به گزارش مجله خبری نگار، صبح نخستین جمعه ماه محرم، آفتاب روز اول محرم بر سنگفرشهای گذر تاریخی چهارباغ تابیده بود که سیلاب جمعیت، آرام و مصمم، این معبر فرهنگی را در برگرفت.
سکوت دیرینه این گذر با صدای آرام گامهایی در هم شکست که همگی رنگ ایمان و ارادت داشتند؛ گامهایی از جنس مادران و شیرخوارگان. نوزادانی کوچک، در آغوشهایی بزرگتر از همه تاریخ، با پیشانیبندهایی مزین به نام «یا علیاصغر» و لباسهای سفید و سبز نذری، آمده بودند تا روایتگر حماسهای باشند که هنوز پس از ۱۴ قرن، جهان را تکان میدهد.
در آغوش هر مادر، علیاصغری خفته بود، اما چشم هر مادر بیدارتر از همیشه. اشک در نگاهها جاری بود، اما دلیری در کلمات جاریتر. اینجا، در میعادگاه عشق و مقاومت، مادران فقط برای سوگواری نیامده بودند.
آمده بودند تا با فرزندانشان عهدی دوباره ببندند؛ عهدی برای ساختن نسلی که اگر روزی فریاد مظلوم از غزه برخاست، ساکت ننشیند؛ نسلی که یاد بگیرد علیاصغر بودن یعنی حتی در ششماهگی هم میشود سنگر حق بود.
مراسم با قرائت زیارت عاشورا آغاز شد. طنین دعای مادران با صدای مداحان درآمیخت. مداحیها گاهی بغضآلود بود، گاهی فریاد؛ و در میان این نواها، حجتالاسلام موسوی بر بلندای منبر ایستاد و خطبهای پرشور ایراد کرد: شیرخوارگان امروز، سربازان فردای عدالتاند. مادرانی که فرزندانشان را برای اباعبدالله نذر میکنند، در حقیقت آنها را در مسیر مبارزه با طاغوت، استکبار و صهیونیسم تربیت میکنند.
او تأکید کرد که این حرکت یک مراسم صرفاً احساسی نیست، بلکه زایشگاه تمدن مقاومت است.
برخی مادران پلاکاردهایی در دست داشتند که بر آن نوشته بود: «فرزندم را سرباز حضرت ولیعصر میکنم، علیاصغر ما آماده برای نابودی اسرائیل»
«از گهواره تا قدس، راه عاشورا روشن است»
یکی از مادران با چادری مشکی، فرزندی در آغوش و چشمانی اشکبار میگفت: شیر دادن به فرزند یعنی تغذیه جسمش، اما آمدهام روحش را هم با فرهنگ عاشورا سیراب کنم؛ تا بفهمد اگر ظلمی در فلسطین و یمن هست، اگر کودککشی در غزه جریان دارد، او باید فریاد باشد، نه تماشاگر.
در میان مراسم، نوای حماسی مداحیها رنگی از خشم نیز داشت؛ خشم مقدس علیه ظلم، علیه رژیم کودککش صهیونیستی، علیه دنیایی که هنوز بعد از هزاران سال، ستم را تماشا میکند. نوحهها گاه به گریه میانداخت و گاه دلها را به تپش میانداخت. اینجا اشک و شعور، عاطفه و آرمان، کنار هم ایستاده بودند.
موکبهای حسینی با توزیع نذری، چای، خرما و گلاب، جلوهای از فرهنگ خدمت و عشق را به تصویر کشیده بودند. دختران نوجوانی، نذری شیرخوارگان را با عشق بر دست گرفته و میان مادران توزیع میکردند.
این مراسم، تنها در اصفهان نبود. امسال، در کنار هزاران نقطه ایران، بیش از ۴۵ کشور جهان نیز میزبان همایش شیرخوارگان شدند. از نجف تا دمشق، از بیروت تا کراچی، از لندن تا سیدنی، بانوانی در لباسهای محلی، نوزاد در آغوش، آمده بودند تا بگویند: پیام عاشورا، مرز نمیشناسد، و دشمن بشریت یعنی صهیونیسم جهانی باید بداند که از دل همین گریههای مقدس، نسل قیام برمیخیزد.
همایش شیرخوارگان حسینی امسال فقط مراسمی مذهبی نبود؛ آیینی جهانی بود در ستایش مظلومیت، در ستایش مادرانگی و در ستایش مقاومت. مادرانی از دل تاریخ برخاسته بودند تا فرزندانشان را نه فقط برای شیر خوردن، بلکه برای مبارزه شیر دادن. آنها آمده بودند تا بگویند ما با لبخند نوزادمان، عهد کربلا را تجدید میکنیم، و با هر قطره شیر، وعده ظهور را نزدیکتر میسازیم.
در پایان صفوف مادران آرام آرام از گذر فرهنگی عبور میکردند، اما صدای «لبیک یا حسین» هنوز در فضا بود؛ انگار زمان متوقف شده بود، و صدای لالایی مادران، نوای سربازان آینده بود.