کد مطلب: ۲۱۹۸۶۴
۰۱ آذر ۱۴۰۰ - ۰۶:۳۸
زبان سرخ، سر سبز می‌دهد بر باد!
احتیاط در سخن گفتن و پرهیز از گفتن حرف‌ها نیشدار و خطرناک که ممکن است به قیمت جان تمام شود.

به گزارش مجله خبری نگار، در ادامه به داستان ضرب المثل زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد، می‌پردازیم.

روزی از بهلول پرسیدند: راز طول عمر در چیست؟
گفت: در زبان آدمی.
گفتند؛ چگونه است آن راز؟
گفت؛ آن‌است که هر اندازه زبان آدمی کوتاه باشد، عمرش دراز می‌شود و هر چه زبان دراز شود، از طول عمر آدمی کاسته می‌شود …؟
آورده اند که...

شبی دزدی به قصد دزدی به هر طرف می‌رفت. بین راه گذر او بر کارگاه ابریشم بافی افتاد که لباسی لطیف و زیبا می‌بافت و انواع نقش و نگار‌های زیبا و دلفریب در آن به کار می‌برد و ودر حین اتمام بافت و دوخت آن لباس بود. دزد با خود گفت:این فرصت را از دست نباید داد، بهتر آن است که ساعتی این جا صبر کنم چندان که مرد دیبا باف، این جامه را تمام کرده و بخوابد.

من فرصت به غنیمت دارم و جامه را از وی بدزدم. پس به حیلتی که توانست درون کارگاه او آمد و در گوشه‌ای مخفی شد و استاد دیبا باف، هر تاری که میبافت می‌گفت:‌ای زبان به تو پناه می‌برم و از تو یاری می‌طلبم که دست از سر من برداری و سر مرا در تن نگاه داری. مرد وقتی دیبا را تمام کرد و از کارگاه آن را پائین آورد، آن را نیکو پیچید و خیالش از آن راحت شد.

داستان ضرب المثل زبان سرخ سر سبز را می‌دهد بر باد

صبح دزد از خانه بیرون آمد به سرکوی منتظر نشست، چندان که مرد از عبادت خود دست کشید، جامه برداشت و عزم سرای وزیر کرد ببیند در مقابل این لباس وزیر به او چه خواهد داد، چون به سرای وزیر رفت و وزیر به بارگاه آمد و در تخت نشست و پرده برداشتند، استاد دیبا باف پیش تخت رفت و جامه عرضه داشت، چندان که جامه را باز کردند و حسن صنعت و لطف آن را دیدند، حیران شدند و از نقش و نگار‌های زیبا و لطافت و هنرمندی مرد بسیار تعریف کردند.

سپس وزیر از او سئوال کرد که: این جامه را، بسیار خوب بافته و آماده کردی، اکنون بگو که این جامه را به چه کار آید؟
آن مرد گفت: بفرمای تا این جامه را در خانه نگهدارند تا روزی که تو را وفات رسد. این جامه را به تابوت تو اندازند. وزیر از این سخن برنجید و فرمود تا آن جامه را بسوزانند و آن مرد را به زندان ببرند و زبان او را از حلقومش بیرون کشند.

مرد دزد آن جا ایستاده بود و آن حال را می‌دید، چون حکم وزیر را شنید، خندید. وزیر، صدای خنده اورا شنید. او را پیش خود خواند و سبب خنده او پرسید مرد گفت: اگر مرا به گناه نکرده مجازات نفرمایی شرح حال آن مرد را بگویم. وزیر او را ایمن گردانید. مرد دزد حال مناجات او را باز گفت، وزیر، چون آن حکایت را شنید، گفت: بیچاره تقصیر نکرده است، اما شفاعت او به نزدیک زبان مقبول نیفتاده است. پس اورا عفو کرد.

ضرب المثل کنایه از چیست؟

احتیاط در سخن گفتن و پرهیز از گفتن حرف‌ها نیشدار و خطرناک که ممکن است به قیمت جان تمام شود.

برچسب ها: ضرب المثل زبان
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر