به گزارش مجله خبری نگار،این پست بخشی از مجموعهای از تجربیات نامطلوب دوران کودکی است. سایر قسمتها را اینجا بخوانید.
توماس از شش تجربه نامطلوب مختلف دوران کودکی (ACE) از جمله غفلت، سوء استفاده و طلاق والدینش جان سالم به در برد. احساسات شدید او دائماً برای او مشکل ایجاد میکرد. سپس با هوش هیجانی آشنا شد و امید پیدا کرد.
هوش هیجانی (EI) مجموعهای ارزشمند از مهارتهایی است که با سلامت روانی بهتر، تصمیمگیری بهتر، موفقیت در محل کار و روابط و رفتارهای خود تخریبی کمتر (مانند اعتیاد و آسیبرسانی به خود) مرتبط است.
خبر خوب این است که مهارتهایی که شامل EI میشوند را هر کسی میتواند پرورش دهد، حتی با پیروی از ACE، که میتواند رشد EI را مختل کند.
EI توانایی تشخیص و نامگذاری احساسات (احساسات، پاسخهای بدنی و افکار) است که تجربه میکنیم و مدیریت موثر آن احساسات. همچنین توانایی خواندن احساسات دیگران و به کارگیری «مهارتهای مردمی» مؤثر است.
ACEها تمایل دارند مغز در حال رشد را در حالت آماده باش بالا قرار دهند – مستعد احساسات شدید مانند خشم، اضطراب و افسردگی. اختلالات دلبستگی میتواند باعث ایجاد مشکل در شکل گیری و حفظ روابط سالم شود. قابل درک است که بی حسی عاطفی، تکانشگری و اجتناب از احساسات در بازماندگان ACE رایج است.
EI با خودآگاهی شروع میشود. آشنایی با ابعاد EI به فرد کمک میکند تا خودآگاهی پیدا کند. افراد مبتلا به EI:
آرام و راحت با طیف کاملی از احساسات هستند. آنها میدانند که همه احساسات یک هدف مفید را دنبال میکنند و بخشی عادی از انسان بودن هستند. به عنوان مثال، خشم ممکن است نشان دهنده نیاز به محافظت از خود باشد، یا اگر عصبانیت بیش از حد باشد، باید خاطره قدیمی بدرفتاری را برطرف کرد. آنها خود را به خاطر تجربه احساسات ناخوشایند قضاوت نمیکنند. در عوض، آنها میبینند که چگونه و چرا چنین احساساتی به وجود میآیند، آنها را تسکین میدهند و به پیش میروند – بدون اینکه بیش از حد واکنش نشان دهند یا برای مدت طولانی روی آن احساسات گیر کنند.
به طور منظم احساسات مثبت را تجربه کنید. چنین احساساتی شامل رضایت، آرامش، هیبت، امید، سرگرمی، کنجکاوی و اشتیاق است.
راحت به دیگران بگویید که چه احساسی دارند، و این کار را به شیوهای سازنده انجام میدهند.
هنگام تصمیم گیری در نظر بگیرید که بعد از آن چه احساسی خواهند داشت. آنها در نظر دارند که چه احساسی خواهند داشت هم بلافاصله و هم در مسیر.
به تجربیات دشوار احساسی آنها به عنوان فرصت نگاه کنید، نه فاجعه. آنها موقعیتهای دشوار را فرصتی برای رشد و کسب تجربه مفید زندگی میدانند.
با کنجکاوی چهره، لحن صدا، وضعیت بدنی و اعمال دیگران را مطالعه کنید. آنها سعی میکنند ببینند در درونشان چه میگذرد (مثلاً ترس؟ شرم؟) سپس با همدلی و درک به رنج دیگران پاسخ میدهند. به عنوان مثال، آنها ممکن است بگویند، “این باید سخت باشد، من هم همین احساس را دارم. ”
احساسات مثبت را به دیگران ابراز کنید، به عنوان مناسب. چنین احساساتی شامل قدردانی، عشق و قدردانی است.
با دیگران خوب کنار بیایید. این شامل کار خوب در یک تیم است.
گسستگیها و درگیریهای رابطه را با کمال میل کنید. آنها آماده میمانند و در صاف کردن همه چیز مهارت دارند. زمانی که دیگران آنها را رد میکنند، رد میکنند یا به آنها صدمه میزنند خونسرد میمانند.
