به گزارش مجله خبری نگار/ایران-زهرا کشوری: هفدهمین نمایشگاه بینالمللی گردشگری کشور سفری بود به ایران در چهار روز؛ ایرانی کوچک در خیابان سئول تهران.
در نمایشگاه بینالمللی گردشگری، میتوانستی به فاصله چند متر، هم تاریخ ساسانی قلعه فلکالافلاک را به تماشا بنشینی، هم سری به غارهای چند هزارساله لرستان بزنی. بدین صورت که در غار کلَندر به خاستگاه انسان هوشمند بروی و با آنها به گپ و گفت بشینی تا آنها به تو بگویند، نخستین انسانهای هوشمندی بودند که ۵۴ هزار و ۴۰۰ سال پیش از لرستان به اروپا رفتند. بگویند که چطور برای نخستین بار حیوانات و نباتات را اهلی کردند و نخستین انسانهایی بودند که دوران کشاورزی را رقم زدند. حتی اولین محلهای نگهداری آذوقه در سفال را آنها ساختند و با کشف مس به روش چکشکاری سرد، صنعت فلزکاری را برای بشریت رقم زدند. چند قدم آن طرفتر هم میتوانستی با نقاشیهای چند هزار ساله هومیان و میرملاس عکس یادگاری بگیری.
در لرستان بودی، اما گذرت به شهروندی با دشداشه عربی میافتد و خیال نخلستانهای آبادان و خرمشهر در ذهنت گرم میگیرد. در خوزستان کنار چغازنبیل ایستاده بودی، اما نگاهت با بلوچهای جنوب با آن لباسهای سوزندوزی شده گره میخورد. ایران و ایرانی یکی شده؛ وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت؛ یک ایران و هزار رنگ و طعم و صدا. رقص لری با لباسهای رنگارنگ را که ادامه میدادی، میرسیدی به رقص عربی و بختیاری. از چهارمحال و بختیاری که بیرون میزدی، خودت را در میان نخلهای خوزستان میدیدی و میهمان مضیفهای عربهای ایران میشدی به چشیدن طعم قهوه عربی. بعد حسرت میخوردی که چرا معماری مضیف به نام عراق ثبت جهانی شده است نه ایران. خوردن قهوه عربی در مضیف، تنها یک همنشینی ساده نیست.
وقتی در مضیفی (مهمانخانه عربهای ایران) ساخته شده از «نی» و «بوریا» مینشینی و مراسم قهوه عربها را تماشا میکنی، یک نکته از این ماجرای ساده و در عین حال پیچیده مییابی و آن حرمت است؛ حرمت به قول و قرارها، به ریش گذاشتنها، به سپیدی موی سر و صورت، به بزرگی وکوچکی و حرمت به انسانیت. با چرخاندن هر فنجان قهوه و بلند کردن «گم گم» (ظرفی شبیه گلابپاش) جنگی به خونآلوده، به صلح میرسد. قول و قراری بسته میشود که جز وفای به عهد نباید رنگ دیگری بگیرد. بدین ترتیب اختلافهای کهنه بین دو قبیله رنگ میبازد، اختلافها و مسائلی که شاید قضات دادگاه هم از پس حل آن برنیامده باشند.
اگر مقصدت را گردشگری خوراک تعیین میکردی، خوزستان به مقصد کرمانشاه را ترک میکردی. پیشینه گردشگری خوراک را میتوان در نقش و نگار طاقبستان دید. خورش خلال، خورش کنگر و... کرمانشاه زیر دندان بسیاری از گردشگران مزه کرده است. تنوع غذایی کرمانشاهیها باعث شد تا کرمانشاه بهعنوان دومین شهر خلاق خوراکشناسی در یونسکو ثبت شود. هرچند معرفی آن همه خوراک در نمایشگاه چیز دندانگیری نبود.
اولین شهر خلاق خوراک ایران در یونسکو رشت است که باعث شده بود جامعه رستورانداران آن با نزدیک به ۵۰ نوع غذا در نمایشگاه شرکت کنند. هرچند هیچ کجای سالن گیلان نامی از رشت شهر خلاق خوراک نبود، اما بازار عکاسی از میز غذایی چیده شده از کته رشتی، سیر محلی، ماهی کلمه، گمجبه، کباب و میرزا قاسمی داغ توسط مخاطبان بود؛ مخاطبانی که دو روز آخر نمایشگاه را قرق کرده بودند. اسکندری رئیس هیأت مدیره رستورانداران گیلان به «ایران» گفت: گیلان صاحب ۴۰۰ نوع غذا است که بسیاری از آنها فراموش شده، اما این انجمن بهدنبال احیای دوباره آنها است.
