به گزارش مجله خبری نگار،علی نصیریان بهتازگی در مراسمی گفته که سینمای پس از انقلاب پیشرفتهای چشمگیری داشته. او به سینمای ایران در دوران پیش از انقلاب هم انتقاداتی داشته و گفته بسیاری از فیلمهای آن دوران با فرهنگ ایرانی همخوانی نداشتند. نصیریان همچنین از رشد بازیگران زن پس از انقلاب و خلاقیت جوانان در عرصه سینما ابراز رضایت کرده و این تغییرات را به فال نیک گرفته است.
با این حال، این دیدگاه گاه موجب فراموشی یا کمتوجهی به آثار ارزشمند سینمای پیش از انقلاب میشود. در حالی که برخی سینمای پیش از انقلاب را به فیلمهای فیلمفارسی محدود میدانند، واقعیت این است که فیلمهای مهم و ارزشمندی پیش از انقلاب ساخته شدند که خارج از جریانهای غالب و فراتر از سینمای عامهپسند قرار داشتند. این فیلمها، هرچند جزو موج نو سینمای ایران نباشند و نامهایی مانند “گاو”، “قیصر”، “گوزنها” و “رگبار” را یدک نکشند، اما بازتابی از نوآوریهای هنری و اجتماعی آن زمان بودهاند.
در ادامه، چند فیلم مهم از پیش از انقلاب را معرفی میکنیم که نشان میدهند سینمای آن دوره فقط محدود به فیلمهای عامهپسند یا موج نو نبود و آثار ارزشمند دیگری نیز وجود داشتند که شاید امروزه کمتر به آنها توجه شده باشد.
کارگردان: مرتضی عقیلی
گلهای کاغذی فیلمی به کارگردانی مرتضی عقیلی و محصول سال ۱۳۵۶ است. رسول، کارگر چاپخانه، به توصیه دوستش صادق در کلاس شبانه درس میخواند. شبی دفتر خاطرات دختری به نام عسل را مییابد که در آن نوشتهاست پدر و مادرش فوت کردهاند و او با نامادری اش زندگی میکند و به دلیل لاابالی گری نامادری اش قصد خودکشی دارد. رسول دفتر خاطرات را به صادق میدهد. صادق نامههایی مینویسد که به اسم رسول و توسط او به عسل میرسد و عسل را به زندگی امیدوار میکند. نامه پراکنیها ادامه مییابد، تا این که رسول و عسل همدیگر را میبینند و به هم علاقمند میشوند.
گاهی تماشای اثری مثل «گلهای کاغذی» که هیچکدام از این کارگردانهای صاحب سبک را بالای سر خودش ندارد، غافلگیری را دو چندان میکند. تماشای یک عاشقانه واقعا متفاوت به کارگردانی مرتضی عقیلی با بیشمار قابهای به واقع مدرن و بازیهای به اندازه از خودِ عقیلی و صاحبان دو نقش اصلی دیگر، شرح یک رفاقت عجیب میان یک آدم آسمانجُل با یک روشنفکر که در تقاطع عشق دچار تلاطم میشوند. گلهای کاغذی کلی تکگوییهای شاعرانه دارد که از زبان رسول میشنویم و در تمام فیلم توصیف یک تنهایی تحول یافته را میبینیم.
کارگردان: جلال مقدم
فیلم درباره جوانی به نام سهراب سالاری (بهروز وثوقی) بود که برای کار از آبادان به تهران میرود و در کارخانهٔ عمویش مصطفی سالاری (محسن مهدوی) مشغول میشود. سهراب با دختری به نام ترانه (نوری کسرایی) آشنا میشود. ترانه آبستن است. سرپرست ترانه، اصغر ژیلا (حسن رضیانی) با نقشه سعی دارد سهراب را به عنوان پدر بچه جا بزند تا مخارج وضع حمل ترانه به گردن سهراب بیفتد. سهراب به دختر دوست خانوادگی عمویش (گوگوش) علاقه پیدا میکند، ولی ترانه مزاحم آنها است.
«پنجره» اقتباس آزاد مقدم بود از رمان بسیار معروف «یک تراژدی امریکایی» که پیش از این کارگردانان بسیار مشهوری مانند رابرت استیونس از روی آن آثار درخشانی مثل «مکانی در آفتاب» را ساخته بودند. دقت در این فیلم، تفکر و اعتقاد مقدم را نسبت به سینما روشن میکند؛ او که در شکلگیری فیلمهای روشنفکرانه پیش از آن مشارکت جدی داشت، بهعنوان کارگردان، طرفدار سینمای قصهگو با بهرهگیری از بازیگران مطرح در کنار کارگردانی و شیوه روایت نامتعارف بود. منتقدان فیلم مقدم را بیشتر شبیه فیلم «یک تراژدی آمریکایی» ساخته جرج استیونس ارزیابی کردند تا کتاب درایرز. نکتهای که کمتر به آن توجه شد ساخت و پرداخت حرفهای «پنجره» و میزان تسلط مقدم به عنوان کارگردان بر میزانسن بود. «پنجره» هم در مسیر سینمای میانه قرار گرفت و البته کمتر از انتظار فروخت.
کارگردان: آربی آوانسیان
فیلم سینمایی چشمه بهکارگردانی آربی آوانسیان در سال ۱۳۵۱ ساخته شد. داستان مردی که عاشق زنی میشود که همسر دوست اوست و به همین جهت عشق خود را فاش نمیکند. در چشمه بازیگرانی، چون پرویز پورحسینی، آراماییس وارطان یوسفیانس، مهتاج نجومی، جمشید مشایخی، فرامرز صدیقی و آرمان به ایفای نقش و بازیگری پرداختهاند.
چشمه را آربی آوانسیان ساخت فیلمی زیبا و شاعرانه که در زمان نمایش غریب افتاد. اما از همان زمان آشکار بود که این فیلم جای خود را در میان آثار روشنفکرانه تاریخ سینمای ایران حفظ خواهد کرد. اهمیت این فیلم در ساختارشکنی نامعمولی بود که در سینمای ما سابقه نداشت. اقتباس آزادی از یک اثر ادبی جدی بود با بیانی تغزلی و نیز کاربرد ریتمی آرام و متناسب، که همه و همه نشان از این داشت که چشمه فیلمی متفاوت از کارگردانی متفاوت است.
کارگردان: خسرو هریتاش
علیرغم تلاشهای معدودی که در دو دههی سی و چهل صورت گرفت، دههی پنجاه اوج هنرنمایی فیلمسازان شاخص سینمای ایران بود. جریانی که در آستانهی انقلاب به اوج خود رسیده بود. در نخستین سال این دهه، نصرت کریمی دست به ساخت یک کمدی انتقادی دربارهی زوج عاشقی زد که چه در پیری و چه در جوانی، به خاطر وجود موانعی نمیتوانند طعم شیرین وصال را بچشند.
لازم به ذکر است که درشکهچی پرفروشترین فیلم ایرانی قدیمی محسوب میشود. با وجود آن که «درشکهچی» از نظر تکنیکی فیلمی محکم بود، اما اهمیت اصلی «درشکهچی» در نقد جامعهی مردسالار آن زمان ایران بود که موضوع آن را پیشروتر از همقطارانش نشان میداد.
کارگردان: کامران شیردل
«صبح روز چهارم» فیلمی به کارگردانی کامران شیردل بود که فیلمنامهاش را شیردل و محمدرضا اصلانی با یکدیگر نوشته بودند؛ و خروجی این همکاری جز شاعرانگی چه میتواند باشد؟
شخصیت اول فیلم، با بازی سعید راد، یکی از آن روشنفکرهای ولگرد است که مشابهش را در سینمای فرانسه بسیار دیدهایم. او خیلی اتفاقی شخصی را میکشد و بیخیال به زندگیاش ادامه میدهد. گرچه شاید داستان و سبک روایت و فیلمسازی در «صبح روز چهارم» زیادی غربی شده، با این حال فیلم به خاطر تفاوتی که با فیلمهای سینمای قبل از انقلاب دارد، حایز اهمیت و قابل تماشاست.
منبع:روزیاتو