به گزارش مجله خبری نگار،طلاق دوران سختی برای خانواده است، اما این وضعیت برای فرزندانی که در آستانه ازدواج هستند سختتر است. تأثیر طلاق والدین بر این دسته از فرزندان چیزی نیست که بتوان بهسادگی و بدون آگاهی از آن عبور کرد. آنها ازیکطرف به سوگ جدایی والدین خود مینشینند و از طرف دیگر، نگرانی از زندگی آینده، آنها را با یک چالش بزرگ مواجه میکند. یکی از نگرانیهای عمده، مسئله ازدواج آنها است. این در حالی است که به گفته دکتر محمدرضا کمن، روانشناس و مشاور ازدواج، ازدواج با فرزند طلاق فاجعهآمیز و لزوماً آسیبزا نیست و اینکه بگوییم نباید با بچههای طلاق ازدواج کرد، کاملاً اشتباه است؛ چراکه برخی از بچههای طلاق اتفاقاً بسیار موفق و سالم هستند. اما برایآنکه در چنین ازدواج بچههای طلاق دچار تحقیر و سرزنش نشوند و از سوی دیگر، طرف مقابل در این ازدواج با چالشهایی روبرو نشود، لازم است تا به نکاتی توجه کرد.
به اعتقاد کمن، مطرحکردن این مسئله در جلسات خواستگاری الزامی است. او توضیح میدهد: «چنانچه فرزند در آستانه ازدواج است و والدین در شرف طلاق هستند، این مسئله حتماً باید با طرف مقابل در میان گذاشته شود. همچنین پدر و مادر طرف مقابل نیز لازم است از این مسئله مطلع باشند؛ لذا مادر یا پدر خانواده میتواند این مسئله را با خانواده طرف مقابل در میان بگذارد.»
او تأکید میکند: «چه والدین در فرایند طلاق باشند و چه طلاق صورتگرفته باشد، این مسئله حتماً باید با طرف مقابل یا با خانواده او بهصورت حضوری مطرح شود نه تلفنی.»
این روانشناس میگوید بهترین زمان درمیانگذاشتن طلاق والدین با خواستگار جلسات دوم یا نهایتاً جلسه سوم است: «جلسه اول لزومی بهعنوان کردن این مسئله نیست، چون اولاً ممکن است خواستگاری به جلسه دوم کشیده نشود و جواب هر دو طرف از همان اول منفی باشد؛ دوماً، مطرحکردن این موضوع در وهله اول ممکن است باعث جواب منفی طرف مقابل شود.»
به گفته کمن، خیلی مهم است که این مسئله ساده و روان مطرح شود. بعضی افراد از مطرحکردن این مسئله با طرف مقابل ابا دارند، درحالیکه این مسئله باعث میشود که موضوع فاجعهآمیز تلقی شود و فرد به دلیل طلاق والدین، خود را قربانی کرده و برای همیشه از ازدواج دوری کند.
او تأکید میکند: «دختر یا پسر نباید اجازه دهد که شرایط زندگیاش بهخاطر جدایی والدینش آسیب ببیند؛ لذا با پذیرش این مسئله باید بدون ترس این موضوع را با طرف مقابلش در میان گذاشته و زندگیاش را مدیریت کند.»
کمن میگوید: «پس از درمیانگذاشتن طلاق والدین، طرف مقابل یا بهخاطر این موضوع جواب رد میدهد یا میپذیرد و روند خواستگاری و ازدواج را ادامه میدهد. در صورتپذیرفتن شرایط، این حق طرف مقابل است تا جزئیتر و دقیقتر در جریان طلاق قرار بگیرد تا بررسی کند که آیا این جدایی آسیب یا اثری در زندگی خود این دختر یا پسر گذاشته یا نه.»
