کد مطلب: ۶۲۹۲۰۶
۰۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۶

دخترم؛ به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ زیرآوارها!

ساحر‌ای دخترکم! تو را به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ قطعه‌های بدنت، اما اینجاست، زیرآوارها، زیرخرابه‌ها، زیر آتش و دود، زیر پای مردان و زنان و کودکانی که لابه لای بدن‌های تکه پاره در خرابه‌ها و ویرانه‌ها به دنبال ته‌مانده زندگی‌شان می‌گردند!

به گزارش مجله خبری نگار، ساحر‌ای دخترکم! تو را به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ قطعه‌های بدنت، اما اینجاست، زیرآوارها، زیرخرابه‌ها، زیر آتش و دود، زیر پای مردان و زنان و کودکانی که لابه لای بدن‌های تکه پاره در خرابه‌ها و ویرانه‌ها به دنبال ته‌مانده زندگی‌شان می‌گردند!

ساحر‌ای دخترکم!

بخواب آرام؛ بخواب که اینجا مُردگانش زنده و زندگانش مُرده‌اند، بخواب آرام؛ بخواب که اینجا شب‌هایش روز و روزهایش شب است و مجالی برای سوگواری پرکشیدنت هم نیست!

بخواب آرام، بخواب آرام که باید در گور سرد دفنت کنم، بخواب آرام که سهمت از این دنیا به جای بازی و شادی و خنده، چیزی جز قحطی و آوارگی و مرگ نبود!

دخترم؛ به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ زیرآوارها!

ساحر‌ای دخترکم!

بخواب، تو هم همچون ۱۲ هزار کودک مظلوم آرام بخواب، راستی ساحرم می‌دانی در گور سردی که دفنت می‌کنم هر ۱۲ دقیقه یک کودک کنارت آرام می‌گیرد؟ 

ساحر‌ای دخترکم!

تو را به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم، قطعه‌های بدنت، اما اینجاست، زیرآوارها، زیرخرابه‌ها، زیر آتش و دود، زیر پای مردان و زنان و کودکانی که لابه لای بدن‌های تکه پاره در خرابه‌ها و ویرانه‌ها به دنبال ته‌مانده زندگی‌شان می‌گردند!

دخترم؛ به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ زیرآوارها!

ساحرم!

اینجا در محله الشجاعیه، هم‌سن و سالانت هم درد تو را می‌کشند، دردی از جنس مرگ، دردی از جنس مظلومیت، از جنس آوارگی و از جنس لب‌های تشنه و شکم‌های گرسنه.

دخترم؛ به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ زیرآوارها!

ساحر‌ای دخترکم! 

اینجا بدن‌های نوگلانی، چون تو با گلوله‌ها بیگانه نیستند، آغوش می‌گوشایند برای مرگ! برای رهایی از سال‌ها دیدن خون و آتش و دود، برای رهایی از زنده‌ماندنی که مردگی است! برای رهایی از ندیدن مرگ مادر، مرگ برادر و خواهر!

دخترم؛ به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ زیرآوارها!

ساحر‌ای دخترکم!

بخواب آرام، بخواب که خوابت رهایی است از صدای گاه و بیگاه موشک‌ها که وحشت بر قلب نحیفت می‌انداخت، بخواب که خوابت رهایی است از روز‌ها و شب‌ها گرسنه ماندن، بخواب که خوابت رهایی است از دیدن ویرانه‌ها و چشم‌های حیران و دل‌های نگران.

دخترم؛ به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ زیرآوارها!

ساحر‌ای دخترکم!

بخواب، بخواب آرام که خاک سرد گور برایت از این دنیا امن‌تر است، بخواب که خاک سرد را با تو کاری نیست و برایت آغوش گشوده است.

دخترم؛ به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ زیرآوارها!

ساحر‌ای دخترکم!

بخواب آرام، بخواب که اینجا هرچه کوچک‌تر باشی، تیر‌ها بزرگ‌تر به سمتت می‌آیند.

دخترم؛ به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ زیرآوارها!

ساحر‌ای دخترکم!

لالالالا
لالالالا

دخترم؛ به جای بزرگ کردن، دفنت می‌کنم؛ زیرآوارها!

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر