کد مطلب: ۲۲۰۴۵۹
۰۲ آذر ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۸
سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه
از میان داستان هاي ضرب المثل هاي فارسی برای شما ماجرای مانند سواره از پیاده خبر ندارد سیر از گرسنه را داریم که میتوانید در ادامه بخوانید.

به گزارش مجله خبری نگار در زمان‌های نه چندان دور، مردی سوار بر شتر از بیابان داغ و خشکی می‌گذشت. مرد سواره دلش می‌خواست هر چه زودتر به شهر برسد. اما راه طولانی بود و مقصد دور. سواره رفت و رفت تا در پای تپه‌ای به مردی پیاده رسید. مرد پیاده خسته بود، به مرد سواره گفت: «برادر خسته‌ام! جان به دست و پایم نمانده، مرا هم سوار شتر کن و به شهر برسان.» خورجین قشنگی بر دوش مرد پیاده بود. مرد سواره گفت: «این خورجین را بفروش و یک الاغ بخر». مرد پیاده لبخندی زد و گفت: «نمی‌توانم، این خورجین زندگی من است» و التماس کرد که او را هم سوار بر شتر کند.

مرد سواره با اخم به مرد پیاده نگاهی انداخت و گفت: «شتر، بچه من است، طاقت ندارد و فقط یک نفر می‌تواند بر آن سوار شود». مرد سواره این را گفت و به راهش ادامه داد. زمانی گذشت، مرد پیاده از خورجینش نان و خرمایی درآورد و خورد و به راه افتاد. در وسط راه به مرد سواره رسید. مرد سواره روی زمین نشسته بود و شکمش را می‌مالید. مرد سواره گفت: «برادر گرسنه هستم. اگر ممکن است نان و آبی به من بده». مرد پیاده نیشخندی زد و گفت: «این شتر را بفروش و نان و خرما بخر و آن را بخور و سفر کن.» مرد سواره لبخندی زد و گفت: «نمی‌توانم، این شتر یاور من است. مرا از این آبادی به آن آبادی می‌برد».

بعد با التماس به مرد پیاده گفت: «لقمه‌ای نان بده، خیلی گرسنه‌ام.» مرد پیاده با اخم به مرد سواره نگاهی کرد و گفت: «خورجین من کوچک است، نان و خرما به اندازه یک نفر جا می‌گیرد و فقط یک نفر را سیر می‌کند!» مرد پیاده این را گفت و رفت. زن و بچه‌های مرد سواره و مرد پیاده کنار دروازه شهر منتظر بودند تا آن‌ها بیایند. اما همه با تعجب دیدند که شتر بی‌سوار می‌آید و خورجینی هم به دهان دارد.

داستان ضرب المثل سواره از پیاده خبر نداره،سیر از گرسنه

جوانان شهر در جست‌وجوی دو مرد به طرف بیابان به راه افتادند. راه زیادی نرفته بودند که به مرد پیاده رسیدند. او خسته روی زمین افتاده بود. او را سوار بر اسبی کردند. کمی آن سوتر، مرد سواره هم از گرسنگی روی زمین افتاده بود. او را نیز سوار بر اسب به شهر بازگرداندند و از آن پس بی‌خبری سیر از گرسنه و سواره از پیاده ضرب‌المثل خاص و عام شد.

معنی ضرب المثل

کسی که همواره در طول زندگی خود در رفاه بوده است، نمی‌تواند تصوری از فقر داشته باشد، زیرا هیچ تجربه‌ای در این زمینه ندارد و تنها زمانی قادر به درک شرایط افراد تهی دست جامعه خواهد بود که در شرایط مشابه قرار بگیرد و خود نیز نیاز به کمک داشته باشد.

متاسفانه بیش‌تر اوقات، فاصله‌ی اقشار مختلف جامعه آن قدر زیاد است که هیچ کس از زندگی دیگری خبر دار نمی‌شود و آن کسی که در خوشی زندگی می‌کند می‌پندارد که همه همین حال را دارند و هیچ مشکلی وجود ندارد، در نتیجه فقرا هم چنان فقیر مانده و مجبور به تحمل شرایطی هستند که دست خودشان نبوده است.افراد غنی نیز بی خبر از حال دیگران، غرق در خوشی‌ها و لذت‌های دنیا به زندگی خود ادامه می‌دهند.

برچسب ها: ضرب المثل
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر