به گزارش مجله خبری نگار/همشهری: آمارها میگویند آمار اختلالات روانی و میانگین مصرف داروهای ضداضطراب و ضدافسردگی در سالهای اخیر در ایران افزایش یافته است. خیلیها میپرسند با این اوصاف و با وجود نوسانات اقتصادی، مشکلات معیشتی، تورم، مشکلات اجتماعی و دیگر مشکلات در کشور، چگونه میتوان سلامت روانی اجتماعی را تامین کرد و از افراد نیز خواست که برای حفظ سلامت روان خود و خانوادهشان تلاش کنند؟
دکتر مهرنسا شهابی، روانشناس و مشاور خانواده به این موضوع مهم اشاره میکند که براساس پژوهشهای جهانی، ۶۰ درصد خشنودی و شادکامی ما به عوامل بیرونی مثل اقتصاد و تحریمها و... مرتبط است و ۴۰ درصد آن در اختیار خود ماست. درواقع شاد زیستن خودبهخود بهوجود نمیآید، بلکه ایجاد کردنی است و به تلاش دائمی نیاز دارد.
این مدرس روانشناسی ادامه میدهد: همه ما میدانیم که یکسری مشکلات در جامعه وجود دارد و تردیدی هم در آن نیست، اما اینکه فقط و فقط روی مشکلات بیرونی تمرکز کنیم و نقش فعال خود را از یاد ببریم، نهتنها مشکلات را حل نمیکند، بلکه سلامت روانی ما را به خطر میاندازد و نتیجه این میشود که هم مشکلات مالی ما سر جای خود باقی میمانند و هم سلامت جسم و روان ما از دست میرود.
دکتر شهابی به این نکته مهم اشاره میکند که سلامت خانواده و سلامت جامعه، رابطه مستقیمی با همدیگر دارند. شما وقتی ۷ صبح از خواب بیدار میشوید و روزتان را با خواندن اخبار بد شروع میکنید، هم خلق خودتان را تنگ میکنید و هم خلق اعضای خانواده را. افراد وقتی خلقشان تنگ میشود، کارآمدیشان هم تحتتأثیر قرار میگیرد. شما وقتی حالتان بد است، خاطرات بدتان فعالتر میشوند، تحملتان نسبت به کارهای کودکتان کمتر میشود، راحتتر با همسرتان دعوا میکنید و کمتر گذشت میکنید. پا از خانه هم که بیرون میگذارید، خلق بد خود را به دیگر افراد جامعه منتقل میکنید؛ مثلا در اتوبوس و مترو با بغلدستیتان دعواتان میشود و در محیط کار با همکار خود بحث میکنید و.... به این ترتیب سلامت روانی اجتماع را هم به خطر میاندازید. همانطور که گفتم، فرد (یا خانواده) و اجتماع رابطه تنگاتنگی با هم دارند و مثل یک زنجیره به هم وصل هستند.
این مشاور خانواده میگوید: خیلی از افراد صبح وقتی بیدار میشوند، نه تغذیه درستی دارند، نه ورزش میکنند و نه برنامه و هدفی دارند. طبیعی است که این موارد، خلق شما را تنگ میکنند. خیلیها، چون عوامل بیرونی را مسبب همه مشکلات خود میدانند، تلاشی هم برای بهبود حالشان نمیکنند؛ درحالیکه آیا شما وقتی شارژ موبایلتان به ۱۰ درصد میرسد، آن را کنار میگذارید یا در سطل زباله میاندازید؟ نه، آن را دوباره شارژ میکنید. ما باید بتوانیم با انجام کارهایی خودمان را هم شارژ کنیم. شما هرقدر هم پولدار باشید، باز غم، اندوه و مشکلات در زندگیتان وجود خواهد داشت. پس بدانیم که بخشی از حال خوب به خود ما برمیگردد. قرار نیست همیشه دیگران از بیرون بیایند و حال خوب را به ما تزریق کنند.
دکتر شهابی به افرادی اشاره میکند که فقط نکات منفی را میبینند، نمای جامعه را همیشه بدبینانه نمایش میدهند، فقط از مشکلات صحبت میکنند، در فضای مجازی مدام از نکات منفی مینویسند، نزاعها را پررنگتر نشان میدهند و به این ترتیب، حال بد را به دیگران نیز تزریق میکنند.
این روانشناس میگوید: وقتی شما مثلا در توییتر مدام توییتهای منفی مینویسید، حس افرادی را که آن توییتها را میخوانند، منفی میکنید و آنها فکر میکنند آن مشکل، یک مسئله رایج در جامعه است.
خیلیها نمیدانند که کلمات بسیار تأثیرگذارند.
این مدرس تأکید میکند: ما باید یاد بگیریم که دلخوشیهای کوچک و نعمتهای زندگیمان را هم ببینیم و فقط منتظر اتفاقات بزرگ نباشیم؛ درضمن قدرشناس و شکرگزار باشیم؛ همین که امروز دنداندرد نداریم، همین که سلامتیم و میتوانیم با اشتها غذا بخوریم، همین که خنکی صبح را روی صورتمان حس میکنیم، همینها جای شکر دارد.
دکتر شهابی میگوید: متأسفانه تابآوری افراد جامعه ما پایین آمده است. این روزها مد شده که میگویند: «آدمهای سمی را از زندگی خود کنار بگذارید.» همهجا این جمله را میشنویم و میخوانیم. خب، با این معادله که باید همه آدمها را از زندگیمان حذف کنیم. به جای این کار باید با اطرافیان و عزیزان خود رابطه محترمانه و مهربانانه برقرار کنیم، به دیگران لبخند بزنیم و گاهی جای خود را در اتوبوس به دیگری بدهیم؛ همین کارهای کوچک، حال ما را خوب میکنند. اینها شعار نیست. این فرهنگ در تمام دنیا رایج است. به جای ماندن در چراییها، باید به این فکر کنیم که برای حال خوبمان چه کار میتوانیم بکنیم؟
خیلی از افراد میگویند: مشکلات معیشتی اجازه نمیدهد که به حال خوب فکر کنیم. یا خیلیها میگویند: وقتی حقوق من دوم ماه تمام میشود، چطور میتوانم برای شاد کردن خودم تلاش کنم؟!
دکتر شهابی در این رابطه میگوید: ببینید یک چیزهایی در کنترل ما نیست و نمیشود برای آن کاری کرد، اما خیلی از ما چیزهایی را که در کنترلمان هست هم اصلاح نمیکنیم و نتیجه این میشود که دچار استرس، اضطراب، بدحالی و دور ماندن از سلامت روان میشویم.