به گزارش مجله خبری نگار رمان رد انگشتهای اصلی نوشته حسین قربانزادۀ خیاوی، نویسندۀ حوزۀ کودک و نوجوان، اهل شهرستان مشکینشهر در استان اردبیل دربارۀ عشق یک نوجوان است که عشق سهل و آسانی هم نیست؛ چون پدر پسر فوت کرده و عموی او روحانی است و پدر دختر، سرهنگ نظامی در اوایل انقلاب است. این دو نفر با هم مشکلات بسیاری دارند. پسر، قوپوزنواز است. قوپوز همان دستگاه مخصوص عاشقهاست که مینوازند و حکایت «اصلی» و «کرم» (از مشهورترین داستانهای عامیانه آذربایجان) را بهنوعی روایت میکند.
این پسر میخواند و دختر در مدرسه و در جشنها همآوازی میکند. در واقع، نماد «اصلی» و «کرم»، «اباذر» و «گلآرا» هستند. پسر سفر کرمواری بهطرف دختر دارد؛ چون پدر دخترش را به تبریز میبرد و پسر به دنبال او میآید و اتفاقات بسیاری در تبریز برایش پیش میآید.
رد انگشتهای اصلی روایت جستوجوی کَرمگونه اباذر است به دنبال گلآرا در روزهای سخت سال ۵۷. پدر اباذر که آشیق بوده سالها پیش به دست خان کشته شده و قوپوز، از او به یادگار مانده است. عموی اباذر روحانی صاحب نامی است که میخواهد تنها یادگار برادرش به تبریز برود و طلبه شود، اما اباذر دل در گرو قوپوز و خواندن تصنیف اصلی و کرم دارد.
در جریان جشنهای شاهنشاهی اباذر به خواست مدیر مدرسه در نقش «کَرم» قوپوز میزند و میخواند. گلآرا دختر رئیس شهربانی هم در نمایش، نقش «اصلی» را بازی میکند و این آغاز تولد حسی پاک و عاشقانه است. اما اختلاف رئیس شهربانی با عموی اباذر و آغاز راهپیماییها هر لحظه گلآرا را از اباذر دور میکند.
مهمترین ویژگی کتاب نگاه به روند انقلاب در شهرستانهای کوچک و یکی دیگر از ارزشهای آن، همان نگاه عاشقانه است.
رد انگشتهای اصلی در بخش کودک و نوجوان دومین جایزه ادبی شهید اندرزگو به عنوان یکی از رمانهای برگزیده تجلیل شد.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
بنر سفید خیابانهای تبریز را در شبی سرد و تاریک، یکی پس از دیگری رد میکرد، برای اباذر مهم نبود کجا میروند، کی میرسند، خانمی که بارها از سوی دکتر جیران صدا شده بود در صندلی عقب با خندههای مدام حال اباذر را بیشتر منقلب میکرد جیران هر از گاه تذکر میداد.
آقا بایرام گاز بده لطفا!
بایرام غرق سکوت بود، حرفهای جیران برایش اهمیت نداشت یا نمیخواست با سرعتی بیش از این برود. اباذر نگاهش میکرد. بایرام برایش فرد مهمی بود، بی آنکه بخواهد او را پیش دکتر برده بود. حتما میتوانست کمکش کند. سعی کرد آرام باشد و همه چیز را بگذارد به عهده او.
مهری عجیب نسبت به بایرام در دلش ایجاد شده بود. حتما میتوانست در پیدا کردن گل آرا هم کمکش کند، حس کرد با بایرام همه چیز برایش خوب خواهد بود.
وقتی از کوچههای تاریک وارد خیابان شدند، پاسبان با اشاره دست ماشین را متوقف کرد. جیران آه کشید... (ص.۱۶۲)
حسین قربانزاده خیاوی پیش از این آثاری، چون آب و زنجیر، روی سیم تار، آتش و پرواز لاکپشتها، بر بلندای گودال و عزیزتر از خوشه را نوشته است.
رمان رد انگشتهای اصلی در ٢۴٨ صفحه از سوی انتشارات سوره مهر برای رده سنی بالای ۱۳ سال چاپ شده است.