۲۶ مرداد سال ۹۸ برمیگردد. او پس از آن که به بهانه خرید بدلیجات از خانه فرار کرد، ناپدید شد و دیگر به خانه برنگشت. از روزی که شیما گم شد پدرش یک روز هم آرام و قرار نداشت و هرجایی را که گمان میکرد ممکن است دخترش در آن جا باشد، زیر پا گذاشته بود. تا این که از طریق دوربینهای مداربسته تصاویر سوار شدن او داخل یک پژو پارس سفید رنگ را پیدا کرد. بهلول ۶۲ ساله دستگیر شد و به گزارش همشهری، از داخل خانه او چندین جفت کفش دخترانه و چندین تار مو کشف شد، اما او از سرنوشت شیما اظهار بی اطلاعی میکرد و دلیل محکمی درباره دست داشتن او در مفقود شدن شیما وجود نداشت به همین دلیل او پس از چند روز آزاد شد. تا این که بهلول دوباره برای توضیحات چند روزی بازداشت میشود که در همین زمان در حالی که وی در زندان بود مردم در تماس با پلیس از زندانی شدن یک دختر در خانه بهلول خبر دادند که با کمک پلیس نجات پیدا کرد. این مرد سالخورده بعد از این اتفاق در اعترافات تکاندهندهای گفت که شیما را ۴۵ روز در خانه اش زندانی کرده و به او مواد میداده و همان جا هم به قتل رسانده و جسدش را در حیاط خانه دفن کرده است!
برای آنها که صفحه حوادث روزنامهها را دنبال میکنند، نام خیابان گاندی عجین شده با تراژدی شاهرخ و سمیه است؛ جنایت هولناکی که این دختر و پسر ۱۶ساله، دوازدهم دی ماه سال ۷۵ در خانه شماره ۱۹ رقم زدند و تا مدتها افکار عمومی را در شوک فرو بردند. بعدازظهر آن روز، زمان برای شاهرخ و سمیه مفهوم دیگری داشت. آنها یک سال قبلتر در یکی از پارکهای تهران همدیگر را دیده، عاشق شده و قرار ازدواج گذاشته بودند، اما وقتی اصرارشان برای ازدواج به نتیجه نرسیده بود، نقشه جنایت را کشیده بودند؛ نقشه کشیده بودند که تنها مانع میان شان یعنی خانواده سمیه را از بین ببرند و حالا و در بعدازظهر یک روز سرد زمستانی، زمان اجرای نقشهشان فرا رسیده بود. عقربههای ساعت، ۴:۲۰ بعدازظهر را نشان میداد که مادر سمیه، دست دختر کوچکش را گرفت و سوار ماشین شد تا راهی آرایشگاه شود.
هنگام رفتن او همه چیز آرام بود، پسربچه ۸ سالهاش به نام محمد و دختر ۱۳سالهاش به نام سپیده در خانه در حال درس خواندن بودند و دختر بزرگ خانواده یعنی سمیه در اتاقش در طبقه دوم سرگرم تماشای فیلم. اما چه کسی میدانست که این آرامش پیش از توفان است؟ فردای آن روز بود که روزنامهها خبر از جنایت هولناک خیابان گاندی را دادند و نوشتند که شاهرخ و سمیه که نقشه کشتن همه اعضای خانواده سمیه را داشتند، برادر و خواهر کوچک او را به قتل رساندند و مادرش را با چاقو زخمی کردند، اما در نهایت توسط پلیس دستگیر شدند. خبر این جنایت هولناک نه مردم پایتخت که همه کشور را در شوک فرو برد. یک سوی ماجرا، دختر و پسری نوجوان، اما عاشق و دل باخته بودند و آن سو، جنایتی باورنکردنی و قساوتی نابخشودنی و همین تعارض بزرگ بود که این پرونده را به جنجالیترین پرونده سال بدل کرد و سوالاتی را مقابل افکار عمومی قرار داد که پاسخ آنها را فقط شاهرخ و سمیه میدانستند؛ پاسخهایی که حدود یک ماه پس از جنایت، زمانی که شاهرخ و سمیه در دادگاه، پای میز محاکمه قرار گرفتند، میتوانست رازگشای این جنایت باشد.
دستگیری دو سارق در طرح «رعد ۱۲» در خرداد سال ۹۷ هم راز یکی دیگر از خانههای وحشت را برملا کرد. مهدی که خانهاش به خانه وحشت تبدیل شده بود با دانشجویان و جویندگان کار که از شهرستان به تهران آمده بودند، آشنا میشد و آنها را به خانه وحشت در خیابان انقلاب میبرد. خانهای که در آن طناب داری بافته و آویخته بود. طعمههایش را یکی یکی به خانهاش میبرد. کافی بود که فقط طناب دار را نشان دهد. بعد از آن بود که قربانیانش از ترس جانشان هر چه پول و طلا داشتند، به او و همدستش میدادند. مهدی و بهنام با انداختن طناب دار، دور گردن طعمههایشان نقشه زورگیریهای سریالی خود را در خانهشان اجرا میکردند. آنها با پرسهزدن در خیابانهای مرکز شهر، کسانی را که برای کار یا تحصیل از شهرستان به تهران آمده بودند، شناسایی میکردند و پس از طرح دوستی، آنها را به خانهشان میکشاندند و طلا، پول و لوازم قیمتی آنها را با زور و تهدید میگرفتند. این دو سارق پیش از این هم چندین بار دستگیر شده بودند.
در سراسر دنیا خانههایی وجود دارند که قتل و جنایتهای مخوف در آنها رخ داده و این جنایتها به حدی بوده که مردم برای فراموشی آن اقدام به تخریب آن خانهها کرده اند با این حال هنوز از خاطر مردم محلی پاک نشده است.
فرد و رز وست به عنوان یکی از بدترین زوجهای قاتل سریالی در تاریخ ثبت خواهند شد. آنها در خیابان ۲۵ کرامول، گلوستر سیتی، انگلستان زندگی میکردند. این زوج شرور بین سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۷ حداقل ۱۰ زن جوان را با کمک یکدیگر به قتل رساندند. سپس قربانیان را تکه تکه و در انبار یا باغ دفن میکردند. این دو حتی فرزندان خود را تهدید میکردند که آنها را میکشند. پس از دستگیری توسط پلیس به حبس ابد محکوم شدند. دو دهه پس از این جنایات، شورای شهر گلوستر «خانه وحشت» را خریداری و آن را خراب و به یک معبر عمومی تبدیل کرد.
از نظر بسیاری مایرا هندلی و ایان بردی چهره واقعی شیطان هستند. در اوایل تا اواسط دهه ۱۹۶۰، آنها پنج کودک بین ۱۰ تا ۱۷ ساله را کشتند. اجساد سه نفر از قربانیان در گورهای سدلوورث مور کشف شد، اما این زوج هرگز فاش نکردند که اجساد دیگر قربانیان را کجا دفن کردند. هندلی در سال ۲۰۰۲ و بردی در سال ۲۰۱۷ در پشت میلهها درگذشتند و اطلاعات مربوط به قتلها را تا پایان عمرشان فاش نکردند. خانهای که قاتلان در آن زندگی میکردند و مکانی که محققان جسد آخرین قربانی را پیدا کردند، یکی بود و پس از دستگیری آنها تا سالها خالی ماند. هیچ کس نمیخواست در ملکی زندگی کند که در آن دو تن از بزرگترین هیولاهای انگلیس شبانه با آرامش میخوابیدند. این ملک در سال ۱۹۸۷ تخریب شد و از آن زمان این زمین همچنان خالی مانده است.
منبع: خراسان