به گزارش مجله خبری نگار، آزادگان از منظر بسیاری از علاقمندان به حوزه مقاومت و حماسه مصداق «شهدای ناطق» هستند و خوشبختانه درباره این گروه هر سال کتابهای متعددی چاپ میشود و سال به سال نیز به لیست آثار این حوزه افزوده میشود؛ یکی از کتابهای شاخص، که راوی لحظات سخت و طاقت فرسا از دوران اسارت است، کتاب "فرزند ابوتراب" است.
سید علی اکبر ابوترابی، روحانی آزاده ایرانی بود، که نمایندگی ولی فقیه در امور آزادگان را برعهده داشت. او از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بهشمار میآمد. با شروع جنگ ایران و عراق ابوترابی عازم جبهه شد، او در خلال جنگ در کنار مصطفی چمران حضور داشت و در ۲۶ آذر ۱۳۵۹ در اطراف اهواز به اسارت نیروهای عراقی درآمد. وی نقش عمدهای در اردوگاههای اسرای ایرانی در عراق داشت.
مرحوم ابوترابی پس از دوران اسارت و بازگشت به میهن به «سید آزادگان» مشهور شد؛ اما هیچگاه بعد از بازگشت به میهن از این شهرت استفاده نکرد. بلکه از همان روزهای ابتدای آزادی، کنج عزلت و گوشهنشینی را انتخاب نکرد و پیگیر امور آزادگان شد.
در بخشی قابل تأمل از این کتاب میخوانیم:
یک روز از صلیب سرخ برای بازدید از اردوگاه آمده بودند. از حاج آقای ابوترابی در مورد وضعیت اردوگاه و رفتار با اسرا پرسیدند، اما ایشان هیچ شکایتی نکرد. بعد از رفتن مأموران صلیب سرخ یکی از افسران عراقی که بسیار خشن و مغرور بود رو به حاج آقا ابوترابی کرد و گفت: «این همه ما شما را اذیت کردیم، شما چرا به صلیب سرخ چیزی نگفتید؟» حاج آقا تأملی کرد و به او فرمود: مگر شما مسلمان نیستید؟ - بله. -مگر ما مسلمان نیستیم؟ -بله- وقتی ما مسلمانیم و شما هم مسلمانید خوب نیست باهم اختلاف داشته باشیم و اختلاف خود را نزد یک غیر مسلمان ببریم. افسر بعثی از این سخن حاج آقا به خود آمد و بعد از آن رفتارش اسرا بهتر شد و دستور داد امکاناتی به اسرا داده شود. او وقتی داشت از آن اردوگاه به اردوگاه دیگری منتقل میشد یک ماه حقوق خود را به اسرا بخشید.