کد مطلب: ۶۴۳۶۰۶
۳۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۱

روایت معلمی که به جای گرفتن جشن تولد نهال می‌کارد

سال اول و دوم که شروع به کاشت نهال کردم به شدت از سمت اطرافیانم مورد تمسخر واقع می‌شدم؛ بهم می‌گفتند که «نسترن بابا جمع کن این کارا رو، مثلا که چی... این لوس بازیا چیه» من این جملات را به کرار از اطرافیانم می‌شنیدم... ولی بی‌اعتنا و مصمم پای عهدی که با خودم بسته‌ام پنج سال است که ایستاده‌ام...

به گزارش مجله خبری نگار، هوس کردم خودم را بگذارم جای سوژه گزارشم و با حس و حال او متن ارسال شده در فضای مجازی را بخوانم و ببینم چه تاثیری می‌گیرم، به شوق آمده بودم، انگیزه خودم دو برابر شد، دلم می‌خواست درباره خاصیت متن ارسالی که این طور همه را تحت تاثیر خودش قرار داده است را در دنیای حقیقی از زبان خودش جویا شوم.

واکنش‌های مثبت زیادی بابت کاری که انجام داده است در فضای مجازی به همراه داشت، اما سوژه گزارشم بی خبر از دنیای مجازی ...

بدون اینکه ساعت را نگاه کنم تماس گرفتم، پیدا کردن شماره تلفنش عین آب خوردن بود برایم، اما مضطرب بودم که مبادا تلفنش را پاسخ ندهد، اما خوشبختانه بعد از خوردن دومین بوق، تلفنش را جواب داد؛ خودم را معرفی کردم، صدای گرم و مخملی داشت، بعد از خوش و بش کوتاه یک تعارفی زدم که دونه دونه سوال کنم یا خودتون ماجرا را تعریف می‌کنید گفت؛ من الان آمادگی مصاحبه را ندارم، اصلاً گمان نمی‌کردم که روزی کارم رسانه‌ای بشه، صحبتش را قطع نکردم و ادامه داد؛ به نظرم کار کوچکیه برای راضی کردن روح و قلب خودم، ولی تعریف می‌کنم که استارت کارم از کجا خورد... گفتم این همان چیزی است که مرا به وجد آورده است که با شما تماس بگیرم.

از پشت تلفن صدای نفس عمیقی که کشید را شنیدم و قصه سوژه گزارشم از همین جا استارت خورد...

خودش را این گونه معرفی کرد؛ نسترن حیدری هستم، شغلم معلم آموزش و پرورش و ساکن شهر قیدار در شهرستان خدابنده در استان زنجان هستم که با مرکز استان یک و نیم ساعت فاصله دارد.

راستش در متن ارسالی از شغل او حرفی زده نشده بود و گمان می‌کردم یک شهروند معمولی و ساده است، همین که شغلش را گفت سر جایم میخکوب شدم و لحظه‌ای را مجسم کردم که باید مقابلش بایستم چرا که هر دفعه سوژه گزارشم مربوط به معلم‌ها بود به جز عشق، ایثار، مهربانی و فداکاری و نگاه عارفه به دانش‌آموزان چیز دیگری ندیدم.

روایت معلمی که به جای گرفتن جشن تولد نهال می‌کارد

کاشت نهال به جای جشن تولد

خانم حیدری پنج سال است معلم آموزش و پرورش است و به شاگردانش درس هنر را می‌آموزد و در کنار آموزش در راستای حفظ محیط زیست و توسعه فضای سبز تنها یک روز از سال را نهال می‌کارد.‌

می‌گوید؛ استارت کاشت نهال از آنجایی آغاز شد که من تصمیم گرفتم هر ساله در ۱۹ فروردین‌ماه همان روزی که چشم به جهان گشودم، به جای اینکه برای خودم جشن تولد بگیرم نهال بکارم، خواستم بگویم که حتما خیری درش هست، یاد ضرب‌المثل سالی که نکوست از بهارش پیداست افتادم... حالا بماند...

روایت معلمی که به جای گرفتن جشن تولد نهال می‌کارد

از سمت اطرافیانم مورد تمسخر واقع می‌شدم

خانم حیدری انگار مقید است که هر ساله در روز تولدش نهال بکارد در این پنج سال از کاشت نهال در حیاط همسایه، باغ دوستان و باغ دانش‌آموزانش تا حیاط مدرسه و عکس‌های ارسالی اطرافیانش از نهال‌ها قد کشیده را برایم تعریف می‌کند، او می‌گوید، سال اول و دوم که شروع به کاشت نهال کردم به شدت از سمت اطرافیانم مورد تمسخر واقع می‌شدم، این موضوع خیلی برایم ناراحت کننده بود... و با خودم می‌گفتم من که کار مثبت انجام می‌دهم، چرا مورد تمسخر قرار می‌گیرم.

