کد مطلب: ۵۷۴۰۸۷
۱۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۰
مناظره در آرای فرهنگی چگونه به خدمت هنر در می‌آید؟

به گزارش مجله خبری نگار، به‌نظرم جشنواره فجر فرصتی فرهنگی برای گفتگو با سلبریتی‌های سینماست. من در این‌باره بسیار آزاداندیشانه و واقعگرایانه پیشنهاد گفتگو دارم و امیدوارم فکرم تحریف یا حذف نشود و دقت کنند که چه می‌گویم. برعکس اتهام محتمل، غرض از این گفتگو یک توهم لیبرالی، دورهمی و فراموش کردن اختلافات جدی نیست، بلکه برعکس شناخت عقلایی تفکرات متضاد و وجه تضادشان و فرصت یگانه ارائه برهان از همه طرف‌های دعوی است.

به نظرمن از پناهی تا فرهادی، از پرستویی تا کیانیان از حاتمی‌کیا تا ده‌نمکی از رخشان بنی‌اعتماد تا پوران درخشنده از نیکی کریمی تا بیات از آهنگرانی و باران کوثری و علیدوستی و... می‌توانند در کنار صاحبان تفکر مستقل و سینماشناسان، فیلسوفان و جامعه‌شناسان در گفتگو‌ها شرکت کنند و آرای‌شان را آزادانه بیان کنند و مدافعان انقلاب اسلامی دلایل‌شان را در نقض راه آنان بیان کنند. در این گفتگو‌ها در حاشیه فجر، گردهمایی‌ها و جلسات بحث درباره راه حل بحران سینمای ایران و مشکلات آن می‌توان دست کم جریان‌ها و افراد موافق و مخالف را به‌طور واقعی شناخت و به‌طور جدی اندیشید و رفتار مخرب را بایکوت کرد. تحریم به معنای اتمام حجت در بی‌چیزی فکری مدعیان است که خود را از حقوق اجتماعی محروم کرده و به‌جای تلاش برای احقاق حق از راه عقلایی به براندازان چپاول‌چی و قدرت‌های ددمنش جهانی پیوسته‌اند و تکلیف خود را خود روشن کرده و از یک رفتار مدنی خود را محروم کرده‌اند.

جشنواره فجر نهاد‌های معتبر برای مبارزه دامچاله‌های سینمای ایران

اسنوبیسم روشنفکران کشور‌های پیرامونی خصوصا در جمهوری اسلامی که می‌کوشد خود را همه سویه از قید بردگی قدرت‌های مداخله‌جو برهاند، توجیه ناپذیر و فقرزده و تهیدست است. اغلب روشنفکران با وجود بی‌محتوایی شدید و معناباختگی خود را فرهنگ‌مند، مدافع فرهنگ و در رنج و زحمت از بی‌فرهنگی طرف مقابل می‌دانند که البته اساسا مقصودشان، حکومت و نظام حکمرانی و حکمرانان کل و جزء است. آیا چنین است؟ دلم می‌خواهد درباره فضیلت و توان دیدن چیز‌ها چنان که هستند، بنویسم. این فضیلتی بزرگ و پیامبروار است.

در فضیلت درست دیدن نیز دلم می‌خواهد درباره خود از برحق جلوه دادن بنویسم. این رذیله‌ای ماکیاولیستی و کافرانه است و دلم می‌خواهد درباره رویای برخورد عقلانی در قلمرو رقابت‌های سیاسی بنویسم و امر ضروری وحدت در کثرت و کثرت در وحدت و این ویژگی مردمی‌خردپیشه است. اما در جامعه‌ای با وضعیت پیرامونی و سیطره فرهنگ و عناصر کانونی قدرت جهانی و سلطه لیبرالیسم و تأثیر آن یعنی شیطان زدگی و تأثیر شیطان بزرگ و شیاطین و اجنه کافر همواره مانع بزرگ وحدت و این رخداد واقع‌بینی است و تقلید روشنفکران غربگرا از کشور مادر و تولیدات و تفکر حاضر و آماده و رهبری ذهنی آنان سد بزرگی در راه فهم منافع ملی فراهم می‌آورد، زیرا منافع قدرت سلطه، تفرقه بین مردم تحت سلطه و دشمنی‌شان باهم را راه توسل خود و اساس موفقیت و سربازگیری خویش در میان روشنفکران می‌داند. سینما از مهم‌ترین نهاد‌های مدرن مستعد برای این سرباز‌گیری است و جشنواره فجر از نهاد‌های معتبر مبارزه با این دامچاله در سینمای ایران باید محسوب شود. درک غربی، سطحی، بگو بخندی و دورهمی از جشنواره درکی منحط و عوامانه محسوب می‌شود.

غلط‌های فاحش پشت دعاوی حق به‌جانب

گفتگو‌ها گاهی محل ظهور ناتوانی ما در خردورزی است. مثلا نگرش آقای زیدآبادی در نقد آقای مصباح و مصاحبه اخیر کیانیان و خبرنگار تجربه، سخن پرسشگر و پاسخگو یا گفتار آقای زیبا‌کلام مصداق روشن ناتوانی در دیدن اشیا چنان که هستند و دست‌کم تلاش برای نزدیک شدن به حقیقت واقعیات و رخدادهاست. از سوی دیگر به طور حیرت انگیزی یک رفتار منجمد، یعنی خود را مطلقا برحق جلوه دادن و ندیدن خطا‌های فراوان فهم خود، ویژگی این گفت‌وگوهاست که به خوبی روحیه و منش و نگاه روشنفکران را نشان می‌دهد. آنان به جای واکاوی پدیده، راه خطبای روم قدیم را در پیش می‌گیرند و اجازه دهید نکته به نکته این گفتگو‌ها را بازخوانی کنم تا غلط‌های فاحشی که پشت دعاوی حق به‌جانب و با مهارت همدردی‌زا نهان است، فاش شود. جشنواره فجر در محدوده سینما می‌تواند ظرف این ضعف‌ها در سینمای ایران باشد. مصاحبه با کیانیان مثال و مصداق خوبی است. در حاشیه مصاحبه یادداشتی منتشر شده که روح مصاحبه را نهان دارد: این روزها، (دوران کابینه آقای رئیسی)، «ارشاد بر فرهنگ اولویت پیدا می‌کند»، «تشدید دو قطبی در فضای فرهنگی رخ می‌دهد» و باز «روز‌هایی را به خاطر می‌آوریم که خیلی دور نیست.» اگر چه زندگی دشواری‌هایش را داشت، اما هنر، ما را برای ادامه دادن مصمم می‌کرد. گاه پیش می‌آمد که با دیدن یک نمایش یا فیلم سینمایی جانی دوباره می‌گرفتیم، اما این روزها... اصحاب تئاتر و اهالی سینما بر دو راهی ملامت‌انگیز انتخاب میان قدرت و ملت گرفتار آمده‌اند....

گوش دادن به معنای پاسخ نداشتن نیست

عده‌ای معتقد به انجام (دادن) کار در هر شرایطی هستند و بخش دیگری کار کردن تحت لوای سانسور را عادی‌سازی وضع بغرنج کنونی می‌دانند و فعالان فعلی را عاملی مهم در تثبیت وضع کنونی به شمار می‌آورند. اولویت‌بخشی ارشاد نسبت به فرهنگ باعث تشدید نابسامانی‌های موجود شده و بر نارضایتی‌های اهالی فرهنگ از اهالی ارشاد افزوده است. پرسشگر در پیشانی مصاحبه نیز جمله‌ای از مضمون دیالوگ نقش کیانیان خطاب به نقش پرستویی را در آژانس شیشه‌‎ای آورده: «دوران شما و یکه‌تازی‌هاتان به پایان رسیده....» و به این نحو ما با جاری شدن پرسونای بازیگر در بیرون در همزمانی یک فیلم، سر و کار داریم. تا همین‌جا ما با دوقطبی کردن‌های طبق عادت اپوزیسیون انقلاب اسلامی روبه‌رو هستیم و بار دیگر روشنفکر پیرامونی، عادتا چیز‌های قشنگی را لقلقه دهانش می‌کند که گاه حتی از هضم و گوارش فکر وارداتی و لیبرالی‌اش خبری نیست. سلبریتی متفکر سینمای ایران درد دلی‌دارد و گوش دادن به معنای پاسخ نداشتن نیست.