وقتی دیگران در حال ابراز احساسات قوی هستند، آرام بمانید. آنها در صورت امکان به دیگران کمک میکنند و میدانند که چه زمانی موقعیتی برای کمک کردن از کنترل آنها خارج است.
کاری کنید که دیگران در کنارشان احساس امنیت و آرامش کنند. دیگران معمولاً اعتماد دارند که میتوانند به روی آنها باز شوند.
مکث کنید. برای به دست آوردن دیدگاه ذهنی از موقعیت فاصله بگیرید. مهربانانه بدون قضاوت، احساسات خود را تصدیق کنید. سعی کنید احساسات خود را دقیقاً و بدون قضاوت نام ببرید (مثلاً “خشم وجود دارد. ”). این کار نواحی عاطفی مغز شما را آرام میکند و به شما کمک میکند بهترین مسیر عمل را تعیین کنید. توجه کنید که احساسات در کجای بدن شما قرار دارند و با شفقت آنها را آرام کنید. به روشی دلسوزانه روی آن مکان قرار دهید.
بدانید که احساسات ناپایدار هستند. میآیند و میروند؛ آنها در طول زمان تغییر میکنند.
ریشههای احساسات خود را درک کنید. به عنوان مثال، شرم از دوران کودکی، اعتماد به نفس پایین یا ترس از قضاوت شدن میتواند منجر به اضطراب شود.
خود صحبتی خود را بررسی کنید در برابر افکار غیرمولد مقاومت کنید، مانند: «این افتضاح است! من نمیتوانم این را تحمل کنم! من نباید این احساس را داشته باشم! من باید این وضعیت را کنترل کن!» سعی کنید آنها را با افکار سردتر جایگزین کنید، مانند: “فراز و نشیب بخشی از زندگی است. این ناخوشایند است، اما من میتوانم آن را تحمل کنم. آخر دنیا نیست من در حال تمرین پاسخ متفاوتی هستم که کاملاً جدید و دشوار است. من میتوانم این را سوار کنم. آسان آن را انجام میدهد. آیا راه دیگری برای بررسی این موضوع وجود دارد؟ شاید کسی که مرا ناراحت کرده اتفاقی افتاده است که من از آن بی اطلاعم. شاید به من مربوط نیست.»
احساسات خود را سازنده بیان کنید. یک راه خروجی بی ضرر برای از بین بردن احساسات ناخوشایند از سینه خود (به معنای واقعی کلمه از بدن خود) پیدا کنید. چشم انداز به دست آورید و احساسات نگران کننده را آرام کنید. برای برخی، این کار از طریق یادداشت روزانه انجام میشود (با نوشتن حقایق، احساسات، احساسات بدنی، افکار و تصاویر پیرامون موقعیت دشوار). دیگران ممکن است با یک دوست یا مشاور قابل اعتماد در محیطی آرام صحبت کنند تا دیدگاه و حمایت را به دست آورند.
حالات چهره خود را بررسی کنید. تحقیقات نشان میدهد که اخم یا اخم کردن بر خلق و خوی شما و نحوه پاسخ دیگران به شما تأثیر منفی میگذارد. به عنوان یک قاعده، مردم به سمت افرادی با عبارات دلپذیر کشیده میشوند.
سعی کنید دیدگاه دیگران را ببینید. دیدگاه آنها به همان اندازه برای آنها درست به نظر میرسد که دیدگاه شما برای شما. سعی کنید با درک، احترام و همدلی پاسخ دهید.
مهربان باش، عذرخواهی کن، ببخش. مهربانی از بسیاری از آسیبها جلوگیری میکند. وقتی اشتباه میکنید، عذرخواهی کنید (مثلاً، “متاسفم که به شما صدمه زدم. من روز بدی را سپری کردم، اما این بهانهای نیست. سعی میکنم وقتی حالم بد است به شما هشدار دهم و آن را بیرون ندهم. بر تو.»). وقتی دیگری خطا میکند، بخشش احساسات منفی را آزاد میکند.
با گذشت زمان و تمرین، در به کارگیری این اصول بهتر خواهید شد.