بهم می‌گفتند که «نسترن بابا جمع کنند این کارا رو، مثلا که چی... این لوس بازیا چیه» من این جملات را به کرار از اطرافیانم می‌شنیدم... ولی بی‌اعتنا و مصمم پای عهدی که با خودم بسته‌ام پنج سال است که ایستاده‌ام.

روایت معلمی که به جای گرفتن جشن تولد نهال می‌کارد

یادگاری من در این دنیا درخت‌های است که کاشتم

این معلم زنجانی از انگیزه خود در رابطه با کارش برایم صحبت می‌کند و می‌گوید مرگ حق است، همیشه به این فکر می‌کنم اگر روزی با این دنیای فانی وداع کنم، چه چیزی می‌خواهد از من به یادگار بماند.

ما کم نداریم هنرمندان و حتی شخصیت‌های بزرگی که از آنها چیز‌های با ارزشی به یادگار مانده است مثلا از کسی صدایش به یادگار مانده یا از نویسنده معروف و مشهوری که کتاب‌هایش به یادگار مانده و مرور می‌شود.

از آنجایی که معلم هنر هستم و کارم طراحی و با آبرنگ است با خودم فکر می‌کردم که این کار‌های هنری‌ام ممکن از من به جا بمونه، اما شاید خیلی منفعتی برای جهانی که درش زندگی می‌کنم نداشته باشه از این رو بعد از کلی کلنجار به این نتیجه رسیدم که کاشت درخت بهترین گزینه است.

روایت معلمی که به جای گرفتن جشن تولد نهال می‌کارد

کاشت نهال را با شاگردانش به اشتراک گذاشتم

این معلم قیداری به خاطر شغلش با طیف وسیعی از دانش‌آموزان در ارتباط است، در طی این مدت سعی کرده است کاشت نهال را با شاگردانش به اشتراک بگذارد و او هر ساله در روز تولدش با همراهی دانش آموزانش در حیاط مدرسه نهال می‌کارد.‌

می‌گوید: در هنرستان کاردانش و فنی و حرفه‌ای که هنر تدریس می‌کنم دانش‌آموزانم ۱۵، ۱۶ و ۱۷ ساله هستند، دقیقا بنا به اقتضای سنی که دارند، تربیت پذیر هستند و میشه همه چیز را برای آنها فرهنگ‌سازی کرد و همه آنها را در مسیری قرار داد که برای جامعه و شهر خودشان مفید واقع شوند.

روایت معلمی که به جای گرفتن جشن تولد نهال می‌کارد

نهادینه کردن فرهنگ کاشت درخت

او بیان می‌کند؛ در بین دانش آموزانم این فرهنگ را نهادینه کردم که صرفا نت‌ها در روز تولد خودشان و یا در یک مناسبت خاص، بلکه تلاش کنند چیزی از خودشان در این دنیا به یادگار بگذارند که به درد نسل‌های بعد از خودشان بخورد و اصلا برایشان مهم نباشد که به فرض نهال را کجا قراره کاشت کنند، مهم این است که این کار رو انجام دهند.

به نظرم خانم حیدری با کاشت نهال این طور خواسته که قدردانی خودش را نسبت به نعمت‌های خدا نشون بده؛ اصلا مگر قراره آدمیزاد حتما اختراعی بزرگی انجام بده که در جهان سرو صدا کنه، آدمی اگر بتواند تنها یک متر از دور و بر خودش را اصلاح کنه همین بس است. 

به هرحال همه ما انسان‌ها از این آب و خاک و محیط استفاده می‌کنیم و در قبال همه نعمت‌هایی که برای ما ارزانی شده است باید به نوعی مسولیت‌های اجتماعی خودمان را به جا آوریم.

روایت معلمی که به جای گرفتن جشن تولد نهال می‌کارد

استقبال مدیریت شهری قیدار از کار معلوم خوش ذوق

خانم حیدری امسال بنا به پیشنهاد دوستش کاشت نهال را در فضای شهری انجام داده است و این کار او با استقبال خوب مدیریت شهری شهر قیدار روبه شده است.‌

می‌گوید؛ به مجموعه شهرداری شهر قیدار که پیشنهاد دادم گفتند که اجازه بدید که اول خودمان مکان یابی کنیم بعد، امسال نهال را بنابه پیشنهاد مسولان شهرداری در نزدیک بیمارستان امیرالمومنین این شهر کاشتم.

