به گزارش مجله خبری نگار/رسالت: تورج الوند، فاطمه مسعودیفر و رضا ناجی در کنار بازیگرانی، چون هومن برقنورد، بهنام تشکر، امید روحانی، وحید مبصری، امین گلستانه، حسین عابدینی، ولی فروتن و علیرضا استادی در این فیلم ایفای نقش کردهاند.
این فیلم به نویسندگی حسین ترابنژاد و احسان لطفیان برداشتی آزاد از کتاب آپاراتچی نوشته دکتر روحالله رشیدی است که رویدادهای آن در اوایل دهه شصت درشهر تبریز میگذرد.
فیلم آپاراتچی دلبستگیهای یک نقاشِ ساختمانِ عاشقِ سینما را روایت میکند که با اشتیاق تمام به تولید چند فیلم کوتاه موفق شده و در آرزوی ساختن نخستین فیلم سینمایی خودش است، اما حیدر، پدر جلیل نمیخواهد پسرش در منجلاب سینما فرو رود و نیروی مقابل جلیل است…
از نکات مثبت فیلم، زبان طنزِ، با لهجه آذری و نمکهای زبان ترکی موقعیتهای خنده آوری را بوجود آورده.
این نوع فیلمها همیشه آثار ماندگاری در سینمای جهان بودهاندو برای ساخت این فیلم هزینه دورریخته نشده و از لوکیشنهای جذابی استفاده شده، از طرفی، در شهر و لهجه محل ساختش متوقف نشده و با اینکه در تبریز میگذرد، ولی بیشترِ فیلم لهجه ترکی سلحاظ شده و صفا و سادگیشان به دل مخاطب مینشیند.
ایده ساخت فیلم، پرداخت آن وبیشتر بازیها خوب است، بهخصوص که در انتهای فیلم، منبع و مستند بودنش را به رخ میکشد.. فیلمنامه آن اقتباس از یک کتاب است و از این منظر میتوان به حضور ادبیات درفیلمها امیدوار بود.
«آپاراتچی» مخاطب عام از همه طیفهای جامعه دارد. دو جریان فکری تحجر و شبهروشنفکری در هنر ایران تاثیری زیادی داشته و به بخشی از آن در فیلم اشاره شده است.
فیلم بهوضوح از جذابیت نوستالژیها بهره میگیرد، اما در روزگاری که فیلمهای نوستالژیک سینمای ایران بسیار پرتعداد شده آنچه آپاراتچی را متفاوت میکند، اولا بخشی از نوستالژیهای جامعه ایران است که سراغ آن رفته یعنی شهرستانها و روستاهای دور از مرکز و ثانیا نوع نگاهی است که به آن نوستالژیها دارد و باکشف استعدادهای سینمای استانهای مختلف توانسته موفق عمل کند ودر اجرا پختگی مناسبی دارد که نشان نمیدهد فیلم اولی بودنش را، فیلم از بعضی مناسبات آن دوران انتقاد میکنداما مناسبات دیروز را قضاوت نمیکند و حتی تا آخرین لحظه حرمت نسل بزرگتر را نگه میدارد.
«آپاراتچی» فیلمی است بیریا، حال خوب کن، متواضع و تاحدی دلنشین در رثای عشق به سینما باموسیقی متن خوب، فیلم با لحنی شیرین و خودمانی به بازخوانی قصه پرداخته قهرمان فیلم در دل هیاهوهای دهه ۶۰ به دنبال معشوق خود، سینماست و برای رسیدن به این هدف به هر روشی متوسل میشود تا خانواده، جامعه و حاکمیت این عشق را به رسمیت بشناسند، عشقی که قادر است آدمها، روابط و باورها را دگرگون سازد فیلم در این مسیر با خلاقیتی کمیاب با مفاهیمی مقدس مثل شهید شوخی میکند، ولی مخاطب را آزار نمیدهد، به شعورش توهین نمیکند و تا پایان در سالن سینما نگهش میدارد و با پایان خوب تماشاگر را راضی میکند.