به گزارش مجله خبری نگار/ایران: دیدگاه غالب این است که ما به سمت جهانی شدن در حرکت هستیم و اکنون همه چیز در حال جهانی شدن است. اما یک دیدگاه این است دولتها به سمت ملیگرایی و ناسیونالیسم پیش میروند. منظور آن است که دولتها به سمت قدرتمند کردن خود در حوزههای مختلف و کاهش اتکای خود به قدرتهای بزرگ حرکت میکنند.
تحولات و رویدادهای ۲۰ سال اخیر جهان به عنوان یک بستر تاریخی برای آینده پیش روی کشورهاست که براین اساس دولتها و ملتهای آینده خود را ترسیم میکنند که میتوان آن را در سه مؤلفه خلاصه کرد:
پایان جنگ جهانی دوم و آغاز ساختار دوقطبی نظام بینالملل، جهان را بلوکبندی کرده به طوری که کشورها امنیت خود را در بلوکها جستوجو میکنند. فروپاشی شوروی و پایان ساختار دوقطبی باعث شد که بخشی از دولتها برای امنیت خود نظام سرمایه را انتخاب کنند، اما وقوع تحولات ۲۰ سال گذشته و جنگها، ظهور چین و هند بهعنوان دو قدرت بزرگ نوظهور و کاهش قدرت امریکا در نظام بینالملل، باعث شد که دولتها برای امنیت خود به سمت دفاعی شدن پیش رفته و تکیه بر قدرتمند شدن نظامی خود از داخل باشند. دو مثال بارز آن ژاپن و آلمان هستند. دو کشوری که پس از جنگ جهانی دوم، بیشترین آسیبپذیری را از جنگ دیدند. آلمان با گره زدن امنیت خود به ناتو و ایالات متحده امریکا براین اساس امنیت خود را طرح ریزی کرده است.
با وجود داشتن بودجه نظامی، آلمان هنوز به ایدهآل ناتو نرسیده است. اما در خرداد ماه سالجاری صدراعظم آلمان اعلام کرد آلمان «بیش از ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی سالانه» را برای بخشهای نظامی سرمایهگذاری خواهد کرد. مقامات این کشور همچنین از تشکیل صندوق ویژه به ارزش صد میلیون یورو (۱۰۵ میلیارد دلار) با هدف کمک به تحقق این هدف خبر داده اند.
آلمان همچنان به دنبال خرید جتهای جنگی اف ۳۵ از امریکا است.
ژاپن نمونه بارز این امر در طول ۷۰ سال اخیر است. ژاپن زیر چتر امنیتی و نظامی امریکا به سر میبرد، اما اکنون به دنبال تقویت خود از داخل است.
در ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲ ژاپن با تغییر در سیاست دهها ساله محافظه کارانه خود، گام بزرگی به سوی تبدیل شدن به یک قدرت جهانی نظامی برداشت. بر اساس استراتژی جدید امنیت ملی ژاپن، این کشور نهتنها هزینههای نظامی خود را دوبرابر خواهد کرد بلکه در پنج سال آینده حدود ۳۱۵ میلیارد دلار به بودجه دفاعی خود اضافه خواهد کرد. همچنین قابلیت «ضد حمله» را ایجاد خواهد کرد که به آن امکان میدهد برنامه تلافیجویانه را در قلمرو دشمن انجام دهد. این امر به معنای وقوع انحراف قابلتوجهی از سیاست قبلی آن است.
از سال ۲۰۰۰ به بعد شاهد رشد دولتهای نوظهور در حوزه اقتصادی هستیم. چین، هند، برزیل، آفریقای جنوبی قدرتهای نوظهور در حوزه اقتصادی اند که با حضور در سیستم سرمایهداری در حال گسترش گروههای وابسته به نظام سرمایهداری هستند؛ نمونه آن را میتوان در گروه بریکس مشاهده کرد.
بیش از یکچهارم تولید ناخالص ملی و ۴۰ درصد جمعیت جهان در ۵ کشور بریکس زندگی میکنند که به دنبال رهایی از سلطه دلار و تحریمهای غرب هستند. از سویی برخی از دولتها اقتصاد را توسعه منطقهگرایی به خصوص با همسایگان خود میبینند. امروز تجارت با همسایگان بیش از تجارت با سایر دولتها و منطقهگرایی بهعنوان جایگزین و رقیب جهانی مطرح میشود. بحران اخیر، همسایگان را بیش از گذشته به هم گره زده است.
بحران امنیت درونی باعث تحول در دموکراسی شده است؛ نمیتوان گفت که غرب در جستوجوی مفهوم ساخت جدید در قالب نئودموکراسی است. تحولات ۲۰ سال متوالی اروپا بویژه رشد و روی کار آمدن جریانهای راستگرا و تشکیل بخشی از بدنه مردم در این کشور و مخالفت با برنامههای مهاجرتی، اولویت دادن به تولید ملی و مخالفت با سیاستهای نظام سرمایهداری را میتوان نشانههایی برای تایید این گزاره ذکر کرد.
همچنین باز هم مفهوم دولت بویژه در بحرانها تغییر یافته و ملتها بیش از گذشته بهدنبال ایفای نقش دولتها در حکومتداری اند.
در نتیجه باید گفت که جهانی شدن امروز بیش از گذشته با چالش مواجه میشود و بهنظر میرسد در عصر آینده شاهد رشد ملیگرایی باشیم. ایران هم به عنوان قدرت منطقهای اگر بخواهد خود را بهعنوان بازیگر مستقل و قدرتمند معرفی کند باید از درون قوی شود. به خصوص اگر بخواهد وارد گفتگو با غرب بشود و غرب، ایران را به عنوان یک بازیگر قدرتمند به رسمیت بشناسد، حتماً باید به بازدارندگی برسد.