فکر کنید که پزشکی بخواهد به فردی خبر بیماریش را بدهد. چنانچه همان اول بگوید انتخاب با خودت است که مرگ یا زندگی بخواهید فرد راضی خواهید شد هر دارویی را مصرف کند.
به وجود آمدن وضعیت سخت و سنگین برای ترساندن طرف مقابل برای پذیرفتن شرایط دلخواه خود.
معنای کلی سخت گرفتن مصلحتی برای پذیرش وضعیت جدید با درجه دشواری پایین تر.
وقتی از این ضرب المثل استفاده میشود که تصمیم داریم شرط و شروطی را برای فردی بگذارم و احتمال میدهیم که فرد مقابل آن را نپذیرد و به همین علت شرط را خیلی دشوار و سخت نشان میدهیم تا شرط دلخواه ما را بپذیرد.
اینکه چه کسی هست که به مرگ میگیرد و به تب راضی میکند، هم مانند گوینده نامشخص است. در مواقع مختلف آدمهای مختلفی هستند که به این کار تبادر میورزند. (درست بود؟) یعنی شاید اوایل که این کار را میکردند، پزشک بودند و پرستار، ولی الان به مشاغل دیگری مشغولند. البته در این میان نگاهی تاریخی هم شاید به کمک ما بیاید که آن اوایل پزشک ها، قصاب و آرایشگر هم بودند و همین مساله هم باعث میشود که نتیجه بگیریم که همهی آن مشاغل دیگر هم در واقع از پزشکی و پرستاری شاخه گرفته اند و جدا شده اند. مثلا همین چند وقت پیش، املاکی سر کوچه مان که میخواست خانهی همسایه را بفروشد، به وی گفته بود خانه اش حتا به درد خراب کردن هم نمیخورد! اما به قیمت بالایی آن را فروخت.
از آن طرف از خریدار هم شنیدیم بعدتر، که گفته بود، خانه اش کاخ است و به قیمت راضی اش کرده بود.
نافع در این ضرب المثل در واقع فاعل و گویندهی همان به مرگ گرفتن و به تب راضی کردن است. در واقع در مثال املاکی، آقای بنگاه دار، توانست با این روش، حق فروش خوبی را صاحب بشود. در این بین گاهی البته نافع و نفعش کاملن معلوم نیست! یعنی هر کسی فکر میکند سر آن یکی را کلاه گذاشته و نفعش را برده و این وسط تنها تاریخ نویس خارجی است که خواهد توانست بی طرف! قضاوت کند.
با چند مثال این ضرب المثل را به پایان میرسانم. برگردیم به پزشکان و پرستاران. فکر کنید که پزشکی بخواهد به شما خدایی ناکرده خبر مریضی تان را بدهد. اگر همان اول پیشنهاد مرگ یا زندگی را پیش پای شما بگذارد شما راضی خواهید شد هر دارویی با هر عوارض جانبی را بخورید! مثال دیگر در این زمینه بحث شیرین و پرحاشیهی حجاب است. اگر دقت کرده باشید حجاب در اسلام یک حدودی را مشخص کرده و گفته اگر این را داشت، حجاب دارد و اگر نداشت بی حجاب. حالا بحث مرگ و تب اینجا مطرح میشود. مسئولان وقتی بین انتخاب بین باحجابی و بی حجابی مخیر به انتخاب میشوند، به تب راضی شده و «بدحجابی» را انتخاب میکنند.
اینجا نافع معلوم نیست و برخی معتقدند نافع نفعش را جایی دیگری غیر از اصل این موضوع جست و جو میکند که اگر نافع خودش را معرفی کند بیشتر میتوانیم اطلاعات از وی تهیه کنیم. اما مثال آخر که این بار نافع در آن نه مثل املاکی تابلو است و نه مثل مورد حجاب نامعلوم!، البته تلاش کردم که این یکی که مینویسم ربطی به سیاست نداشته باشد، ولی چه میشود کرد که ما بخش اعظمی از زندگی خود را جلوی اخبار سیما هستیم و اخبار سیما ماشاالله پر است از سیاست و... (زیر سایه پدر به حمدلله و ان شاالله سایه اشان هیچ وقت کم نشود). اما مثال ما بحث نسبتن شیرین هستهای است.
(این بحث نسبت به حجاب از شیرینی کمتری برخوردار است) در مورد هستهای طرف غربی میخواست پیچ و مهرهی صنعت هستهای را هم باز کند (مرگ)، اما به تصحیحاتی در این صنعت توسط ما و یک سری بررسیها و بازرسیها راضی شد (تب).
ما هم میخواستیم کلن تحریمها را نابود کرده و یک هو تمام قدرتهای غرب و شرق را به زانو دربیاوریم، اما به حذف و تعلیق تحریمها رضایت دادیم. این مسالهی هستهای نافعین اش بعدتر از اجرایی شدن برجام مشخص خواهد شد، اما فعلن هر دو طرف به مرگ گرفته اند که به تب راضی کنند.