نام سیستان و بلوچستان در میان لیست شهرهای خلاق گردشگری خالی است. شهروندان جنوب شرقی ایران، سفره رنگارنگ گردشگری غذای خود را بهتر از رشت و کرمانشاه نمایش دادند. زنان بلوچ با لباسهای محلی برخی از غذاهای معروف را پخته بودند و در اندازه کوچک به گردشگران تعارف میکردند. میوههای گرمسیری سیستان و بلوچستان هم در میان نگاه مخاطبان برق میزد؛ میوههایی مثل موز، گواوا، نارگیل، آناناس و پاپایا که میتواند بهانه مرزعهگردی گردشگران در سیستان و بلوچستان باشد، اما متأسفانه بازار ایران را انبه پاکستان قرق کرده است.
مخاطبان نام بسیاری از میوهها را نمیدانستند، آنها فکر میکردند که بعضی از این میوهها از کشورهای استوایی به نمایشگاه آورده شده بود. همانطور که خیلی از آنها باور نمیکردند آن فلفل و گوجههای یک اندازه و رنگارنگ لرستان متعلق به بزرگترین مزرعه گردشگری در جنوب خرمآباد باشد که تعداد بسیاری از افراد را هم صاحب شغلی دائمی کرده است. محصولاتی که به روسیه و کشورهای حوزه خلیج فارس هم صادر میشود. قلعه ساسانی بمپور هم از دل محل نمایشگاههای دائمی تهران مشخص بود. نیازی نبود در زمانی که بلیت هواپیما پیدا نمیشود در به در پیدا کردن بلیت باشی. همانجا میتوانی از ۱۷۰۰ سال پیش نقب بزنی به ۵ هزار سال پیشتر و شهر سوخته را دوره کنی. در خیابان سئول میتوانستی به ساحل کویری درک بروی. کوههای مریخی چابهار را به تماشا بنشینی و غرق در بازی پدیده گلافشان شوی.
از سیستان و بلوچستان به فاصله چند سالن میتوانستی به آذربایجان شرقی بروی و سفر به کندوان را به فهرست سفرهایت اضافه کنی. روستای تاریخی کندوان چندی پیش بهعنوان نخستین روستای ایران در فهرست بهترین روستاهای گردشگری سازمان جهانی گردشگری ملل متحد قرار گرفته است. بازار رقص آذری هم داغ بود. مراسم افتتاحیه با حضور رئیس جمهور و رئیس سازمان گردشگری جهانی ملل متحد هم با رقص آذریها در سالن اجلاس سران آغاز شد.
میتوانستی به فاصله اندکی بدون بلیت و هزینه از کندوان خداحافظی کنی و وارد شهسوار (تنکابن) شوی، ساحل طلایی را در قاب چشمهایت حک کنی، بعد برای کاشت یک نهال در جنگلهای هیرکانی به نام خود یا هرکسی که دوست داشتی ثبتنام کنی تا آن درخت سایهسار کسی شود. فرقی ندارد چند ساله باشی. یه ضربالمثل یونانی هست که میگوید: یک جامعه زمانی به بلوغ میرسد که کهنسالانش درختانی را بکارند، درحالی که میدانند زیر سایه آنها نخواهند نشست. البته محل دقیق درخت را هم برایت مشخص میکنند؛ باشد که عمرت به دنیا باشد و زیر سایه درختی که به این جهان اضافه کردهای بنشینی.
معاونت گردشگری برای جلوگیری از تداخل سر و صدای گروههای موسیقی آیینی و اقوام برای نخستین بار جایگاه ویژهای را در کنار سالن ۸ و ۹ ایجاد کرد تا اجرای خود را به خارج از سالن ببرند. جایگاه همیشه توسط یک گروه پر بود، اما گروههای دیگر به هیچ صراطی مستقیم نشدند. چون با اجرای رقص و موسیقی محلی میخواستند مخاطبان را به سمت غرفه خود ببرند. همچنین تذکر مسئولان نمایشگاه هم راه به جایی نبرد. موسیقی آیینی و اقوام یکی از جاذبههای گردشگری بود که باعث میشد تا مخاطبان دور آنها حلقه بزنند، اما اجازه نمیداد تا نشستهای علمی و کارشناسی که بخش مهم نمایشگاه برای تبادل نظرات و دیدگاه بود، درست انجام بگیرد.
حرمتالله رفیعی، رئیس انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی، نمایشگاه هفدهم را نمایشگاه بسیار خوب خواند و برای برگزاری آن از وزیر میراث فرهنگی و معاون گردشگری تشکر کرد و گفت: رفته رفته نمایشگاه دارد جایگاه واقعی خود را پیدا میکند.