به گزارش مجله خبری نگار/ایران: این جملات تکاندهنده زنی است که پای میز محاکمه در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز ایستاد و درحالی که از خجالت حضور پدرومادر مقتول سرش را پایین انداخته بود خودش را مستحق مرگ دانست.
رسیدگی به این پرونده تکان دهنده از وقتی کلید خورد که ۴سال قبل نیمه شب زن جوانی به نام مرضیه ۳۸ساله هراسان با اورژانس تماس گرفت و مدعی شد که حال همسرش وخیم است و او نفس نمیکشد؛ طولی نکشید که تیم نجات راهی خانه زن جوان شدند و با پیکر بیجان سهراب روبهرو شدند.
مرضیه درحالی که رنگ بر رخ نداشت و صدایش میلرزید به تیم امدادگر گفت: با سروصدای عجیب سهراب از خواب بلند شدم او به سختی نفس میکشید هرچقدر سعی کردم بلندش کنم نتوانستم... اما این جملات هم نتوانست امدادگران را منحرف کند و مرگ سهراب را مشکوک اعلام کردند.
با اعلام مرگ مرموز سهراب، اکیپی از مأموران پلیس آگاهی استان البرز راهی خانه سهراب شدند.
بازپرس کشیک کمی بعد خودش را به صحنه جنایت رساند و در نخستین گام دستور داد این پیکر بیجان به پزشکی قانونی منتقل شود.
درحالی که کارآگاهان جنایی تحقیقات خود را تازه شروع کرده بودند نظریه کارشناسان پزشکی قانونی نشان میداد که سهراب براثر فشار به عناصر حیاتی ناحیه گردن کشته شده است؛ درحالی که همسر سهراب اعلام کرده بود که شوهرش نیمه شب دراثر تنگی نفس جان باخته است.
با روشن شدن این موضوع که سهراب با مرگ طبیعی فوت نشده است بنابراین با اثبات فرضیه قتل دستور تحقیق از همسر مقتول و بررسی مکالمات تلفنی وی صادر شد.
مرضیه به عنوان نخستین مظنون به اداره آگاهی فراخوانده شد و تحقیقات گستردهای از وی انجام شد.
وقتی زن ۳۸ ساله تحت بازجویی قرار گرفت پس از چند روز سرانجام لب به اعتراف گشود و راز درون سینهاش را برای افسر پرونده برملا کرد.
مرضیه در اظهاراتش گفت: ۱۲سال از ازدواجم با سهراب میگذشت. اوایل، زندگی خوبی داشتیم، اما شوهرم که در کار ساختوساز و برجسازی بود، کم کم آنقدر سرگرم کار و پول درآوردن شد که من را فراموش کرده بود، از طرفی اخلاق و رفتارش نیز تغییر کرده بود و دیگر هیچ توجهی به من نداشت و من از تنهایی و مشکلات زندگی خسته شده بودم.
متهم در ادامه تحقیقات پلیس مدعی شد بعد از مدتها زندگی و تحمل فشار تنهایی به طور اتفاقی در فضای مجازی با مرد جوانی به نام سیامک آشنا شدم و بعد از مدتی به هم علاقهمند شدیم. او حرفهایم را میفهمید و با صحبتهایش مرا درک میکرد.
به همین خاطر تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم، اما او حاضر به جدایی و طلاق من نبود. وقتی موضوع را به سیامک گفتم عصبانی شد و گفت برای اینکه با تو ازدواج کنم حاضرم شوهرت را به هر طریقی از سر راه بردارم.
برای قتل شوهرم نقشهای کشیدیم. طبق نقشه قرار بود من با قرصهای خواب آور سهراب را مسموم کنم. سهراب شب حادثه با خوراندن داروی خوابآور زودتر از همیشه خوابید. من هم در خانه را باز گذاشتم تا سیامک وارد شود و از او خواستم نقشه قتل را اجرا کند.
او نیمهشب به خانه ما آمد و در خواب شوهرم را با روسریام خفه کرد و بعد از رفتنش من با اورژانس تماس گرفتم و درخواست کمک کردم.
