به گزارش مجله خبری نگار، استقبال از فیلم سینمایی «مست عشق» نشان داد مخاطب سینمای ایران استقبال خوبی از داستانهای شعرا و بزرگان ایرانی دارد.
در این میان حتی محتوای برخی اشعار نیز سوژه خوبی برای محتوای آثار سینمایی هستند.
بیشک یکی از مهمترین منابع داستانی زبان فارسی «شاهنامه» فردوسی است، اثری که به گواه تاریخ نویسان و ادبیات شناسان، زبان فارسی را زنده نگه داشته است، قطعا برای هر فارسی زبان و یا هر فردی که زبان برایش اهمیت دارد، ادبیات و گفتمان فکری فردوسی از اساسیترین منابع الهام است.
اما در سالیان اخیر این موضوع نادیده گرفته شده و شاید بیشترین آثار اقتباسی در نمایشهای صحنهای و یا سینما از ادبیات کلاسیک اروپایی گرفته شده است، این اتفاق به حدی است که شاید نزدیکترین اثر سینمایی با موضوع شاهنامه به چندین سال قبل برسد، هرچند این اقتباس در آثار غیر ایرانی نیز دیده میشود.
به زبانی سادهتر هنرمندان بیش از آنکه به خوانشهای تازه از فردوسی مشغول باشند، درگیر هملت و شکسپر هستند.
از سوی دیگر زبان فارسی در موقعیت تازهای قرار گرفته است، رسانههای نوین، فضای مجازی، تلگرام، واتساپ و... که طی دهه اخیر مورد استفاده کاربران ایرانی قرار گرفته است نوع نگارش فارسی را دگرگون کردهاند، و همچنین هر روزه در زبان گفتار شاهد حضور واژگان نوظهوری هستیم که چندان با شاعرانگی زبان فارسی جور نیستند.
در این گزارش به بهانه روز بزرگداشت فردوسی نگاهی خواهیم داشت به نسبت ادبیات و گفتمان فرهنگی فردوسی با هنرهایی، چون سینما، انیمیشن و هنر معاصر؛ موضوعی که به نظر میرسد میتواند منبع الهام تولیدات هنری فراوانی باشد.
انیمیشن «آخرین داستان» ساخته اشکان رهگذر یکی از این ساختهها بود که به فهرست مقدماتی ۳۲ فیلم انیمیشن آکادمی علوم و هنرهای سینمایی (اسکار) هم راه یافت.
«آخرین داستان»، برداشتی آزاد از داستان ضحاک ماردوش در شاهنامه، اثر ابوالقاسم فردوسی بود،، اما در تیزری که از این فیلم نمایش داده شده، وفاداری چندانی به شاهنامه فردوسی حتی در سر و شکل شخصیتها هم به چشم نمیخورد و داستان آن اقتباسی بود که وفاداری زیادی به متن اصلی نداشت.
فیلم پرتره فردوسی ساخته عبدالحسین سپنتا محصول مشترکی است میان سینمای ایران و هند که در سال ۱۳۱۳ ساخته شده است.
«داستان از خانه فردوسی آغاز میشود که وی از پنجره اتاقی به پل خراب شهر توس با چهرهای گرفته و مغموم نگاه میکند.
در جایی دیگر فردوسی صحنههایی از شاهنامه را در مقابل سلطان محمود برای حاضرین میسراید. در پایان، انتهای زندگی شاعر حماسه سرای ایران نشان داده میشود. فردوسی در کهولت زندگی خود را در انزوا میگذراند و زمانی که از پنجره بیرون را مینگرد، میشنود که بچههای رهگذر اشعار شاهنامه را میخوانند. صحنهٔ آخر مرگ شاعر است. جنازه او را روی پل توس دو نفر به دوش دارند.
پشت سر جنازه فقط یک نفر راه میرود و او دختر شاعر است.»
آنچه در تیتراژ فیلم تاکید شده این است که سپنتا نویسنده فیلمنامه و تنظیم کننده مذاکرات در این فیلم بوده است. در فیلم مشروطیت تا سپنتا نیز نصرت الله محتشم میگوید همه امور فنی فیلم با اردشیر ایرانی مدیر کپانی امپریال فیلم بمبئی بود و امور هنری فیلم را عبدالحسین سپنتا انجام داده است.
فردوسی از لحاظ فنی بیشتر به سینمای هند تعلق دارد تا سینمای ایران، هرچند با توجه به زمان ساخت این اثر و ویژگیهای آثار آن زمان میتوان گفت که «فردوسی» از نظر ژانر اولین فیلم سینمای ایران است چراکه آثار در آن دوره بیشتر به شکل مستند و شخصی ساخته میشدهاند.
استفاده از شاهنامه در آثار مختلف حتی تا بیرون از مرزهای ایران هم رفته و برای مثال ۴ فیلم روسی با این موضوع وجود دارد، چهار فیلم «پرچم کاوه»، «افسانه رستم»، «رستم و سهراب» و «افسانه سیاوش» توسط بوریس کیمیاگروف در استودیو تاجیک فیلم در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی ساخته شدهاند.
فیلمهای کیمیاگروف با وجود تبلیغات روسها، شاید ارزش سینمایی چندانی نداشته باشد. این فیلمها که در سالهای گذشته بارها در ایران به نمایش در آمدهاند، بیشتر به کارهایی پرزرق و برق با سیاهی لشکرهای فراوان میمانند.
کیمیاگروف تنها برای داستان رستم و سهراب، سه و نیم میلیون دلارهزینه کرده که البته هزینه را دولت شوروی سابق تقبل کرده است. در فیلمهای او گاه متن فردوسی با تسامح و بیاعتنایی روبه رو شده و تیپسازی و شخصیت پردازی چندان مناسب نیست.
مثلاً رستم به جای آن که پهلوان زابلی شاهنامه باشد، تیپی مرکب از گاوچران غربی و تاتار وحشی دارد.
کیمیاگروف در مورد هدف از اقتباس شاهنامه و این که چه پیامی را در شعرهای آن در جهت دیدگاههای معاصر دنبال میکند، میگوید: «طی ساخت فیلمهایم مدام این سؤال از من میشود من همواره حس میکنم همه دنیا در نام رستم جمع شده، رستم گوهر شاهنامه است. او نماد شاهنامه است و برای مردم اسطوره و پاسدار ارزشها محسوب میشود.
رستم انسان گرا و روشنفکری است و در ظاهر یک دلاور افسانهای. سیاوش، قهرمان آخرین فیلمم، در جهت به کارگیری عقاید رستم در زندگی واقعی تلاش میکند. او همواره طرف خوبی و عدالت را میگیرد و رویای ساختن شهر جوانی را در سر میپروراند؛ شهر خورشید، جایی که مردم در شادی و تفاهم زندگی میکنند و ذهن و روحشان را به بهترین وجه آشکار میکنند.»
ایوب آقاخانی بازیگر، کارگردان و نویسنده سینما، تئاتر و تلویزیون در رابطه با اهمیت استفاده از این متون برای فیلم و یا نمایش گفت: «من نهتنها بهعنوان یک فرد تئاتری که سه دهه از عمر فعالیتام در آن میگذرد؛ بلکه بهعنوان شخصی که با همین دغدغهها پایان نامهام را بر اساس داستان رستم و سهراب، گرایش ادبیات نمایشی به نام «ماه و مه» نوشتهام، شاهنامه فردوسی را در ۴۷۰ قسمتِ نیم ساعته برای هموطنان خارج از ایران از طریق رادیو صدای آشنا که البته این روزها این شبکه را نداریم بازخوانی و روایت کردهام؛ بدیهی است معتقدم باید بر روی چنین کارهایی تامل بیشتری صورت گیرد.
شاعران و بزرگان تاریخ ایران با همراهی اساطیری که آفریدهاند، سالها است در انزوای هنری به سر میبرند، شاید تغییرات دوران مدرنیته این باور را در هنرمندان ایرانی به وجود آورده باشد که اقتباس از آثار غربی با اقبال بیشتری مواجه میشود.
استقبال مخاطب از سینمایی «مست عشق» میتواند نشان دهنده علاقه مخاطب به آثاری باشد که با محوریت بزرگانشان ساخته میشود و این فرصتی است برای ادای دین سینما به بزرگان زبان فارسی.
در آخر اینکه هنر امروز چه در بخش سینما و تئاتر و چه در هنرهای تجسمی و حتی هنر معاصر میتواند با بهره جستن از گفتمان ادبی فردوسی و مفاهیمی که در آن مطرح شده است، منبع الهام بی پایانی را در اختیار داشته باشد.
بیشک زبان فردوسی و مفاهیمی که در آن مطرح شده است اگر هم افق با روزگار ما شود، میتواند جهانهای تازهای از تداعیها و معانی را برای علاقهمندان به هنر و زبان فارسی بیافریند.