به گزارش مجله خبری نگار/ایران ورزشی: اینکه در فاصله فقط ۶ هفته تا شروع فصل تازه لیگ برتر فوتبال کشور پنج تیم حاضر در این مسابقات ۱۶ تیمی هنوز سرمربیان این فصل خود را نمیشناسند و در انتظار تعیین آنها به سر میبرند، از نکات غریب و نابی است که اگر در تمامی جهان و در همه ادوار بیسابقه نباشد، لااقل کمنظیر است و فقط در فوتبال کشور ما میتوان نظایر این فرایند را یافت. استقلال قریب به ۲۰ روز بعد از جدایی فرهاد مجیدی هنوز به دنبال مردی میگردد که باید جای او را بگیرد، سپاهان بعد از استعفای محرم نویدکیا با یکی از دستیاران سابق ژوزه مورینیو به توافق رسیده، اما تا لحظه نگارش این مطلب هنوز این ارتباط قطعی و رسمی نشده و روی کاغذ نرفته است. «هوادار»، رضا عنایتی را از دست داده، اما هنوز فردی را که باید جای سرمربی بالنسبه موفق فصل پیشش را بگیرد، معرفی نکرده است.
نساجی بعد از کنار گذاشتن ساکت الهامی و قانع نشدن از روند کار اسماعیل اسماعیلی جانشین موقتی وی، به دنبال مربی تازهای است که در فصل روبهراه شدن زمین چمن ورزشگاه وطنی قائمشهر و امکان برگزاری بازیهای خانگیاش در همین شهر، به فراخور توان و اشتیاق تیم نتیجه بگیرد و کم نیاورد و با اینکه گفته میشود با حمید مطهری دستیار اول یحیی گلمحمدی تمام کرده، اما این موضوع هم تا عصر دیروز اعلام رسمی نشده بود. تراکتور هم که در ادامه سریال بیپایان تعویض مربیانش از ارطغرل ساغلام سرمربی ۱۰ هفته آخر فصل گذشته خود نیز قطع امید کرد و او را کنار گذاشت، با وجود پخش شدن انواع شایعات پیرامون فردی که باید جای او را بگیرد، تا عصر دیروز سرمربی جدیدش را معرفی نکرده و فقط بر حجم گمانهزنیها افزوده بود.
ایام «پیشفصل» در فوتبال هر کشوری زمانی است که تیمهای باشگاهی با توجه به اینکه سرمربیان و سایر اعضای کادر فنیشان از مدتها قبل مشخص شدهاند، شروع به یارگیری براساس سلایق کادر فنی خویش میکنند و ترکیبهای تازهای را با آنها شکل میدهند و میکوشند که با بهرهگیری از تمامی نیروهای موجود، تیمی را بسازند که نسبت به فصل قبلی نتایج بهتری را بگیرد. اما در فوتبال ما و از جمله در همین فصل هنوز مربیان چند تیم همان طور که در سطور قبلی آمد، مشخص نشدهاند و جالبتر اینکه در پنج تیم مورد بحث نقل و انتقالهایی هم انجام پذیرفته و خرید و فروشهایی صورت گرفته و معلوم نیست اگر نظر مربیان در این زمینه مهم به حساب نمیآید، چرا کادر فنی را انتخاب میکنند و تیم خود را براساس آرا و نظرات مدیران خود ارنج و هدایت و مهرهچینی نمیکنند؟! باز جالبتر اینکه یکی از تیمهای بدون مربی مانده، استقلال است که قهرمان مطلق فصل گذشته لیگ شد و تقریباً تمامی رکوردها را جابهجا کرد و بدون حتی یک شکست به خط پایانی رسید که نه تنها در لیگ ایران بیسابقه است، بلکه در سطح جهان هم کمنظیر به حساب میآید. شاید در کل تاریخ فوتبال و از زمانی که مسابقات لیگ به راه افتاد و لااقل از ۱۹۵۰ به بعد که لیگهای اروپایی نظم قابل توجهی پیدا کرد و نتایجش به دقت ثبت و قابل استناد شد، شاید ۱۰ بار هم اتفاق نیفتاده باشد که در لیگ یک کشور تیم قهرمان از آغاز تا پایان رقابتها بدون باخت مانده باشد.
در میان چهار تیم دیگری که تا عصر روز یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ سرمربی مشخص و رسمی و ثابتی نداشتند، سپاهان را هم مییابیم که در فصل اخیر لیگ برتر سوم شد و در فصل قبل از آن به نایب قهرمانی رسیده بود و سرشار از مهرههای قوی بوده و سه تیم دیگر را هم نمیتوان آنقدر کوچک و کمارزش شمرد که اگر سرمربی نداشته باشند، اموراتشان در کوتاه مدت بگذرد و بتواند بدون نظرات کادر فنی هم خریدهای عقلایی و موفقی داشته باشند. با این همه نه تنها مدیران این باشگاهها انواع اهمالها و تأخیرها را داشته و در تعیین سرمربیانشان کوتاهی کردهاند، بلکه از این طریق در شروع تدارکات «پیشفصل» هم خدشه ایجاد کرده و آینده تیم خود را در لیگ بیست و دوم خواسته و ناخواسته تیره ساخته و شاید مقدمات کسب نتایجی ضعیف را گذاشته باشند.
همه این احتمالها و بایدها و نبایدها در فصلی شکل گرفته که به سبب برگزاری جام جهانی در زمانی غیرمعمول (آبان و آذر به جای خرداد و تیر) شروع مسابقات لیگ در همه کشورها جلوتر انداخته شده تا وقتی به نیم فصل لیگ میرسیم، تقریباً مقارن با برگزاری جام جهانی یا قدری زودتر از آن باشد. البته قبل از شیوع کرونا هم شروع لیگ ما در اوایل یا اواسط مرداد و حداکثر در اواخر این ماه بود، اما در سه سالی که این بیماری رواج داشت و در همه امور تأخیر انداخته بود، آغاز فصل جدید لیگ هم دچار تأخیری دو ماهه شده بود و فصل پیش چنین تأخیری به نقطه اوج خود رسید به طوری که لیگ از ۲۵ مهر به راه افتاد. همه این ملاحظات و این نکته مهم که شروع فصل ۱۴۰۲-۱۴۰۱ لیگ برتر اواسط مردادماه خواهد بود، به وضوح نشان میدهد که سرمربی نداشتن بعضی تیمها و به واقع آماده نبودنشان برای فصلی تازه و سخت تا چه میزان سهلانگاری، دوری جستن از حقایق و الزامات و تا چه حد غیرحرفهای عمل کردن و سپردن همه چیز به قضا و قدر است.