به گزارش مجله خبری نگار، چندروزی است ویدئویی از یک کلاس کنکور در فضای مجازی دستبهدست میشود؛ معلم به دانشآموزی که یک نکته درسی را متوجه نشده، توهین میکند و به او میگوید از آنجاییکه قرار است در کنکور آبروی خانوادهاش را ببرد، بهتر است خودش را زیر ماشین بیندازد. واکنشها به این ویدئو دو دسته است؛ عدهای رفتار معلم را بهپای صمیمیت با دانشآموزهایش میگذارند و میگویند تبحر او که ازقضا شهرتی در فضای مجازی بههم زده آنقدر زیاد است که میشود شوخیاش را نادیده گرفت. گروهی دیگر بهدرستی معتقدند آنچه در این یکدقیقه در کلاس کنکور میگذرد، با هیچ توجیهی –نه صمیمیت و نه مهارت در تدریس- پذیرفتنی نیست.
توهین کردن به دانشآموزی که بنا به اقتضائات نوجوانی و فشارهای کنکور دوچندان آسیبپذیر است، ناکامی در کنکور را مساوی بیآبرویی دانستن و تشویق کردن یک نوجوان –ولو به شوخی- به خودکشی، با چنان وضوحی اشتباه است که به هیچ توضیح و تفصیلی نیاز ندارد. اما اینکه چرا فردی با این میزان بیصلاحیتی اجازه تدریس دارد و چطور توانسته در فضای مجازی برای خودش چندینهزار دنبالکننده دستوپا کند، سوالهایی است که باید از خودمان بپرسیم.
اردیبهشتامسال، رئیس سازمان سنجش اظهار امیدواری کرد با تمهیدات پیشبینیشده، آزمونی سالم و امن برگزار شود. «سالم» و «امن» البته در ادبیات متولیان آموزش کشور، صرفا به نحوه برگزاری آزمون مرتبط میشود یعنی تلاش برای بستن راههای تقلب که البته همان هم در تمام این سالهامطرح بودهاست؛ گواهش، اعتراضهای فراوان و پویشهایی است که هرسال ازسوی داوطلبان، نوشته و امضا و فراموش میشوند؛ روزنامه اعتماد در گزارش تازهای مینویسد: «بعضی مردودشدگان کنکور پارسال، با توصیه نمایندگان مجلس وارد دانشکده پزشکی و دندانپزشکی شدند.» و تصریح میکند: «پیرو تقلبی گسترده در کنکور سراسری علومتجربی ۱۴۰۰ که صدها نفر را به رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی دانشگاههای برتر دولتی رسانده و کار به امتحان دوباره سازمان سنجش، دهها شکایت قضایی و چندین جلسه کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی هم رسیده، اما نتیجه نتوانسته معترضان به تقلب را راضی کند.
سازماندهندگان تقلب در کنکور سال گذشته ازطریق واسطهها در شهرها و مناطق مبالغی دستکم ۱۰میلیون تومان بهعنوان بیعانه و در مرحله بعد هم برای ارائه «هندزفری نامرئی» و کارتی که کار تلفن همراه را انجام میداد، هزینهای حدود ۲۰میلیون تومان دریافت کردند.» با این اوصاف، وعده سلامت برگزار کردن کنکور به همان معنایی که مدنظر است هم چندان امیدوارکننده بهنظر نمیرسد. بهعلاوه باید پرسید برفرض مبرا کردن کنکور از هر نوع امکان تقلب، چه تدبیری قرار است برای تأمین امنیت سلامت روان دانشآموزان اندیشیده شود؟ البته که شواهد نشان میدهد، هیچ! کنکور همچنان به رغم افزایش تعداد دانشگاههای غیردولتی، از نظر جامعه تنها راه رسیدن به شغل، درآمد و جایگاه اجتماعی قابلقبول است و کیست که نداند در این میدان بهانحصار کنکور درآمده، برنده تنها کاسبان، موسسات کنکوری و تولیدکنندگان کتابهای کمکدرسی آن هستند؟ اما آیا این فضای درآمدزایی بیدروپیکر را نمیشود با نظارت، دستکم تاحدودی کنترل کرد؟
هرکسی، با هر میزان بهره از کفایت و سلامت روان میتواند در موسسات خصوصی در کسوت معلم دربیاید یا دوربین تلفن همراهش را بگذارد روبهرویش و نکته کنکوری بگوید؛ نتیجه آنکه فلان معلم مشهور سر کلاسهایش برای بالابردن تعداد فالوئرهایش شوخی جنسی میکند و اینیکی مدرس، دعوت به خودکشی!
وقتی راه رسیدن به آینده مطمئن –البته صرفا در لفظ و نه در معنای واقعی- از سد کنکور میگذرد، سادهلوحانه است که به دانشآموزان و خانوادههایشان توصیه کنیم کنکور را سخت نگیرند. سالهاست که تکوتوک صداهای خیرخواه از این مشاور و آن معلم شنیده میشود تا به دانشآموزها بگوید کنکور قرار نیست سرنوشت آیندهشان را رقم بزند، اما جو اجتماعی غالب، قدرتمندانه این صداها را خاموش میکند؛ بنابراین تکرار این توصیهها تا زمانی که سیاستگذاریهای حاکم تغییری نکند، آب در هاون کوبیدن است. با اینحال دستکم میشود دانشآموزان و خانوادههایشان را به هوشیاری بیشتر دعوت کرد.
کنکور، بهخودیِخود فرصتسوز است و تلاش برای موفقیت در آن نباید گستره آسیبهایش را وسیعتر کند؛ ثبتنام در کلاسهای کمکآموزشی و تمرین تستزنی از سنین دبستان و راهنمایی و محدود کردن سالهای آخر دبیرستان به درس خواندن، از کنکورِ یکساله، کابوس دایمی میسازد. وادار کردن بچهها به انتخاب رشته و دانشگاهی خاص، دامنه این کابوس را به تمام سالهای بزرگ سالیشان میکشاند؛ تحصیل در رشته نامحبوب، حتی اگر به شکست در دانشگاه منجر نشود، قطعا با احساس نارضایتی و حسرت همیشگی همراه خواهدبود. والدین نمیتوانند به وعده حذف یا سالم برگزار شدن کنکور دلخوش کنند، اما میتوانند سهم خودشان را در سنگینتر نکردن این بار برعهده بگیرند؛ مقهور شهرت و تعداد فالوئر معلمخصوصیها نشدن، انتخاب یک مشاور قابلاعتماد که نقش همراه را ایفا کند نه کلانتر و پاسبان و مقایسه نکردن توان و استعداد تحصیلی فرزند با دیگران، حداقل کاری است که میشود در این فضای بیدروپیکر انجام داد.
منبع: خراسان