کد مطلب: ۶۸۲۵۳۷
۱۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۶:۲۱

قدم زدن تابستانه در فود استریت بزرگ شهر

پیاده‌روی در بزرگ‌ترین فود استریت شهر که هواداران تابستانی بسیاری دارد

به گزارش مجله خبری نگار، کسی فکرش را نمی‌کرد روزی میانه پادگان جی که سربازخانه بوده و هنوز هم بخش‌هایی از آن به همان منوال است، درست آنجا که نظامیان با نظمی سخت به صف می‌شدند تا فرمان فرماندهان خود را از «پیش‌فنگ» و «دوش‌فنگ» صبحگاه و شامگاه اجرا کنند یا گاه گوشمال پامرغی‌های متوالی شوند، بساط سور و سات انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های خوشمزه از معمولی تا لاکچری ویژه شکم‌دوستان شب‌بیدار شهر پهن شود. این غریب بالاخره در برابر کش‌وقوس‌های شهر کم آورد و حالا آن میانه ممنوعه به مکانی عمومی برای تفریح و شادی‌های شبانه با نام «فود استریت» یا همان «گذر غذا» تبدیل شده است؛ گذری که سرآشپزان و کافه‌چی‌هایش از ابراهیم‌شف، کامران و عماد، تا سارا و حتی حلیمه‌خانم دست‌وپنجه‌دار که خوراک‌های خوش‌بو‌و‌برنگ محلی‌اش مانند شوربا (نوعی آبگوشت) و باقالاقاتق گردشگران را به ملچ‌ملچ می‌اندازد، هر یک غرفه‌هایی بزک کرده دارند. این بزرگ‌ترین فود استریت پایتخت است که بعد از دیگر گذر‌های غذا (خیابان‌های سی‌تیر، ستارخان و دولت‌آباد) از اوایل سال ۱۴۰۱ جایی در محدوده غرب شهر (منطقه ۹) هر شب از غروب تا ساعت صفر، پرخوران و شکم‌داران را پذیرا می‌شود.

بزرگ‌ترین گذر خوشمزه شهرت را بشناس!

عرض بزرگ‌ترین خیابان خوشمزه تهران بیشتر از طول آن به چشم می‌آید؛ شاید، چون کمتر خیابانی در شهر پهنایش به قدر این گذر متفاوت می‌رسد. عرضش در ۴۵ متر (۴ لاین عبوری سواره و پیاده) گسترده و طولش نیز در ۸۷۰ متر دراز شده است. بر شمالی‌اش متراکم از فضای سبزی وسیع و بر جنوبی‌اش نیز مسیر ویژه دوچرخه‌سواران نمایان است. قدمتش نیز دور نیست؛ به سال ۱۳۹۹ بازمی‌گردد که عرصه عریض و طویل آن با کمی شیب در جهتی غرب به شرق (سرش در غرب، خیابان نوری‌نیارکی و زیرش در شرق، کنارگذر بزرگراه یادگار امام (ره)) کشیده شد. نام و نشانش، اما قصه‌ها داشته؛ نخست «استاد معین جنوبی»، بعد «خیابان اجتماعی» و بعدتر نیز «بدرالزمان قریب» (گویش‌شناس و پژوهنده زبان سغدی سمرقند که شاخه‌ای از زبان ایرانی است) و حالا هم «فود استریت» گذاشته‌اند که گذر از آن شب‌های خاطره‌انگیزی می‌سازد.

دوای بی اشتهایی در دست شف و باریستا

۴۰ غرفه یک اندازه (۶ متر در ۵ متر) از اواسط گذر غذا تنگ هم رشته شده‌اند؛ غرفه‌هایی که یکی درمیان بنای رستوران و کافه دارند؛ غرفه‌داران شان هم همه شیک‌پوش و آراسته. از پاخور خیابان پیداست سرآشپزان و کافه‌داران آن در پخت‌وپز انواع خوردنی و ترکیب مواد خوراکی برای تهیه اقسام نوشیدنی، مهارت فراوان دارند. یکی مثل ابراهیم که در غرفه غذا‌های سنتی دست به گوشت و منقل دارد و مهارتش هم کباب‌زنی ا‌ست.

آن قدر ماهر که دوستانش شف قرص و محکمی، پیشوند اسمش گذاشته‌اند؛ «شف ابراهیم». یکی هم مثل کامران که با آنکه جوان است، اما به قد سرآشپزی کاردان که در رسپی فست فودهایش، چاشنی‌ای اختصاصی گنجانده، تجربه دارد. هر روز و بیشتر روز‌های تعطیل حوالی ساعت ۱۷، هوای این گذر از عطر و بوی فست‌فود‌های گوناگون و غذا‌های چرب و چیل سنتی پر می‌شود؛ آنطور که هر بد غذایی از برایش سر اشتها می‌آید؛ مانند آریان که ناخوری کم‌سن و سال است و اغلب شب‌های پنجشنبه همراه پدر و مادرش می‌آید گذر تا پای بلعیدن پیتزای سبزیجات یا در کمال ناباوری والدینش؛ خوراک نازخاتون بنشیند حتی ناخور کهنه‌سال به بدادایی‌رسیده هم گرسنه از این گذر به‌در نمی‌شود؛ و پا‌هایی که سست می‌شوند

