به گزارش مجله خبری نگار، ضرب المثل باعث میشه که در کمترین زمان منظور خودمون رو با استفاده از تعداد کمی از کلمات به طرف مقابل برسونیم.
از طرفی خیلی از حرفها رو نمیتونیم به صورت رک و مستقیم بزنیم، ضرب المثلها باعث میشن که بتونیم به راحتی با استفاده از دو پهلو حرف زدن حرف خودمونو بزنیم.
خیلی از ضرب المثلها هم معنی دقیق ندارن و وقتی با یه نفر صحبت میکنیم میتونیم به عنوان تموم کننده اون بحث از ضرب المثل استفاده کنیم تا طرف مقابل به معنیش فک کنه و از ادامه بحث خودداری کنه.
یه وقتایی هم واقعا برای توصیف یه موضوع هیچ چیزی بهتر از یه ضرب المثل نیست و اون وضعیت و اون حال و هوا رو فقط یه ضرب المثل میتونه توصیف کنه.
یکی از مواردی هم که میتونه به جذابتر شدن صحبتهای شما کمک کنه همین ضرب المثلها و استفاده از اون هاست.
۱- معنای ظاهری: تا گوساله بزرگ شود، صاحبش انقدر مراقبت میکند و سختی میکشد تا مبادا آسیبی به آن برسد و شاید استرس هم داشته باشد!
۲- معنای دقیق تر: وقتی کسی کار مهمی داشته باشد و از زمان و مالش روی آن هزینه کند، تا هنگامی که کارش به نتیجه برسد در اضطراب و نوعی هیجان به سر میبرد.
۳- کاربرد: این ضرب المثل هنگامی به کار میرود که انسان در انتظاری طولانی به سر ببرد تا در نهایت به خواسته و هدفش برسد.
۴- امور مهم و ضروری، همیشه با سختی همراه هستند.
۵- صبر کردن برای به نتیجه رسیدن، زمان بر است. باید از یک بازه زمانی طولانی را با نهایت دقت بهره برد حتی اگر خستگی جسمی و روحی ایجاد کند، اما پایانش شیرین و ثمربخش است.
در زمانهای قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا که اهالیاش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش میکردند. بیشتر حیوانهای جینگیل گیاهخوار بوده و دارای اندامی متناسب و هیکلی روی فرم بودند. به طوری که در این جنگل حتی یک باشگاه بدنسازی یا یک مطب دکتر تغذیه و رژیم هم دیده نمیشد. چند گونه گوشتخوار جینگیل هم هروقت گرسنه میشدند با اجازه و احترام علفخواری را شکار میکردند و از روی اجبار و با عذاب وجدان میخوردند.
برای همین کمکم فضای سبز جینگیل کوچک و کوچکتر میشد. به طوری که مثلا خرگوشها مجبور بودند یک وعده درمیان به جای هویج و کاهو و کلم، کمی هم برگ چنار و ریشه بید را بهزور بخورند تا سیر شوند. سنجابها از فندق و گردو به میوه کاج و سرو راضی شده بودند تا از گرسنگی نمیرند. یا مثلا گوزنها برخلاف میل باطنیشان مجبور بودند گاهی کرمی یا سوسکی بخورند. در این میان فقط گاوها راحت بودند. هر روز سری به بیرون جینگیل میزدند تا نان خشکی، مقوایی، پلاستیکی، چیزی پیدا کنند و نشخوار کنند. طفلکیها گناهی هم نداشتند، آن هیکل گنده به این راحتیها سیر نمیشد. ولی چون گاو بودند، عین خیالشان نبود.
به مرور این کار را بقیه حیوانات هم یاد گرفتند و رو به آشغالخواری گذاشتند. این وسط حیوانات گوشتخوار برای این که گیاهخوارها از گرسنگی تلف نشوند و بتوانند خوراک چاق و چلهای برای خودشان جور کنند، تصمیم گرفتند برای راحت شدن خوردن آت و آشغالها فکری بیاندیشند. برای همین دست به اختراع انواع سسها زدند تا روی پوست پفکها و بطریهای نوشابه و قوطی کنسروهای اطراف جینگیل بزنند و علفخوارها راحتتر آنها را بخورند. کمکم ذائقه حیوانات عوض شد و اگر علف هم میدیدند نمیخوردند. نسلهای جوانتر حتی فکر میکردند باید علف را لول کرد و آتش زد و دودش را نفس کشید تا به یاد مزارع سرسبز قدیم افتاد.
در این میان نسل قدیم حیوانات که از گذشته یادشان میآمد دلشان میسوخت و افسوس میخوردند که همه حیوانات به مرور گاو میشوند. برای همین از ناراحتی تخریب محیط زیست و آشغالخور شدن فرزندانشان این ضربالمثل را ساختند: «تا گوساله گاو شود، دل مادرش آب شود» از غصه!