او با اشاره به مواردی که ناظر به ازدواج است و نیاز به بررسی دارد، توضیح میدهد: «دختر یا پسر باید علل و عامل جدایی والدین را مورد بررسی قرار دهد؛ مثلاً آیا والدین قبل از جدایی تنشهای طولانیمدت داشتهاند یا با تفاهم و آرامش اقدام به جدایی کردهاند، آیا برای حفظ زندگیشان تلاش کردهاند و شاهدان بیرونی نظرشان بر تلاش آنها است، نظر اطرافیان نسبت به جدایی والدین چگونه است و....»
این مشاور ازدواج با بیان که طلاق والدین هیچ ارتباطی به دختر و پسر ندارد، عنوان میکند: «زمانی که والدین به هر علتی به نقطه طلاق میرسند باید در تمام مراحل خواستگاری و ازدواج فرزندشان حضور داشته باشند. یک پدر و مادر فهمیده نباید مسائل بین خودشان را در ارتباط حلقه بسیار مقدس فرزندشان وارد کنند.»
کمن در پاسخ به این سؤال که چطور تشخیص دهیم طلاق والدین بر روی فرزند تاثیر منفی گذاشته است یا خیر، میگوید: «برای تشخیص اثر طلاق بر روی سلامت روان دختر یا پسر لازم است سطح سلامت فرزند با تحقیق و تستهای سلامت شخصیت مورد بررسی قرار بگیرد؛ لذا برای تحقیق لازم است سؤالاتی مثل چگونگی رابطه و کیفیت رابطه دختر یا پسر با مادر و پدرش بررسی شود.»
او ادامه میدهد: «در کنارِ تحقیق و گزارشهای میدانی، برای تستهای سلامت شخصیت نیز باید از متخصص خبره کمک گرفته شود تا عملکرد اجتماعی و عاطفی فرد مورد بررسی قرار گیرد.»
به گفته این روانشناس، ازدواج با فرزند طلاق را نباید بهعنوان یک مؤلفه تأثیرگذار تلقی کرد. به همان اندازه که در ازدواج با فردی که والدینش جدا نشدهاند باید دقت و بررسی کرد، این ازدواج هم به همان میزان باید مورد بررسی قرار بگیرد.
او تأکید میکند: «گاهی فرزندان طلاق از نظر سلامت روان سالمتر از فرزندانی هستند که پدر و مادرشان طلاق عاطفی دارند. بررسی طلاق عاطفی داشتن یا نداشتن والدین طرف مقابل سخت و حتی غیرممکن است؛ چون ممکن است حتی اطرافیان هم متوجه طلاق عاطفی آنها نشوند و این مسئله میتواند بر سلامت روان فرزند بهشدت تأثیر منفی گذاشته باشد.»
کمن خانواده را اصلیترین و مهمترین عامل سلامت روان فرزندان میداند و میگوید: «بیتردید خانوادههایی که طلاق عاطفی دارند یا طلاق قطعی گرفتهاند احتمال آسیب پذیریشان بیشتر از خانوادههایی است که پدر و مادر موفق و با نشاطی دارند. همچنین فرزندان خانوادههای بالنده بسیار کممسئلهتر خواهند بود؛ البته این به معنای این نیست که فرزند طلاق دارای مسئله و اختلال در سلامت روان است و این نباید مسئله تعیینکنندهای در ازدواج باشد.»
فرزندان طلاق اغلب ترس از تحقیر و سرزنش از جانب همسر و خانواده طرف مقابل را دارند؛ کمن دراینباره میگوید: «چنانچه این مسئله در دوره آشنایی با طرف مقابل در میان گذاشته شود، تبدیل به تحقیر و سرزنش نخواهد شد. آدمهای سالم، بااخلاق و خداترس وقتی موضوعی را پذیرفتند، هیچوقت آن را بهطرف مقابل گوشزد نمیکنند؛ کسانی که ضمن پذیرش این موضوع، طرف مقابلشان را تحقیر میکنند، هنوز به شخصیت بالغانهای نرسیدهاند و آمادگی برای ازدواج ندارند.»
او در پایان تأکید میکند: «دختر یا پسر تا زمانی که مطمئن نشدند که طرف مقابل و خانوادهاش شرایط طلاق والدینش را پذیرفتهاند نباید تن به این ازدواج دهند.»