کد مطلب: ۳۰۸۴۰۳
۲۰ تير ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۳

تب دستیاران مورینیو درفوتبال ایران

چیزی که لازم و کافی نیست

به گزارش مجله خبری نگار/ایران ورزشی: این روز‌ها شمار قابل توجهی از مربیان خارجی جدیدی که زمام امور یکی از تیم‌های لیگ برتر فوتبال کشورمان را در دست می‌گیرند، از سوی استخدام‌کنندگان خود دستیاران ژوزه مورینیو معرفی و از این طریق تجلیل و بزرگنمایی می‌شوند. البته مورینیو مربی بزرگی است و با فتح ۲۶ جام مختلف در طول دوران مربیگری‌اش که به ۲۲ سال بالغ می‌شود، ششمین «مربی جام‌آور» در تمامی تاریخ فوتبال به حساب می‌آید و فقط امثال الکس فرگوسن افسانه‌ای و اسکاتلندی و پپ گواردیولای نخبه و اسپانیایی و همچنین دو، سه مربی نامدار و بازنشسته دیگر بیشتر از او به جام‌های قهرمانی رسیده‌اند و این نشان می‌دهد آقای واقعاً خاص فوتبال پرتغال چه مدارج و کلاس بالایی دارد و چه دستاورد‌های فوق‌العاده‌ای داشته که یک نمونه آن فتح پنج جام مختلف و بزرگ اروپایی است.

هر گردی، گردو نیست

با این حال این نکته که بعضی مربیان وارد شونده به لیگ فوتبال کشورمان و کسانی که سکاندار برخی تیم‌های لیگ برتر می‌شوند، سابقه دستیاری مورینیو را دارند، برای اینکه به این سبب قوی و سزاوار پست‌های محوله به آن‌ها نشان بدهند، کافی نیست.

اولاً هر گردی، گردو نیست و اینکه مورینیو این همه جام برده، نشانه و سندی بر این قضیه نیست که حتماً دستیاران قبلی یا کنونی او هم جام‌آورانی حرفه‌ای باشند و نامدارترین دستیار پیشین مورینیو که پس از جدایی از او هم در ابتدا موفق بود، هموطن وی آندره ویلاش بواش بود که پس از جدایی از او با تیم پورتو سه جام برد، اما در تکرار دستاورد‌های بزرگ استادش در تیم چلسی هیچ توفیقی نداشت.

بر سر آن‌ها دعوا نمی‌کنند

ویلاش بواش در تیم تاتنهام هم ناکام ماند و در ۹-۸ سال اخیر در پستوی لیگ‌های درجه دومی مثل روسیه از یاد‌ها رفته و در مارسی فرانسه هم چمدان‌هایش را به‌سرعت بستند و به دستش دادند تا برود.

بقیه دستیاران مورینیو بعد از جدایی از وی اغلب کار مهمی انجام ندادند و دو سه تیم متوسط را تحویل گرفتند و، چون تحولی را موجب نشدند و جامی را نبردند، از سکه افتادند و هم اینک بدشان نمی‌آید به زیر دست استاد سابق‌شان برگردند تا شاید ستاره اقبال‌شان از نو بدرخشد.

آیتور کارانکار اسپانیایی هم که طی زمامداری سه ساله «آقای خاص» در رئال مادرید دستیار اول او بود، بعداً دو سه تیم متوسط انگلیسی مثل میدلزبورو را در دست گرفت، اما او هم تخم دوزرده نکرد و هم اینک نیز در بورس نیست و دعوا و رقابتی بر سر تصاحب وی وجود ندارد.

این‌ها کار خود مورینیو بوده است

این مسائل نشان می‌دهد اگر مورینیو این همه جام برده، نه لزوماً به سبب تغذیه و تقویت شدن عالی فکری و عملی توسط دستیارانش بلکه در درجه اول بر اثر نبوغ فکری و تأثیرگذاری متد‌های کاری خودش بوده و دستیاران او اگرچه وی را حمایت و کارش را کامل کرده‌اند، اما پس از مستقل شدن هیچ یک به جامی درجه دوم هم نرسیده‌اند. مورینیو فصل پیش «لیگ کنفرانس» را هم نصیب آ. اس. رم ایتالیا کرد که اولین جام اروپایی در تاریخ حیات این باشگاه به حساب می‌آید.

از مورایس تا ساپینتو

با این حال این روز‌ها فوتبال ایران و بعضی تیم‌های آن سرشار از مربیان نه چندان نامداری شده‌اند که تا می‌پرسید طرف چکاره بوده است، می‌گویند دستیار مورینیو بوده است.

یکی از آنها، ژوزه مورایس است که سپاهان او را آورده و جانشین محرم نویدکیای مستعفی کرده و حتی ریکاردو ساپینتو سرمربی پرتغالی جدید استقلال که سابقه همکاری مستقیم با مورینیو را ندارد، به صراحت گفته که شیفته شخصیت و روش‌های کاری این مربی مشهور است و در دو سه مورد و به طور کوتاه‌مدت ناظر روش‌های تمرینی مورینیو بوده و از روی آن الگوبرداری کرده است.

در چند مورد دیگر هم که تیم‌های وطنی در دو سه فصل اخیر برای جذب مربیان خارجی خیز برداشته‌اند، اولین چیزی که در توصیف نام و هویت این مربیان آمده، این نکته بوده که پیشینه همکاری با مورینیو را دارند.

خبری از قبضه‌گری «دستیاران» نیست

شاید هم اکثر این اطلاعات و توصیف‌ها صحیح باشد و فرد مورد اشاره در دو دهه اخیر ارتباط‌ها و همکاری‌هایی با مورینیو داشته، اما آیا این شرط و نشانه کافی برای موفق بودن او در فوتبال به کلی متفاوت ایران به حساب می‌آید؟

سوابقی که برشمردیم و نتایج کار دستیارانی که برایتان توضیح دادیم، به وضوح جواب دهنده این سؤال است و ثابت می‌کند که دستیار مورینیو- یا هر مربی نامدار دیگری- بودن لزوماً او را توجیه و به اندازه کافی بزرگ نمی‌سازد و اگر قرار بود این موارد کافی باشد، دستیاران سرمربیان نامدار ۵۰ سال اخیر فوتبال‌مان باید ورزش فوتبال را در قبضه خود می‌داشتند که البته ندارند.

آنچه باید مدنظر قرار گیرد

بد نیست باشگاه‌های ایرانی با تحقیق کافی مربیانی را بیاورند که اولاً در محیط‌هایی همچون خاورمیانه کار کرده و با خصلت‌های اینجا آشنا باشند و ثانیاً مربیانی نباشند که تقریباً در تمامی پست‌های قبلی‌شان ناکام بوده‌اند. پیشینه زوونیمیر سولدوی چنان خالی و اندک بود که از قبل هم محرز به نظر می‌رسید آبی از او گرم نمی‌شود و ایگور استیماچ دیگر مربی کروات نیز قبل از آمدن سه سال پیش‌اش به سپاهان هیچ فتح بزرگی نداشت. دستیار مورینیو یا همکار این و آن بودن خوب است، اما شرط لازم و کافی برای اینکه سرمربیگری تیم‌های پرمهره و معروف به آن‌ها سپرده شود، نیست. این واقعیتی است که آمار موجود گواهی می‌دهند و ضروری است هر تیم ایرانی که دنبال مربیان خارجی جدید می‌گردد، به آن توجه کافی را مبذول دارد وگرنه چوبش را در کوتاه‌مدت خواهد خورد.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر