به گزارش مجله خبری نگار، در هیاهوی روزمره تهران، در میان ترافیک و شلوغیهای بیپایان، گاهی نگاهی به بالای سر، به بیلبوردهای شهری، میتواند روایتی متفاوت از حال و هوای جامعه را به نمایش بگذارد. این روزها، پس از تنشهای اخیر و حمله اسرائیل به خاک کشور، دیوارهای پایتخت میزبان تصاویری معنادار و تاریخی شدهاند؛ تصاویری که نه برای تبلیغ یک کالا، بلکه برای یادآوری یک مفهوم عمیق و ریشهدار نصب شدهاند؛ غرور ملی. در چهارراهها و بزرگراههای اصلی شهر، چهره مصمم شاپور اول ساسانی با تاجی باشکوه و متنی که او را «سرباز ایران» میخواند، به چشم میخورد. در کنارش، جملهای کوتاه، اما پرطنین حک شده است: «امپراتور روم را به زانو درآورد.» کمی آنسوتر، بیلبوردی عظیم، سنگنگارهای آشنا را به تصویر میکشد؛ نقش رستم و صحنه به زانو درآمدن والرین، امپراتور روم، در برابر شاپور سوار بر اسب.
در کنار این تصویر تاریخی، شعری خودنمایی میکند: «ز روز ازل غیرت مردها / به زانو درآورده نامردها» و در کنار آن، به زبان عبری نوشته شده: «در برابر ایرانیان زانو بزن» و تصویر نتانیاهو به جای والرین گذاشته شده است. انتخاب این تصاویر و این لحظات تاریخی، تصادفی نیست. این یک واکنش فرهنگی و اجتماعی به شرایط کنونی است؛ تلاشی برای پیوند زدن گذشته پرافتخار به حال و آینده. در زمانی که ایران در عرصه بینالمللی با فشارهای سیاسی و تهدیدات نظامی روبهروست، این بیلبوردها کارکردی فراتر از یک قاب عکس ساده پیدا میکنند. آنها به مثابه یک حافظه تاریخی جمعی عمل و به شهروندان یادآوری میکنند که این سرزمین در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود، بارها با قدرتهای بزرگ غربی پنجه در پنجه افکنده و از آزمونهای سخت، سربلند بیرون آمده است. این اقدام، تلاشی هوشمندانه برای تقویت روحیه ملی و انسجام داخلی است.
در عصری که جنگها بیش از آنکه در میدان نبرد رخ دهند، در عرصه روایتها و جنگهای روانی شکل میگیرند، این تصاویر بهعنوان یک سپر دفاعی فرهنگی عمل میکنند. آنها به نسل جوان میگویند که هویت ایرانی، هویتی مبتنی بر مقاومت، شجاعت و پیروزی است. این بیلبوردها صرفا یک یادآوری تاریخی نیستند، بلکه پیامی روشن به رقبای منطقهای و جهانی ایران دارند؛ اینکه ملتی که در حافظه تاریخی خود، شکست امپراتوریها و به اسارت درآوردن امپراتوران را دارد از تهدیدهای امروزی هراسی به دل راه نمیدهد. این تصاویر، تاریخ را از دل کتابها بیرون کشیده و در معرض دید عموم قرار دادهاند تا بگویند غرور ایرانی، ریشههایی به عمق دوران باستان دارد.
تاریخ ایران، مملو از تقابلهای سرنوشتساز با قدرتهای غربی، از یونانیان و سلوکیان گرفته تا امپراتوری قدرتمند روم است. این نبردها صرفا درگیریهای مرزی نبودند، بلکه جنگهایی برای حفظ هویت، تمامیت ارضی و اثبات برتری تمدنی بودند. پیروزی در این نبردها تأثیرات شگرفی بر روحیه ملی، توازن قدرت جهانی و مسیر تاریخ داشت. در ادامه به برخی از مهمترین این پیروزیها که پژواک آن امروز بر دیوارهای شهرمان طنینانداز شده است، نگاهی میاندازیم.
در سال ۴۸۰ پیش از میلاد، خشایارشا، پادشاه هخامنشی در پاسخ به دخالتهای آتن در امور ایالات ایرانی و به آتش کشیدن سارد، بزرگترین لشکرکشی جهان باستان را علیه یونان سازماندهی کرد. پس از پیروزی در نبرد ترموپیل و در هم شکستن مقاومت اسپارتها به رهبری لئونیداس، راه برای پیشروی به قلب یونان باز شد. ارتش ایران سپس به سمت آتن حرکت کرد و این شهر که نماد اصلی مقاومت یونانی بود را بهطور کامل فتح کرد و به تلافی آتشسوزی سارد، به آتش کشید. اگرچه نیروی دریایی ایران بعدا در نبرد سالامیس شکست خورد، اما فتح آتن یک پیروزی نمادین و استراتژیک بزرگ بود. این اقدام، اوج قدرت امپراتوری هخامنشی و حضور نظامی آن در خاک اروپا را به نمایش گذاشت و به دنیا نشان داد که قدرت ایران تا چه حد گسترده است.
در سال ۳۶۳میلادی، ژولیان، امپراتور روم، با سودای فتح ایران، لشکر عظیمی را به قلب قلمروی ساسانی هدایت کرد. او تا دیوارهای پایتخت ایران، تیسفون، پیشروی کرد، اما ارتش ایران به فرماندهی شاپور دوم ساسانی، ارتش روم را فرسوده و از فتح پایتخت بازداشت. در مسیر بازگشت، ژولیان بر اثر زخمی که از نیزه یک سوار ایرانی برداشته بود، کشته شد. مرگ امپراتور در خاک دشمن، ارتش روم را در آستانه فروپاشی کامل قرار داد. جانشین او برای نجات باقیمانده سپاه، مجبور به امضای یک پیمان صلح خفتبار شد که به موجب آن، ۵ ایالت مهم در میانرودان و ارمنستان به ایران واگذار شد؛ یک پیروزی استراتژیک بزرگ برای ساسانیان.
در اوایل قرن هفتم میلادی و در زمان سلطنت خسروپرویز، آخرین پادشاه بزرگ ساسانی، ایران و بیزانس (روم شرقی) وارد طولانیترین و بزرگترین جنگ تاریخ خود شدند. در مرحله اول این جنگها (۶۰۲ تا ۶۲۲ میلادی)، ارتش ساسانی به فرماندهی سپهبدهای بزرگی، چون شهربراز و شاهین به پیروزیهای خیرهکنندهای دست یافت. آنها تمام شام، فلسطین و آناتولی را فتح کردند. در سال ۶۱۴ میلادی، اورشلیم (بیتالمقدس) بهدست ایرانیان افتاد و صلیب راستین، مقدسترین شیء جهان مسیحیت، بهعنوان غنیمت به تیسفون فرستاده شد. سپس در سال ۶۱۹ میلادی، ارتش ایران مصر را فتح کرد و مرزهای امپراتوری ساسانی را به حدود مرزهای هخامنشیان رساند. سپاه ایران حتی تا پشت دیوارهای قسطنطنیه، پایتخت بیزانس، پیش رفت. این دوره ۲۰ ساله، اوج قدرت نظامی ایران در اواخر دوران باستان بود که امپراتوری روم شرقی را تا آستانه نابودی کامل پیش برد.
یکی از درخشانترین پیروزیهای نظامی تاریخ ایران در سال ۵۳ پیش از میلاد رقم خورد. مارکوس کراسوس، یکی از ۳ حاکم بزرگ روم، با ارتشی عظیم و منظم به قصد فتح ایران وارد میانرودان شد. در دشتهای حَرّان، او با سپاهی بهمراتب کوچکتر، اما کارآزمودهتر به فرماندهی سپهبد سورنا، فرمانده افسانهای ارتش اشکانی روبهرو شد. سورنا با بهکارگیری تاکتیک بینظیر «جنگ و گریز پارتیزانی» و استفاده از سواران کماندار ماهر و زرهپوشان سنگین اسلحه (کاتافراکتها)، ارتش روم را محاصره و نابود کرد. در این نبرد فاجعهبار برای رومیان، کراسوس و پسرش کشته شدند و پرچمهای لژیونهای روم (عقابها) بهدست ایرانیان افتاد که بزرگترین ننگ برای یک ارتش رومی بود. این پیروزی برای قرنها رود فرات را بهعنوان مرز تثبیت شده میان ۲ امپراتوری تعیین کرد و نام سورنا را جاودانه ساخت.
تصویری که امروز بر بیلبوردهای شهری نقش بسته، یادآور یکی از بیسابقهترین وقایع تاریخ جهان است. در سال ۲۶۰ میلادی، والرین، امپراتور روم با لشکری متشکل از ۷۰هزار نفر برای مقابله با پیشرویهای ایران به رهبری شاپور یکم ساسانی به منطقه آمد. در نبرد ادسا (شمال میانرودان)، شاپور با یک استراتژی هوشمندانه ارتش روم را محاصره و بهطور کامل شکست داد، اما نقطه اوج این پیروزی، اتفاقی بود که تاریخ نظیر آن را ندیده بود؛ شاپور موفق شد والرین، امپراتور روم را زنده به اسارت بگیرد. این واقعه شوکی عظیم به جهان روم وارد کرد و اقتدار امپراتوری ساسانی را به اوج رساند. شاپور این پیروزی تاریخی را در سنگنگارههای متعددی ازجمله نقش رستم جاودانه کرد تا برای همیشه نماد برتری ایران بر بزرگترین دشمن غربیاش باقی بماند.
منبع: همشهری -فاطمه عباسی