به گزارش مجله خبری نگار، پسری ۲۷ ساله دارم که از بچگی، خیلی او را تشویق میکردیم، اما الان به نظرم، دچار اعتماد به نفس کاذب شده است. نه کار دارد و نه درس خوانده. گوشش هم به حرف کسی بدهکار نیست. چند وقت پیش میگفت میخواهم با فعالیت در یک شرکت هرمی، میلیاردر شوم! کلا مرزهای خوشخیالی را شکسته است. با او چه کنم؟
مخاطب گرامی، مسئلهای که طرح کردید از چند منظر قابلتامل است و متعاقب آن راهکارهای متناسب خود را میطلبد که در ادامه بررسی خواهد شد.
برداشتی که شما والد محترم از فرزند بزرگسال خود و نه یک پسر بچه دارید، میتواند درست یا نادرست باشد. ممکن است شما از سر آزردگیهای بیشماری که بینتان رخ داده، نگاه منفیگرایانهای به وی دارید و وی را آدمی با نگرشهای یک پسر بچه ۱۲ ساله یا کمتر توصیف میکنید که اگر اینگونه باشد خود این مسئله میتواند یکی از علل اصلی به اصطلاح عقبماندگیهای فرزندتان باشد؛ یعنی به کار بردن روش تأدیبی تخفیفگرایانه به جای روش تربیتی تکریمگرایانه. اگر سالها به دلیل نگرانی از آیندهاش او را تهدید و گاه تحقیر کردهاید، محصول کنونی شما هم از همان جنس بذر اول است، ولی به گفته خودتان به حرف کسی گوش نمیدهد، چون سالهاست فردی به حرف او گوش نداده است. اما چه راهحلی میتواند به شما کمک کند؟
تغییر روش تأدیبی و تهدیدگرایانه به روش حمایتی و مدبرانه را به شما توصیه میکنیم؛ یعنی پرهیز از طرح دایم ناتوانیها و عقب افتادگیهای فرزند و برعکس طرح توانمندیهایی که احتمالا دارد یا میتواند به آنها دست یابد. همچنین به کارگیری ذکاوت و تجربه پدرانه یا مادرانه در تعیین نقشه راه برای ورود به دنیای فراگیری مهارتها یا ادامه تحصیل و در نهایت بازار کار که تاکید میکنم باتوجه به شرایطی که وی دارد باید از حداقلها شروع کنید و نه او انتظار بالایی از خود داشته باشد و نه شما از وی. برای مثال فراگیری یک مهارت چه بهطور تجربی یا دوره دیدن در فنیوحرفهای، تاسیس یک کسب و کار کوچک به پشتوانه حرفه قبلی و سرمایهای اندک و حمایتهای والدین، همکاری یا شراکت با برادر یا پدر و مواردی از این قبیل که همگی متناسب با شرایط هر فرد متفاوت است و در مجموع فقط به قصد مواجه شدن وی و حتی شما والد محترم با توانمندیها، قابلیتها و کارایی مردانه وی است.
منبع: خراسان