روایت معلمی که به جای گرفتن جشن تولد نهال می‌کارد

درختی که پارسال کاشتم امسال بار داده است‌

می‌گوید؛ اگر توی حیاط یا باغچه کسی براشون نهال کاشتم عکسش رو برام ارسال می‌کنند و می‌بینم که درخت بار داده و این خیلی برای من لذت بخش است، شاید باورش برایتان سخت باشد من درختی که پارسال کاشتم امسال بار داده است.

از او درباره تعداد درختانی که طی این پنج سال گذشته کاشته است سوال می‌کنم و می‌گوید؛ هر سال ۶ تا ۵ نهال کاشتم، البته در بینشان نهالی‌های هستند که رشد نکردند ولی الان سه سالی است که درخت‌های که کاشتم رشد می‌کنند، به عبارت دیگر درخت‌های ریشه دادند که من کاشتم و دیگران رسیدگی کردند.

لقب شهروند سبز اندیش گرفته

از حس و حالش می‌پرسم که بهش لقب شهروند سبز اندیش داده شده است، باور نمی‌کند، بغض می‌کند، می‌گوید، من خیلی کوچکتر از آنم که به من لقبی داده شود.

پشت تلفن بغضش را فرو می‌خورد ادامه می‌دهد؛ افرادی که پنج سال پیش منو مورد تمسخر قرار می‌دادند الان به من جا معرفی می‌کنند که کجا درخت بکارم... یا خودشون پیش دستی می‌کنند و بهم میگن که امسال نمی‌خوای درخت بکاری... جای رو داری برای کاشت درخت... ما هم می‌تونیم جایی رو بهت معرفی کنیم... خدا رو شکر می‌کنم که توانستم طی این مدت کارم رو ادامه بدم، نمی‌گم موفق بودم ولی اون چیزی که می‌خواستم رو حداقل انجام دادم.

روایت معلمی که به جای گرفتن جشن تولد نهال می‌کارد

برای حفاظت از محیط زیست قدمی بردارند

از طرفی ممکنه کسانی نخواهند و یا نتوانند این کار رو انجام بدهند ولی حداقل می‌توانند برای حفاظت از محیط زیست قدمی بردارند و به طبیعت آسیبی نز‌نند و یا حداقل با کسانی که اقدام به فرهنگ‌سازی می‌کنند در مقابلشان سد نشویم... خوشبختانه می‌بینم که در اطرافیانم این تاثیر رو گذاشتم...

این معلم زنجانی با حس و حال خاصی از علاقه‌اش به محیط زیست و کوهنوردی بیان می‌کند و می‌گوید؛ من همیشه به اطرافیانم این موضوع را تاکید می‌کنم که ۸۰ میلیون نفر در این سرزمین پهناور زندگی می‌کنند اگر هر کسی فقط یک درخت بکارد مطعنا نتیجه‌اش را می‌بیند.‌

می‌گوید؛ من همیشه به این موضوع عمیقأ فکر می‌کردم که این تفکر رو نهادینه کنم و نمی‌دانم چه اندازه موفق بشم؛ ولی حتی اگر بتوانم روی یک نفر تاثیر بگذارم شاید تونسته باشم رسالتمو در درجه اول به عنوان یک انسان و بعد به عنوان یک شهروند انجام داده باشم.

یک روز از سال را به نام هر کسی که دوست دارند نهال بکارند

او در پایانه مصاحبه‌اش توصیه‌های به هموطنانمان می‌کند و می‌گوید، افراد تنها یک روز از سال را به نام هر کسی که یک تعلق خاطری نسبت بهش دارند اقدام به کاشت نهال کنند...

پیشنهاد می‌کنم کسانی که تولدشان در فصل بهار است فرصت کاشت نهال بیشتر برایشان مهیا است و انگار که این فرصت به آنها ارزانی شده و بخشیده شده چرا استفاده نکنند..

خب مسلما از من هم یک درخت به یادگار می‌ماند که بقیه هم از سایه آن و هم از میوه‌اش می‌توانند استفاده کنند و امیدوارم که بتوانم تاثیر مثبتی روی مردم شهرم داشته باشم و با یاری خدا بتوانم این کاشت نهال را ادامه بدهم.

من همیشه با این عنوان درختکاری‌ام را به اطرافیانم تبلیغ کردم:

به دست خود درختی می‌نشانم...

برچسب ها: معلم درخت
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر