به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: در این زمانه و روزگار، از یأس و ناامیدی چه آسیب دیگری میتواند خسارت زننده و نابودکنندهتر باشد؟ به طور قطع این دو آسیب برای تمامی افراد از هر طبقه و نظام اجتماعی به مثابه سم مهلکی است که زمینههای پسرفت و چه بسا نابودی تدریجی یک جامعه را رقم میزند.
در این میان تاثیرگذاران، گروههای مرجع، نخبگان و دانشمندان در جایگاه پیشرانان توسعه و پویایی هر جامعه اگر به هر دلیلی دچار خمودگی، یأس و ناامیدی شوند، چه بلای عظیم و جبران ناپذیری بر سر آن ملت و مملکت میآید؟
در همین باره از جمله نکات مهم سخنان روز گذشته رهبر انقلاب در جمع نخبگان این بخش بود:
«نباید بگذاریم نخبگان به واسطه برخی سنگاندازیها یا برخوردهای نامناسب، از دانشگاه و ادامه فعالیت در کشور، مأیوس شوند و هرچه در این زمینه خرج کنیم، هزینه نیست بلکه سرمایه گذاری است.»
به طور قطع امروز سهم نیروی انسانی به عنوان اصلیترین عامل توسعه و رشد جوامع نه تنها قابل انکار نیست بلکه دولتها و نظامهای علمی به ویژه در ممالک پیشرفته را بر آن داشته که علاوه بر بهره وری از استعدادهای داخلی، با ایجاد جذابیتهای مالی و مادی، جذب سرمایههای انسانی دیگر کشورها را نیز در دستور کار خود قرار دهند. اگر امروز ابزار، فناوریها و صنایع هایتک، بار توسعه و ثروت آفرینی کشورهای پیشرو را به دوش میکشند، این ثمره جز با مغز و توان نخبگان و متخصصان آن جوامع پدید نیامده است. در واقع دولتها و مراکز علمی، با سرمایه گذاریهای هوشمندانه و بهنگام بر نیروی انسانی، جوامع خود را در قلههای پیشرفت و ثروت قرار داده اند.
این واقعیت همواره در نگاه ناظران و پژوهشگران مورد توجه بوده، ضمن این که نهادهای بین المللی تخصصی نیز در آمارهای منظم و دورهای سهم نیروی انسانی را در میزان توسعه جوامع بررسی و اعلام میکنند. واکاوی این آمار نشان میدهد، سهم نیروی انسانی در کشورهای توسعه یافته همچون ژاپن، گاهی به حدود ۸۰ درصد میرسد و چقدر غم انگیز است که یک زمانی یک مسئول در اتاق بازرگانی این طور گفته است: «سهم نیروی انسانی در تولید ثروت جهان ۷۸ درصد است که این آمار در ایران تنها معادل ۲۷ درصد برآورد میشود.»
مرور آماری کلانتر از نقش نیروی انسانی در مقایسه با سهم دیگر منابع این واقعیت را بیشتر بر ما عیان میکند: «بر اساس آمار جهانی، سرمایه انسانی، نقش اول ثروت آفرینی در کشورهای توسعه یافته را با ۶۷ درصد به خود اختصاص داده، در حالی که سهم منابع طبیعی و فیزیکی صرفاً ۳۳ درصد است. این سرمایه نیروی انسانی است که میتواند به عنوان پشتوانه حرکت های بزرگ اجتماعی قرن بیست و یکم قرار گیرد.» (مقاله: جهانی شدن و توسعه منابع انسانی / اسماعیل کاوسی)
این مقدمه نسبتا طولانی را با هم مرور کردیم که این جمله را فریاد کنیم که هر مسئولی در هر جایگاهی، باید بداند پیشرفت این کشور بزرگ، بدون حضور، نقش آفرینی و مداخله «نخبگان» نشدنی است و قطعا این را همه مسئولان هم به زبان میآورند، پس چرا «سند راهبردی کشور در امور نخبگان» با گذشت ۱۰ سال از تصویب آن فقط نیمی از آن اجرایی شده و در غربت به سر میبرد؟
تا امروز هر چه در امور کشور، از نخبگان و متخصصان بهره نگرفتیم یا آن طور که باید آنها را در بازی خودمان بازی نداده ایم، بی تعارف ضرر کردیم و نتیجهاش گاه همین است که برخی پستها و جایگاههای تصمیم سازی طی سالهای متمادی در چرخه افراد معدود و مشخصی در گردش است؛ این گونه که این افراد از این سازمان به آن وزارتخانه و ازآن جا به آن پالایشگاه و گاهی هم از مجلس یا شورای شهر یا فلان هیئت مدیره سردر میآورند. جالب این جاست که اغلب هم عاشق خدمت رسانی هستند، اما هیچ گاه متر و اندازهای بر عملکرد این افراد نینداخته ایم که اینان غیر از «ژن خوب» آیا واقعا «مغز خوب» هم دارند یا نه؟ آیا وقت آن فرا نرسیده است که دستگاههای مسئول، آشتی بیشتری با نخبگان پیشه کنند ودرهای خود را کاملا به روی آنان بگشایند؟
باور کنیم که دانشمندان جوان این سرزمین میتوانند این ملت و مملکت را به سر منزل مقصود برسانند، البته اگر آنان را پشت در معطل نگذاریم و اجازه دهیم که باور کنند و امیدوار باشند که میتوان این میهن بزرگ را به قلههای آبادانی رساند. از این باب، نیازمند طرحوارهای نوین در حکمرانی نخبگانی هستیم با این موارد:
۱- فراهم آوری فرصت گفتگو با نخبگان
۲-تحول در چرخه به کارگیری مدیران و تصمیم سازان با بهره گیری از نخبگان
۳-ایجاد زمینه جدی و گسترده مداخله نخبگان در امور راهبردی کشور
۴-زمینه سازی برای ورود بیشتر نخبگان به رسانه ملی و رسانههای معتبر و تلاش برای مرجعیت سازی از آنان؛ و پایان این که باور کنیم هر جامعهای که نخبگان و فرزانگان خویش را در آغوش کشیده است، قطعا مسیر پرواز را هم بهتر یافته است؛ جامی بزرگ هم به ما گوشزد میکند که:
هر عمل دارد به علمی احتیاج
کوشش از دانش همی گیرد رواج