کد مطلب: ۵۰۰۰۴۳
۲۶ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۱

پوچ؛ آشکار شدن ماهیت پلید و کاسبکارانه سران ضد‌انقلاب

رسوایی‌های پی‌در‌پی سران ضد‌انقلاب ماهیت پلید و کاسبکارانه آن‌ها را بیش از پیش آشکار کرد

به گزارش مجله خبری نگار/وطن‌امروز: در جریان اغتشاشات سال گذشته، اپوزیسیون خارج‌نشین با تکیه بر امید واهی خود یعنی براندازی، در مجامع بین‌المللی حاضر شده و نسخه‌هایی علیه ایران و جمهوری اسلامی ارائه می‌دادند که حاکی از یک ذهنیت امیدوار بود؛ ذهنیتی که این اغتشاشات را متفاوت از گذشته می‌دانست و حتی یکی از همین‌ها با این تعبیر که «امید بزرگی برای پایان جمهوری اسلامی وجود دارد» به خود و طرفدارانش برای براندازی یک انگیزه واهی القا می‌کرد؛ افرادی که حتی معتقد بودند غرب و در راس آن‌ها ایالات متحده آمریکا باید با یک طراحی جدید، جمهوری اسلامی ایران را بسان لیبی، سوریه و در این اواخر روسیه، به انزوای حداکثری کشانده و از همین مفر کار براندازی را برای این کاسبان خون راحت کند. یکی از این کاسبان یعنی مسیح علینژاد در همین راستا گفته بود دولت‌های غربی باید جمهوری اسلامی را مانند پوتین منزوی و با دولت ایران مانند دولت روسیه رفتار کنند.

حتی یکی دیگر از براندازان، یعنی پسر شاه مخلوع، در کنار اتخاذ همان مواضع امیدوارانه علیه جمهوری اسلامی ایران، با سفر به سرزمین‌های اشغالی و دیدار با نخست‌وزیر رژیم اشغالگر قدس، به نوعی در پی آن بود تا حمایت‌های این رژیم کودک‌کش را نیز جلب کند. وی با قرار گرفتن در کنار دشمن شماره یک جمهوری اسلامی ایران و طراحی برنامه‌های جدید علیه امنیت مردم ایران به دنبال این بود تا در راستای براندازی خیالی و متوهمانه خود گام‌های جدیدی برداشته و جمهوری اسلامی ایران را بیش از پیش به سمت انفعال و انزوا هدایت کند.

این مواضع و رجزخوانی‌ها، اما یک تاریخ مصرف داشت؛ تاریخ مصرفی که زودتر از همه سراغ گروهک تروریستی مجاهدین خلق آمد؛ همان منافقینی که دیروز با دنائتی که در ترور‌های خیابانی و عملیات فروغ جاویدان از خود نشان دادند و امروز با نقش‌آفرینی جدی‌شان در اغتشاشات و دستی که به خون هزاران ایرانی آلوده کردند، اوج پستی و رذالت خود را نشان دادند. کار تا جایی پیش رفته بود که سرکرده این گروهک برای جمهوری اسلامی ایران آلترناتیو تعیین کرده و شورای ملی مقاومت ایران را به مثابه جایگزین معرفی می‌کرد.

اما این رجزخوانی‌های توخالی دوامی نداشت و منافقین روز به روز به انزوا کشیده شدند. یکی از مصادیق این انزوا، اما اتفاقی بود که در پی آن کمپ این گروهک در آلبانی به ناامن‌ترین نقطه زمین برای زیست آن‌ها تبدیل شد و آن‌ها را خانه به دوش کرد. این اتفاق در حالی رخ داد که پس از ماه‌ها تلاش منافقین برای به آشوب کشاندن ایران، دولت آلبانی که سال‌ها این تروریست‌ها را در خاک خود جا داده بود، به طور رسمی با حکم قضایی این کشور از واحد دادستانی ویژه مبارزه با فساد و جرائم سازمان‌یافته، به کمپ منافقین در تیرانا حمله کرد. جالب‌تر آنکه وزارت خارجه آمریکا نیز در نخستین واکنش خود، این اقدام را قانونی توصیف کرد.

در همین راستا فرانسه نیز با برگزاری تجمع سالانه منافقین در ۳۰ خرداد در پاریس مخالفت کرد و علت آن را نگرانی‌های امنیتی دانست. این در حالی است که این تجمع از سال ۲۰۰۸ تاکنون در پاریس برگزار می‌شد. در ادامه این طردشدن‌های پیاپی منافقین، پارلمان اروپا نیز در قطعنامه‌ای که اخیرا به تصویب رسید، با اشاره به اقدامات خشونت‌آمیز گروهک تروریستی منافقین اعلام کرد عناصر این گروهک، با فریبکاری و روش‌های گمراه‌کننده از نمایندگان و سیاستمداران اروپایی سوءاستفاده می‌کنند. این برای نخستین‌بار است که یک نهاد رسمی اروپایی به فریبکاری‎های این گروهک برای جذب سیاستمداران و سوءاستفاده از نام آن‌ها اعتراض کرده و حتی در یکی از بند‌های قطعنامه مهم خود به آن اشاره می‌کند.

اکنون پس از پایان تاریخ مصرف منافقین، نوبت به سایر مدعیان براندازی رسیده است. مسیح علینژاد یکی دیگر از افرادی است که فعالانه طی سالیان گذشته علیه امنیت ملی ایران فعالیت کرده و نقش بسزایی در ایجاد آشوب و اغتشاش سال گذشته هم داشت. وی در جریان همین اغتشاشات، آبان سال گذشته با امانوئل مکرون دیدار داشت و اغتشاشات را با عنوان انقلاب به مکرون قالب کرد؛ اتفاقی که در پی آن حمایت ضمنی مکرون برای تامین مالی و لجستیکی اهداف کاسبکارانه علینژاد جلب شده و حتی باعث شد بر شدت امید واهی منتهی به براندازی جمهوری اسلامی ایران در بدنه اقلیت برانداز نیز افزوده شود.

سیر این دیدار‌ها و جلب حمایت‌ها به همین جا ختم نشد و مسیح علینژاد با برنارد هنری لوی، صهیونیست نماد تجزیه در کشور‌های مختلف نیز دیدار کرد؛ دیداری که در جریان آن بی‌شک نسخه لیبی‌سازی ایران و عملا تجزیه برای سرنگونی جمهوری اسلامی تجویز شد. اتفاقی که نشان داد به ظاهر براندازانی، چون علینژاد برای پیشبرد اهداف خود از چنین عملی نیز مضایقه نکرده و در همین راستا ناخواسته عمق ذهنیت کاسبکارانه خود را نیز به همگان نشان دادند.

اما همه این‌ها هم ضمانتی برای دوام مسیح علینژاد نبود. او نیز بعد از منافقین هدف دیگر زباله‌دان غربی‌ها بود. وی در جریان نشستی در کنگره آمریکا به این نکته اشاره کرد که دولت بایدن از او خواسته هویتش را تغییر داده و عملا ناپدید شود. علینژاد که از این تصمیم دولت ایالات متحده ناراضی بوده و احساس می‌کرد از پروژه غربی‌ها در راستای اختلال در امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران به گوشه‌ای انداخته شده است، اعتراض خود را به این شکل بیان کرد: «به نظر می‌رسد دولت آمریکا دارد پشت مردم ایران را خالی می‌کند. چرا در آمریکا که در آن همه حق آزادی بیان دارند، به جای اینکه بتوانم آزادانه صحبت کنم، باید برای حفظ امنیت خود اطلاعات هویتی‌ام را تغییر دهم؟ نمایندگان کنگره آمریکا باید بدانند دولت این کشور که برای جمهوری اسلامی ایران ۶ میلیارد دلار پول آزاد کرده، چطور با کنشگرانی که در این کشور علیه حکومت ایران حرف می‌زنند برخورد می‌کند و از من می‌خواهد با هویت ناشناس در این کشور زندگی کنم».

در ادامه همین اتفاقات و رویگردانی غرب از براندازان، فرزند شاه مخلوع در توئیتی، آزادسازی ۶ میلیارد دلار دارایی مردم ایران در قبال آزادی زندانیان دوتابعیتی ایرانی - آمریکایی را «باج‌دهی دولت بایدن به جمهوری اسلامی» خواند و به نوعی از دولت آمریکا سلب امید کرد. همه این‌ها نشان از آن دارد که دولت‌های غربی و در راس آن‌ها ایالات متحده آمریکا از حمایت خود نسبت به تامین این براندازان پوشالی سلب امید کرده و ناگزیر از هرگونه اتفاقی، تصمیم به تبعید امثال علینژاد به سیاهه بی‌هویتی گرفته‌اند. سرمایه‌گذاری غرب روی عناصر کاسبی که حتی برای پیشبرد اهداف خود از تجزیه و به خاک و خون کشیدن مردم ایران نیز مضایقه نمی‌کنند، نتیجه‌ای اینچنین به همراه داشته و جز بی‌حاصلی و شکست در برابر جمهوری اسلامی ایران، عایدی دیگری برای آن‌ها به همراه نیاورده است.