سرآشپز، شاگردش را برای چیدن میز و صندلی‌ها مقابل غرفه فرامی‌خواند: «رامین میز و صندلی‌ها رو بچین و رومیزی‌ها رو بنداز. زود باش پسر. مشتری‌ها اومدند.» رامین که شاگردی در غرفه‌های بزرگ‌ترین گذر غذا را هم فال می‌داند و هم تماشا، جست می‌زند و دست می‌جنباند. در غرفه‌ای دیگر، کامران پیشبند خوش‌برشی بسته و میگو‌ها را بعد از خواباندن در سس تارتار، پفکی گریل می‌کند. در همین زمان دوستش، سهیل منوی روز را با گچ سفید روی تخته سیاه عمود بر پیشخوان غرفه می‌نویسد: «هات‌داگ پنیری، فیله سوخاری، استیک آبدار، برگر رژیمی و پیتزا خانوادگی؛ همه اینا ۲ نفره و چند نفره‌اش خوبن!»

 زوج سارا و عماد هم دخل‌گردان غرفه نوشیدنی‌های فصلی هستند که غرفه‌شان را با لامپ و چراغ‌های لئونی رنگارنگ به اشکالی خاص آذین کرده‌اند. آفتاب که پس می‌نشیند، سارا با فشردن دکمه پاور، نئون‌ها را روشن می‌کند. نخستین مشتری گویی جلب نور منور آنها می‌شود که میل نوشیدن شربت خاکشیر با چکانده‌هایی از آب لیموی تازه و کمی گلاب به سرش می‌زند. شربت را سر می‌کشد و سرگرم سلفی برداشتن می‌شود. مشتریان بعدی، سواران خودرویند که آهسته طول گذر را سوی مقصدشان پیش می‌روند تا پیوسته فرصت نظر انداختن به غرفه‌های لذیذ گذر را داشته باشند؛ غافل از آنکه کمی جلوتر، بوی تند فلافل‌های بندری و بیروتی غرفه جاسم اهوازی که دشداشه‌ای سفید به تن دارد از رفتن سست‌شان می‌کند.

قدم زدن تابستانه در فود استریت بزرگ شهر

قهوه برای شبی بلند و خوش

همزمان با بالا آمدن ماه در آسمان شب، مجال سر خاراندن از کف خوراک‌پزان این گذر خوردنی می‌رود. مشتری‌ها یکی پس از دیگری می‌آیند و سفارش‌های خود از فست‌فود‌های ۷۰ تا ۳۵۰ هزار تومانی، خوراک‌های ایرانی و محلی ۱۰۰ تا ۲۵۰ هزار تومانی و نوشیدنی‌های ۵۰ تا ۱۶۰ هزار تومانی را نزد صندوق‌داران گرم و گیرای غرفه‌ها ثبت می‌کنند. اغلب‌شان ترجیح دارند شب‌خوری و شب‌گردی را با فنجانی قهوه خوش و بلند سازند؛ از این روست که در این وقت مقابل کافه‌غرفه‌ها، جمعیت جوش و خروش می‌زند و احسان و دوستانش یک دست به دانه‌های عربیکا و روبوستا و دست دیگر به تولید محتوای آنلاین برای صفحه پرفالوئرشان در شبکه‌ای مجازی می‌برند.

حلیمه‌خانم هم یکی از غرفه‌داران دست و پنجه‌دار گذر است که گردشگران او را به عادت‌های ساده و صمیمی‌ای که دارد، می‌شناسند؛ پیچاندن چادر رنگی به کمر، بستن لچکی به پیشانی و بالا بردن صدای موسیقی بی‌کلام و شاد تا آنجا که شور و شوق به دل رهگذران افتد. البته پیش از اینها دستپخت حلیمه‌خانم است که آوازه‌اش را چرخانده است. پلو و چلو‌های خوش‌بو‌و‌برنگ محلی را چنان درون دیگ و دیگچه‌هایش به بار و پز می‌اندازد و در ظروف قدیمی و سنتی سرو می‌کند که مشتریان «مامان‌پز» بودن را بهترین و کامل‌ترین توصیف و تحسین برایش می‌دانند.

قدم زدن تابستانه در فود استریت بزرگ شهر

حواس جمع شهروندان

ناگفته نماند که همت شهرداری حالا این منطقه شهر را به پازلی خوشمزه بدل کرده و البته پیمانکار هم مسئول رتق و فتق امور این خیابان و فروشنده‌هایش است. شهروندان امیدوارند سختگیری شهرداری منطقه سبب شود که پیمانکار بر کیفیت و بهداشت و البته قیمت غذا‌ها نظارت بیشتری داشته باشد.

منبع: همشهری

برچسب ها: تهران سرگرمی
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر