به گزارش مجله خبری نگار،چالشها، سختیها و ناکامیها در زندگی اجتنابناپذیرند. اگر میخواهیم فرزندانمان روحیهای قوی داشته باشند، باید به آنها انعطافپذیری را یاد بدهیم. بهاینترتیب به آنها کمک میکنیم بیشترین پتانسیلهای خود را به واقعیت تبدیل کنند.
ولی متأسفانه ممکن است بین مشغلههای روزمره نظیر رسیدن به تکالیف مدرسه و تمرین ورزش بچهها، وظایف مهمتر و اصلی خود را بهعنوان والدین از یاد ببرید. به همین دلیل بسیاری از کودکان به لحاظ روحی آنقدر قوی نمیشوند که بعدها به بزرگسالانی مسئولیتپذیر تبدیل شوند.
برای اینکه بتوانید کودکانتان را به بهترین و قویترین خودشان تبدیل کنید، به این سه نکته توجه کنید:
طرز تفکر فرزند شما، روی رفتار و احساسش تأثیر میگذارد؛ بنابراین ضروری است به او یاد بدهید با افکار بیشازحد منفی، مقابله کند.
کودکان هم بسیاری از افکاری را که بزرگسالان با آنها درگیرند، تجربه میکنند: توهم در مورد فجایعی که در پیش است، تردیدها و دودلیها، عدم خودباوری و انتقادات سخت از خود. خیلی اوقات والدین سریعاً واکنش نشان میدهند و به آنها میگویند «اصلاً نگران نباش» یا «مشکلی نیست، حل میشود».
بیشتر والدین هرگز به فرزندانشان یاد نمیدهند که چطور به شیوهای سالم با خودشان به گفتگو بنشینند. راهحل این مشکل بهسادگی فقط «تفکر مثبت» نیست. بچههایی که فکر میکنند همهی مشکلات درنهایت حل میشوند و همهچیز بهخوبی پیش میرود، برای چالشهای زندگی واقعی آماده نمیشوند.
کودکی که ابتدا فکر میکند: «من هرگز در درس ریاضی نمرهی قبولی نمیآورم»، میتواند یاد بگیرد که با گفتن این جمله به خودش، افکار منفی را تغییر دهد: من میتوانم با بیشتر درس خواندن، کمک گرفتن از دیگران و انجام تکالیفم، نمرهی ریاضیام را بهتر کنم.
بچههایی که واقعگرایانه فکر میکنند، نسبت به خودشان احساس بهتری دارند و بهبودپذیرتر هستند.
چگونه به کودکان آموزش دهید: به آنها یاد بدهید شواهدی که مفروضات و خیالات آنها را تأیید یا رد میکنند، ارزیابی کنند. وقتی فرزندتان جملهای منفی به زبان میآورد، از او بپرسید چه چیزی باعث میشود او فکر کند این ماجرا درست است؟ به فرزندانتان یاد بدهید افکار خود را به چالش بکشند و به خودشان ثابت کنند که اشتباه میکنند.
اخیراً یک نظرسنجی علمی از دانشجویان نشان داده است که بیش از ۶۰ درصد جوانان، به لحاظ احساسی برای واقعیتهای زندگی آماده نیستند. آنها برای مقابله با احساسات ناراحتکنندهای مانند تنهایی، غم و اضطراب، مهارت کافی ندارند.
بیشتر والدین عادت دارند خیلی زود به فرزندانشان بگویند: «نترس» یا «اصلاً مسئلهای نیست». بهاینترتیب به آنها یاد میدهند که احساساتشان اشتباه است یا اینکه از عهدهی کنترل احساسشان برنمیآیند.
ضروری است به بچهها در مورد احساساتشان و اینکه چطور این احساسات بر آنها اثر میگذارند، آموزش دهید. کودکی که میتواند بگوید: «من احساس اضطراب میکنم و این اضطراب باعث میشود من به کارهای خطرناک دست نزنم.»، برای روبرو شدن با ترسهایش آمادگی بیشتری دارد. او همچنین با درک بهتری احساسات خود را کنترل میکند و در مورد تواناییاش در ادارهی لحظات سخت و ناخوشایند، اعتمادبهنفس بیشتری خواهد داشت.
چگونه به کودکان آموزش دهید: به آنها یاد بدهید احساسات خود را بشناسند و تشخیص دهند. شناخت احساسات اولین قدمی است که باعث میشود آنها بفهمند این احساسات چگونه بر تصمیماتشان تأثیر میگذارد. پسازاینکه احساسات فرزندانتان را تصدیق کردید، به آنها نشان دهید که برای مواجهه با این احساسات، گزینههای مختلفی پیش رو دارند.
تفکر واقعگرایانه و احساس خوب، تنها نیمی از نبرد است. بچهها به اقدامات مثبت نیز نیاز دارند.
متأسفانه بسیاری از والدین وقتی کودکشان وارد کشمکش و درگیری میشود، سریعاً او را نجات میدهند یا فعالیتهای روزانهی آنها را با دقت و جزئیات مدیریت میکنند؛ درنتیجه کودکان یاد نمیگیرند انتخابهای سالمی برای خود داشته باشند.
اقدام مثبت به این معنی است که آنها با ترسهایشان مواجه شوند، وقتی خستهاند بازهم استقامت کنند و حتی زمانی که مسئلهای مهم و مشهود در میان نیست، بازهم با توجه به ارزشهای خود دست به عمل بزنند. کودکانی که باور دارند میتوانند عملی مغایر با احساسشان داشته باشند و قادرند ناراحتیها و ناملایمات را تاب بیاورند، در تمام امور رقابتی زندگی آینده، دارای مزیت هستند.
چگونه به کودکان آموزش دهید: به آنها مهارتهای حل مسئله را بیاموزید. به آنها نشان بدهید که میتوانند زندگی خودشان و دیگران را تغییر بدهند. به آنها کمک کنید ببینند که با قدمهای کوچک و تلاشهای پیوسته، میتوانند به بهترین ضمیر خود دست یابند.
منبع:اینفو