با اعترافهای این زن سیامک نیز بازداشت شد. سیامک ۳۴ساله که صاحب یک مغازه بود دستگیر شد و پس از بازجویی به جنایت خوداعتراف کرد.
این پرونده با صدور کیفرخواست از سوی نماینده دادستان به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز منتقل شد و هر دو متهم پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، پدر و مادر مقتول در جایگاه ایستادند و با طرح شکایت، خواستار قصاص عاملان قتل فرزند خود شدند.
بهدنبال طرح شکایت والدین مقتول، متهم ردیف اول این پرونده پشت میز محاکمه ایستاد و درحالی که اتهامش را قبول داشت، گفت: من فریب حرفهای این زن را خوردم و بهدنبال عشق کاذبی که به او داشتم، عقلم را ازدست دادم و دست به این جنایت زدم. من خودم را مقصر میدانم و الان بشدت از این ماجرایی که رخ داده است، پشیمانم.
سیامک در شرح واقعه به دادرسان دادگاه گفت: وقتی در فضای مجازی با این زن آشنا شدم، نمیدانستم که چه سرانجام شومی در انتظارم است. قبول دارم که کارم اشتباه بوده است. وقتی این زن برایم درددل میکرد و از شوهرش بد میگفت، حرفهایش را باور کردم و با خودم گفتم باید او را از دست شوهرش نجات دهم.
آنقدر دلباخته او شده بودم که عقلم کار نمیکرد. او درحالی که از اولیای دم طلب بخشش داشت؛ خودش را مستحق اعدام دانست.
با پایان اظهارات سیامک، همسر مقتول که به اتهام معاونت در قتل پای میز محاکمه ایستاده بود درحالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من از پدرومادر همسرم خجالت میکشم و شرمنده آنها هستم.
من ۱۲سال با این مرحوم زندگی کردم، اما به خاطر اخلاق و رفتارش همیشه در عذاب بودم.
او حتی مانع فرزنددار شدنمان بود؛ این ماجراها آنقدر هر روز تکرار شد تا اینکه در فضای مجازی با کسی آشنا شدم که ادعا میکرد حرفهای مرا میفهمد و از حرف زدن با او به خیال خودم، آرامش میگرفتم.
من اشتباه کردم نمیبایست نقشه قتل او را میکشیدم. پس از پایان جلسه قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.
فهیمه محمدیان کارشناس ارشد روانشناسی
بوی تعفن خیانت پیچیده این پرونده خونین است. توجیه هر یک از متهمان چه زن وچه مرد از ارتباط باهم غیرقابل قبول است. زن خیانت کرده است ودر مقابل رفتار مرد هم که میدانست این زن متأهل است کاملاً غیرمنطقی بوده است.
درهمه پروندههایی که رنگ ولعاب خیانت به چشم میخورد شاید اول مرد خیانتکننده بیشتر مورد ظن باشد، اما در این فرصت میخواهم رفتار فردی، چون سیامک را مورد تحلیل کارشناسی قرار بدهم.
این فرد یا افراد دیگر که میدانند فرد دلباختهشان متأهل است دست به اعمال اشتباه خود میزنند که سرانجامی، چون این پرونده، پیدا خواهند کرد.
این افراد با جملاتی، چون اسیر و دلباخته فرد شدم، عشق سوزان او مرا گرفتار کرد و هزاران جملات دیگر درنهایت میخواهند تمام اتهامات را به فرد خیانت کننده ربط دهند درحالی که به اعتقاد من آنها نیز شریک این بلوا هستند که بوی شیطانی به خود گرفته است.
همسرانی که در باتلاق تنهایی قرار گرفتند و با زوجین خود ارتباط اولیه را ندارند فکر نکنند که تنها راه حل آنها پایان زندگی و طلاق است این افراد میتوانند با مراجعه به مراکز مشاوره، مشکل خود را مطرح تا راهحل مناسب برای رهایی ازاین ماجرا را پیدا کنند؛ بنابراین هیچ وقت عجله نکنید، زود تصمیم نگیرید؛ زود قضاوت نکنید و برای فرار از تنهایی دست به عمل زشت خیانت نزنید که نتیجه خوبی دربرنخواهد داشت وشما را بیشتر گرفتار خواهد کرد.