ربع پهلوی اندازه گاو هم نمی‌فهمد

در راستای بی‌اعتمادی غرب به براندازان، آن هم در سالگرد اغتشاشات، خود این عناصر که روزگاری در حمله و توهین و تهمت به جمهوری اسلامی ایران متحد بودند، پس از شکست‌های متعدد از مردم ایران، مقابل هم قرار گرفته و با مقصر جلوه‌دادن دیگری، یکدیگر را بی‌آبرو می‌کنند. در همین راستا یک گروه هکری اخیرا سراغ خبرنگار‌ها و چهره‌های رسانه‌های ضدایرانی رفته و مکالمات آن‌ها را افشا می‌کند. در جدیدترین مورد صوتی از مسعود بهنود، خبرنگار بی‌بی‌سی افشا شده که او در اظهاراتی درباره رضا پهلوی می‌گوید: «اندازه گاو هم نمی‌فهمد».

این اظهارات از آنجایی جالب است که بهنود در جریان اتفاقات سال گذشته و کمپین موسوم به وکالت به رضا پهلوی، نقش موثری در تهییج افکار عمومی برای پیوستن به این کمپین ضدایرانی داشت.

قسمت دوم صوت افشا شده از مسعود بهنود نشان می‌دهد وی در رابطه با اپوزیسیون خارج از کشور می‌گوید ایرانیان خارج از کشور دنبال شعور نرفتند؛ فقط دنبال کلاهبرداری‌اند!

مسعود بهنود که ظاهرا در جمعی از جوانان صحبت می‌کند، می‌گوید: کشور‌هایی مثل آمریکا و انگلیس که جزو ثروتمندترین کشور‌ها هستند، خودشان مثل خر در گل گیر کرده‌اند بنابراین فکر اینکه فقط شما در نقطه‌ای گیر کرده‌اید که راه‌حل ندارد، اشتباه است. الان همسن و سال‌های شما در ایران جزو خوشبخت‌ترین افراد هستند.

حتی عبدالله مهتدی سرکرده گروهک کومله که در روز‌های ناآرامی مدام تاکید می‌کرد «دنبال تجزیه‌طلبی نیستیم» حالا در جدیدترین صوتی که از او افشا شده در راستای همان گزاره تقصیر را گردن دیگری انداختن، توضیح می‌دهد که جریان ضدایرانی چطور قصد نابودی ایران با اتحاد گروه‌های تجزیه‌طلب را داشته‌اند.

بخشی از این صوت که به نظر در جلسات داخلی احزاب تجزیه‌طلب است به توضیح اختلافات سران پیمان موسوم به همبستگی می‌گذرد؛ از اینکه رضا پهلوی از بی‌احترامی مسیح علینژاد ناراحت شده و گفته «دیگر نمی‌آیم» تا آنجا که وی توضیح می‌دهد «اگر یک هفته صبر می‌کردند کار تمام بود»، از مواردی است که وی را در نهایت به این نتیجه می‌رساند که اعضای این پیمان و ناکافی بودن تجربه سیاسی آنان دلیل موفقیت‌آمیز نبودن این پروژه بوده است.

رئیس تروریست‌های کومله در ادامه به شرفش (!) قسم می‌خورد که چطور قصد داشته بزرگ‌ترین ائتلاف ضد ایرانی را دور خود جمع کند، اما اعتراف هم می‌کند که «بزرگ‌ترین فرصت تاریخی» را هم از دست داده‌اند. رهبر این گروهک تروریستی از اینکه همه تلاش خود را کرده راضی است، اما می‌گوید: جمهوری اسلامی از مخالفانش عاقل‌تر و دوراندیش‌تر بود که توانست ائتلاف ضدایرانی را نابود کند.

عبدالله مهتدی حتی طی گفت‌وگویی دیگر به صراحت عمق این اختلافات را عیان کرده و گفته است: هنوز نتوانسته‌ایم یک ائتلاف و حتی یک آلترناتیو درست کنیم! متاسفانه افراطیون دست‌راستی و شبه‌فاشیست (سلطنت‌طلبان) فضا را سنگین کردند و با فحاشی و حمله به دیگران، اختلاف درست کردند و دشمن خونی شدند.

این بی‌اعتمادی و عدم وحدت اپوزیسیون حول یک محور نشان از آن دارد که سوءاستفاده این جریان‌ها از اغتشاشات سال گذشته و تلاش برای هدایت آن به سمت تجزیه ایران با شکست مواجه شده است؛ شکستی که تمام براندازان، از سلطنت‌طلب تا گروه‌هایی را که کمر به تجزیه ایران بسته‌اند در برابر مردم ایران به زانو انداخته و پس از یک سال نیز اختلافات‌شان را برملا کرده است؛ اتفاقی که بی‌آبرویی آن‌ها را نیز در پی داشته است.

بی‌آبرویی‌ای که اخیرا سیما ثابت مجری مزدور شبکه اینترنشنال نیز به لایه دیگری از آن اشاره کرده بود. وی پیرامون همین آبروریزی ضمن استعفا از کار در این شبکه صهیونیستی با دلایلی مبنی بر کرامت انسانی و سوءاستفاده‌های مکرر جنسی افراد شاغل در این رسانه، بهترین گزینه برای آینده ایران را جمهوری اسلامی دانسته و این پیشنهاد را از قول عده زیادی از اساتید شاغل در لندن نیز اعلام می‌کند.

هیچ فرد و گروه ضدایرانی امنیت نخواهد داشت

پس از آوارگی مجاهدین خلق، وزیر اطلاعات دولت سیزدهم ضمن اشاره به وضعیت اسفبار منافقین در اروپا اظهار کرد: ما شعاری داریم که تروریسم در هیچ‌جای دنیا امنیت ندارد. روزی اروپایی‌ها به این نتیجه خواهند رسید، اما آلبانی زودتر به این نتیجه رسید.

این در حالی است که پس از انتشار صحبت‌های وزیر اطلاعات، سربازان گمنام وزارت اطلاعات طی عملیاتی پیچیده و دقیق لیدر‌های تجمعات ضدایرانی را که در کشور‌های مختلف اقدام به فعالیت علیه ایران می‌کردند، دستگیر کردند؛ اتفاقی که در عمق خود این پیام را مخابره می‌کند: جمهوری اسلامی ایران در راستای امنیت ملی شهروندان خود با هیچ فرد و گروهی تعارف نداشته و بی‌شک کسانی که این اتمام حجت را نقض کنند، باید دیر یا زود منتظر عواقب اقدامات خود علیه مردم ایران باشند.

همان افرادی که با دروغ به دنبال ایجاد ناامنی در کشور بودند؛ کسانی که با گذشت یک‌سال به دروغ خود پیرامون سی‌تی‌اسکن مهسا امینی اعتراف کرده و به ماهیت تماما تخیلی خود اذعان کردند.

عاقبت منافقین و ترس مسیح علینژاد هم دقیقا از همین بابت است: امری که خود نشان‌دهنده صدق گفتار جمهوری اسلامی علیه بر هم زنندگان امنیت ملی نیز هست.

فریاد بی‌اعتباری

«توفان در فنجان»؛ بهترین تعبیری است که می‌توان برای جریان اپوزیسیون ایرانی به کار برد؛ جریانی که به‌رغم تلاش‌های بسیار برای تحریک جامعه، با «نه» بزرگ مردم ایران مواجه شد.

در حالی که از ماه‌ها قبل شاهد فراخوان‌های متعدد گروه‌های ضدایرانی برای از سرگیری آشوب‌ها در سالمرگ مهسا امینی بودیم، روز گذشته، سراسر کشور در آرامش و امنیت کامل به سر برد.

گروه‌های ضدایرانی از جمله منافقین، تجزیه‌طلبان و سلطنت‌طلبان که در ماه‌های اخیر به دنبال تحریک مردم ایران برای ایجاد اغتشاش و ناامنی در روز ۲۵ شهریور بودند، بار دیگر با شکست مواجه شدند. این شرایط در حالی رقم خورد که حتی ضعیف‌ترین روز‌های فراخوان‌های اغتشاشات سال گذشته نیز به لحاظ تحرک و کنش، وضعیتی بهتر از ۲۵ شهریور امسال داشت. اما شکستی که روز گذشته بر جریان ضدایرانی تحمیل شد، جدا از اقدامات نهاد‌های اطلاعاتی و امنیتی در شناسایی و انهدام هسته‌های آشوب و ترور و همچنین بی‌رمقی ضدانقلاب برای کنشگری، محصول عدم مقبولیت این جریان در جامعه ایران است. اگرچه در جریان اغتشاشات «زن، زندگی، آزادی» که سال قبل به بهانه فوت مهسا امینی در کشور به راه افتاد نیز شاهد عدم همراهی اکثریت مردم ایران با آشوب و ترور بودیم و همین موضوع بر اغتشاشات مهر پایان زد، اما این عدم مقبولیت روز گذشته با وضوح هرچه تمام‌تر به نمایش درآمد.

اپوزیسیون ایرانی باید این واقعیت تلخ را بپذیرد که اعتباری در داخل کشور ندارد و هر روزی هم که می‌گذرد، این بی‌اعتباری بیش از پیش می‌شود. اساسا مردم ایران به شناخت خوبی از گروه‌ها و افراد ضدایرانی خارج‌نشین رسیده‌اند. گروه‌هایی که حتی نمی‌توانند یکدیگر را تحمل کنند و همواره به دنبال حذف گروه دیگر هستند، چگونه می‌توانند سرنوشت مردم ایران را در اختیار گیرند؟

روز گذشته بیش از آنکه سرآغازی بر شروع آشوب‌ها به شمار آید، مهر پایانی بر حیات سیاسی و اجتماعی گروه‌های اپوزیسیون در داخل کشور بود.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر