به گزارش مجله خبری نگار، عادل تبریزی در نخستین ساخته خود برای شبکه نمایش خانگی و در همان قسمت اول، ظاهرا تکلیفش را با مخاطب و منتقد روشن کرده است. مخاطبان رضایتی از کار ندارند و بعضی نویسندگان در فضای مجازی هم معتقدند اصلا نباید درباره چنین سریالی صحبت کرد تا کمتر دیده شود. تبریزی پیش از این ۲ ساخته سینمایی داشت که هر دوی آنها هم همین وضعیت را دارند: «گیجگاه» با بازی حامد بهداد و باران کوثری و «مفتبر» با بازی حامد بهداد و سحر دولتشاهی. اولی فیلم بدی بود که میشد تماشایش کرد و دومی حتی قابل تماشا هم نبود. با این پیشینه او نخستین سریالش را هم ساخته که قرار بود با حضور رضا عطاران تبدیل به یکی از کمدیهای پرمخاطب شبکه نمایش خانگی شود، اما حتی عطاران هم با سابقه ساخت سریالهای تلویزیونی محبوب نتوانسته چه در بازیگری و چه در مقام مشاور کارگردان کاری از پیش ببرد و در نهایت «اجل معلق» تبدیل به سریال شلختهای شد که با سطحیترین دستاویزها (از ضربه به پسکله تا رپخوانی و تف کردن بازیگر حین این رپخوانی) قصد دارد از تماشاگر خنده بگیرد.
یکی از مسائلی که باعث میشود گاه سطح سریالها چنین پایین باشد، روند تولید است. یک منتقد از همین شرایط و روند تولید نوشته و معتقد است: «روند تولید و نحوه پولی که به تولید یک سریال تزریق میشود، باعث میشود تهیهکننده دیگر نیازی به جذب مخاطب نداشته باشد. وقتی تهیهکننده پیش از ساخت، پولش را گرفته، مشخص است که دیگر برایش مهم نیست فیلمش بفروشد یا اصلا اکران شود یا سریالش مخاطب داشته باشد. به همین علت است که پیشینه کارگردان برایش اهمیت ندارد و این باعث میشود همان مسیر غلط ادامه پیدا کند و کارگردانی که ۲ فیلم بد ساخته که حتی در گیشه هم موفقیت نداشته، بتواند پشت سر هم کار بگیرد و سریال بسازد. این روند را تمام کنید.» نویسنده دیگری از همان تیتراژ ابتدایی سریال شروع کرده و نوشته: «ای کاش «اجل معلق» اصلا تیتراژ نداشت و این افتضاح گرافیکی را که به اسم تیتراژ ساخته شده، نمیدیدیم. تیتراژ ساخته میشود تا علاوه بر اطلاعات عوامل فیلم یا سریال، یک زیبایی بصری هم بهکار اضافه کند تا مخاطب دوست داشته باشد هر بار این ۳۰ ثانیه یا یک دقیقه تیتراژ را تماشا کند. اما واقعا معلوم نیست این میزان از گرافیک پایین و کجسلیقگی از کجا ناشی شده است.»
جز مخاطبانی که در خود پلتفرم پخشکننده سریال از حضور رضا عطاران در سریال اظهار خوشحالی کردهاند، در شبکههای اجتماعی نظرات منفی زیادی درباره سریال نوشته شده که اتفاقا مهمترینشان درباره خود عطاران است و اینکه چرا خاطره خوب سریالهای گذشتهاش را خراب میکند. کاربری نوشته: «بهنظرم عباس جمشیدیفر بسیار بهتر از عطاران کار کرده است. ولی لحظات کمدی جمشیدیفر هم فقط به همان شوخیهای قدیمی خلاصه میشود.»
دیگری درباره سکانس رپخوانی سریال نوشته: «این رپخوانی بسیار بد بود. برخلاف سکانس رپ سریال «متهم گریخت» که کارگران مکانیکی با وسایلی که دم دستشان بود موسیقی ایجاد میکردند و میخواندند و بسیار خلاقانه بود، اینجا پرتاب تف واقعا توهین به رپ است.» یکی دیگر از تماشاگران قسمت اول نوشته: «قصه اصلا گیرا نبود. برای من در همان قسمت اول سریال تمام شد.» دیگری هم شخصیتها را آنقدر جذاب و مهم ندانسته که بخواهد قسمتهای بعدی را هم تماشا کند. دیگری هم نوشته: «نه نویسندگی، نه کارگردانی و نه بازیگری. در کاری که شما کردهاید، هیچی نیست.»
یکی از منتقدان درباره قصه سریال نوشته: «قصه تکراری دعوای کارگر و کارفرما و قشر فقیر با پولدارهاست. اینطور قصهگویی درباره کارگران اصلا باعث میشود دغدغه اجتماعی درباره آنها لوث شود؛ چون واقعا فقط نمایش دغدغه است و نه یک مشغولیت ذهنی جدی. بهنظرم کسی حق ندارد با کارگرها و فقری که در جامعه وجود دارد، به این شکل شوخی کند.»
در جای دیگری منتقد دیگری نوشته: «در سریال با تعدادی شوخی جنسی طرف هستیم که نسبت به بقیه آثار روز کمتر و این خوب است. چند شوخی موقعیت داشت و به جز شوخیهای کلامی، موقعیت کمدی هم میساخت و حتی چند لبخند زودگذر ایجاد میکرد. اما چه میشود که حتی با وجود رضا عطاران و شخصیت همیشگیاش باز هم این سریال را دوست نداریم؟ دلیلش این است که این شوخیها دیگر مربوط به الان نیست؛ شوخیهایی است که در دهه ۸۰ میخنداند. مال «متهم گریخت» و «خانه به دوش» است که برای آن زمان عالی بود، اما دیگر برای امروز جذاب نیست. ما دیگر با ۴ تا پس کله زدن نمیخندیم.»
منبع: همشهری