به گزارش مجله خبری نگار، بیانیه ۱۸۰ اقتصاددان و اظهارات برخی دوستان اصلاحطلب نشان میدهد که بخش قابل توجهی از سیاستمداران اصلاحطلب هنوز در دنیای دهههای ۷۰ و ۸۰ شمسی زندگی میکنند و فانتزیهای خود درباره «دنیای مدرن» و «جهان نرمال» را رها نکردهاند. دنیایی که در آن بلوک شرق سرنگون شده و لیبرال دموکراسی «آخرین و بهترین نرمافزار حکمرانی بشر» است. دنیایی که آمریکا در آن قدرت مطلق است و ایران صرفاً برخلاف جریان قدرتمند جهانی دست و پا میزند. اما واقعاً دنیا همان مختصات را دارد؟ هنوز عناصر دنیای مدرن دهههای ۷۰ و ۸۰ شمسی وجود دارد؟ دنیای امروز، دنیای جنگ تجاری و ژئوپلیتیک است.
دنیایی که در آن آمریکا و کشورهای قدرتمند دیگر در حال جنگیدن با هم هستند تا نظم آینده جهانی را تعیین و تکلیف نمایند. بعضی وقتها این جنگ به وسعت و وضوح جنگ اوکراین یا غزه است و بعضی وقتها در شکل دیگر خود یعنی تعرفه و تجارت با چین بروز میکند. کشورهای قدرتمند برای محدود کردن دشمنان یا وسعتدادن به محدوده جغرافیای سیاسی خود، انواع جنگ را انجام میدهند. از روسیه که به اوکراین حمله میکند تا ناتو، اروپا و آمریکایی که صدها میلیارد دلار برای این جنگ خرج مینمایند یا آمریکایی که دور چین در دریای جنوبی نیرو میچیند و با مالزی برای بستن تنگه مالاکا قرار دفاعی میگذارد؛ و از همه عیانتر، رفتار رژیم صهیونیستی است که با انواع جنایات، سعی دارد محیط عمل خود را وسعت ببخشد.
در دنیای بیرون، دیگر به گفتمان و قواعد بینالملل توجه خاصی نمیکنند. آنچه مهم است، زور نظامی و اطلاعاتی و اقتصادی است که دیگر کشورها را خم میکند. حقوق بشر که یکی از ستونهای ادعایی تمدن مدرن غربی بود، به بدترین وضعیت خود در هشتاد سال پس از جنگ دوم جهانی مبتلا شده. دیگر حتی کنوانسیونهای قبل از جنگ دوم هم رعایت نمیشود. هزاران نفر کشته میشوند، مسئولان بازرسی سازمان ملل استعفا میدهند و کشورهای اروپایی وقیحانه به احکام همان دادگاهی که خودشان ساختند هم پایبند نیستند. نظام اقتصادی، تولیدی و فناوری که در تمام دوران بعد از جنگ دوم به دست غربیان به رهبری آمریکا بود دیگر به آن اندازه زیر سلطه آنها نیست.
تولید صنعتی در اروپا به شدت ضعیف شده و در آمریکا هم رئیسجمهوری رأی آورده که شعارش بازگرداندن تولید صنعتی به داخل آمریکا است. حدود ۳۰ درصد از تولید صنعتی جهان در چین است و طرف تجاری بخش اعظم دنیا از آمریکا در دهه ۲۰۰۰ به چین در سالهای کنونی تغییر کرده است. از لحاظ سطح فناوری، برخی مرزها توسط کشورهای غیرغربی گشوده میشود. گرچه هنوز نمیتوان از دنیای جدید اقتصادی و دگرگون شده سخن گفت، اما قطعاً میتوان از جنگ بر سر این دگرگونی صحبت کرد و نشانههای آن را دید.
دنیای امروز، شکسته شدن قرارداد اقتصادی - تجاری بین آمریکا و کانادا است که خود ترامپ در دوره اولش بسته بود. دنیای امروز، بستن تعرفه بر همپیمانان آسیایی آمریکا یعنی ژاپن و کره جنوبی است. تعرفه که چیزی شبیه تحریم است و یکی از ابزارهای جنگ تجاری است. دنیای امروز، دعوای آمریکا با اروپا بر سر تأمین امنیت شرق آتلانتیک درمقابل روسیه است. جایی که معاون اول ترامپ در سخنانش میگوید نباید به این مفتخورها خدمات نظامی داد. دنیای بیرون، دنیای مهربانی، همپیمانی، متمدنانه، نظم آمریکایی و... نیست. پردههای دیپلماتیک تا حد قابل توجهی برافتاده و ادعاهای حقوقی دیگر رنگی ندارد. رقابت اقتصادی دیگر با ادعاهای لیبرالیسم و نئولیبرالیسم مبتنی بر بازار آزاد و رقابت سالم نیست؛ بلکه طرفها جنگ تجاری و ژئوپولتیک راه میاندازند و برخلاف گذشته از بازی بدون رودربایستی ابایی ندارند. از صلح سخن میگویند، اما منظورشان اعمال قدرت و به تسلیم کشاندن طرف مقابل است.
از طرف دیگر، در همین منطقه ما نیز وضعیت تغییری شگرف داشته است. جنگ کریدورها، یک مسئله صرفاً زیرساختی یا اقتصادی نیست. بلکه امری کاملاً پیچیده از منظر امنیتی، نظامی، فناوری، زیرساختی و اقتصادی است. کریدور صرفاً راهی برای عبور نخواهد بود بلکه واقعیتی برای بازتنظیم نظم منطقهای و سپس اثرگذاری در نظم جهانی است. طرفها در رقابت اقتصادی معمول درگیر نیستند. مسئله را امنیتی و ژئوپلیتیک میبینند. شمال و جنوب خلیج فارس که به دنبال دو نوع نظم و به تبعش دو کریدور هستند، همزمان با رقابت اقتصادی در رقابت ژئوپلیتیک و امنیتی هم هستند. آمریکا به عنوان حامی نظم جنوب خلیج فارس، ناامنی و بیثباتی شمال را خواهان است. البته ناامنی کنترل شده که به ایرانِ آسیب وارد کند و ایران را از تنظیم نظم بازدارد.
هفت اکتبر دقیقاً در مسیر همین نظمها بود و رژیم صهیونی با فروختن نظم کریدور آیمک به آمریکا توانست این حد از حمایت را جلب کند. رژیم توانست به آمریکا بقبولاند که مسئله نظم آمریکایی یا غیرآمریکایی است و اگر شکست بخورد، تمام نظم آمریکایی در منطقه شکست خواهد خورد. همین شد که آمریکای دو حزبی تمام قد پشت رژیم ایستاد و از هیچ کمکی دریغ نکرد. حالا بیایید به پیشنهاد بیانیهنویسان و برخی پیرمردهای اصلاحات برگردیم.
آنها بازهم خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی میگویند که «به میز مذاکره برگردید». حال اینکه جمهوری اسلامی پای میز بود که حمله ترکیبی رژیم و آمریکا اتفاق افتاد. میگویند به دنیای معمولی برگردید، حال اینکه دنیای معمولی در آن بیرون وجود ندارد. میگویند دشمنی را کنار بگذارید درحالیکه دشمن در آن بیرون نشسته و قبل از ما، او با ما دشمنی دارد. نه با نظام سیاسی که با جغرافیای ایران دشمنی دارد. این افراد یک راهحل که حداقل یک بار با برجام در دهه ۹۰ تجربه شده را برای دو دهه است که تکرار میکنند. تغییر واقعیت دنیای بیرون، هیچ تغییری در پیشنهاد آنها ایجاد نکرده است. انگار یک کلید ایدئولوژیک است که در همه زمانها و شرایط کار میکند. باید خطاب به آنها گفت که واقعیت را ببینید. از خوابزدگی بیدار شوید. دنیای بیرون تغییر کرده است. راهحل شما و حرفهایتان دیگر کار نمیکند.
البته حرف ما تندروی و دشمنی و با همه جنگیدن نیست. عقلانیت انقلابی مبتنی بر شرایط واقعی پیرامونی و جهانی مورد نظر ماست. متأسفانه راهحل ما نه در دولت قبل و نه در دولت کنونی امتحان نشد. متون قبلی نگارنده این راهحل را توضیح داده است. اما مهم این است که راهحل برخی از دوستان اصلاحطلب نه واقعبینانه است و نه تجربه مفیدی داشته. اگر این را متوجه شویم، بخشی از مسیر حل مسائل را طی کردهایم. البته این مسئله یک لبه دیگر هم در میان برخی اصولگرایان دارد. آنها که در دنیای فانتزی بعدی زندگی میکنند و تصورشان دنیای کاملاً تغییریافته با آمریکای در حال تجزیه و چین ابرقدرت و... به مسائل نگاه میکنند. میزان قدرت مادی کشورها را فراتر از واقعیت میبینند و در تمام مواقف سیاسی و دیپلماتیک پیشنهاد تقابل گرم میدهند. این عزیزان را هم باید به دیدن واقعیت با تمام جزئیاتش دعوت کرد. دنیا در حال تغییر است؛ اما ما باید در این فرایند با دقت و عقلانیت عمل کنیم تا بیشترین نفع با کمترین هزینه را به دستآوریم.
منبع: فرهیختگان-مصطفی غنیزاده