کیانیان، شاگرد فاقد عمق ساختاری و قدرت منطق و صبر و دلسوزی دکتر عبدالکریمی است؛ نمونه روشنفکر جامعه شبه‌مدرن است؛ عمق ندارد. منیت دارد. به چیزی که می‌گوید پایبند نیست. می‌پرسم اگر دو‌قطبی کردن بد است (که بماند کجا بد است و چرا بد است و جایی هست که شما دو‌قطبی نمی‌کنید؟ باید گفت بلکه گاه وجود دو قطب حق و باطل، مبین واقعیت حال حقیقت است)، اما اگر از پرنسیب‌ها و اصول تفاخر‌آمیزتان مخالفت با تشدید دوقطبی در فضای فرهنگی است، چگونه خود، فکر و عمل و بنای‌تان را بر پایه دو‌قطبی بر پا می‌کنید؟ چرا فرهنگ و ارشاد را به عنوان دو پدیده متقابل معرفی می‌کنید؟ تحریم جشنواره فجر و بردگی جشنواره‌های غرب، پس معنایش چیست؟ فرهنگ در دل خود جز امر ارشاد برای شیوه‌ای از زندگی، هیچ نیست و فقط در جهان الفاظ تهی ارشاد از فرهنگ حذف کردنی است. باری، اغوا آن است که در مه، تعارضات فرهنگی را پنهان و بدان نام دوگانه فرهنگ/ارشاد نهاده‌اند؛ آنجا که از خوب شدن حال و جانی دوباره گرفتن و مصمم شدن برای ادامه حرف می‌زنند، در واقع از اثر فرهنگی/ارشادی و تفکر و مکتبی سخن می‌گویند که با آن سنخیت داشته‌اند. آثاری با سرشت مدرن، ضدیت با نگاه اسلام و انقلاب اسلامی و همسویی با شیطان بزرگ و غرب. همه ماجرا بر سر این چالش است، اما آنان که از روز اول سمت ویرانی ایران، شکست انقلاب استقلال‌طلبانه و رهایی بخش و خواهان پیشرفت و عدالت واقعی بوده و با روش و رویکرد خصمانه و خشونت، تروریسم، ویرانگری، تجزیه‌طلبی، خونریزی، همدستی رذیلانه با قدرت وحشی جهانی و توطئه‌های مرگبارش عمل کرده، نه امام و انقلاب اسلامی و همراهان امام ره بلکه ما روشنفکران و گروه‌های اپوزیسیون بوده‌ایم و جمهوری اسلامی در مقام قدرت حکمرانی ملتی مدافع انقلابش عمل کرده است. می‌بینیم که آن‌طور که وانمود می‌شود، این هنرمند و روشنفکر غربگرا نیست که در برابر دو قطب رویاروی، قدرت و ملت ناگزیر به انتخاب شده است. دو قطبی‌سازی مزبور، کاری ذهنی‌گرا و غیر واقع‌بینانه است.

یکی بودن ملت و قدرت انقلاب

پس باز دو قطبی پوچ قدرت/ ملت در اینجا محصول ذهن روشنفکری تابع برساخته‌های دشمن غربی است. به هر رو این، نه ملت یا دولت، بلکه گروه غربزده‌های طرف مقابل بوده‌اند که با زور متکی به اجنبی بازی قانون را برهم زده و باید عذرخواه و توبه‌گر باشد. اما برعکس با گریز از صحنه و پیوستن به قدرت استکباری، زیر سایه شیطان /کشور مادر، نسل‌های بعدی را آلوده همین دوگانه‌سازی و اغوای شیطانی و تکرار وانموده فاجعه‌بار کرده‌اند. با انواع شگرد‌ها خط خشن وهم زده‌ای را تبلیغ کرده‌اند که ۴۰ سال می‌گوید دوران شما پایان یافته در حالی که هر روز بیشتر، چاکران و بردگان قدرت جهانی و خود قدرت‌های ستمگر غربی و شیاطین مدرن، سرنوشت محتوم رذالت و وحشیگری‌شان، فاش و رسوا و بی‌آبرو می‌شود. آیا امروز مبلغان نه غزه نه لبنان و اربابان‌شان غرب وحشی و لیبرالیسم و دموکراسی فاسد درنده به پلشت‌ترین چهره منفور دچارند یا جریان انقلاب و مقاومت در ایران و آسیای غربی و کل جهان اسلام؟ شعار نه غزه، نه لبنان که از اتاق فکر نهاد‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل بیرون آمد و در دهان اپوزیسیون غربگرا به دوگانه دروغین منافع ایران در تقابل با مقاومت غزه و لبنان بدل شد، جز همسویی با ددمنشانه‌ترین جنایت صهیونی سیمایی دارد؟

این وانموده و سمیولاکروم کذاب تقابل قدرت انقلاب اسلامی و ملتی که منشاء قدرت این انقلاب و نظام انقلابی آن بوده‌اند کی رخ داد؟ این خواست دشمن ملت انقلابی از همان زمان همچون امری مضحک و کمیک رخ نمود که فرماندهان عروسکی و کشتارگر اوهام کودتای نظامی شاه مثل ازهاری کور نسبت به سیل انقلابی ملت که حتی محمدرضا خود اعتراف به شنودن صدای‌شان کرده بود، به ابراز عدم یکی بودن ملت و قدرت انقلاب کردند و داستان خنده‌آور دوگانگی را ساز کردند تا وانمودکنند قدرت انقلابی مشتی اندک افراد مشکوک وابسته به اجنبی و گسسته از مردم ایران هستند که با ضبط صوت و ادعای دروغین کل ملت را نیروی انقلاب معرفی می‌کنند. در حالی که ملت مخالف انقلاب است! این دوگانه‌سازی با پیروزی عظیم انقلابی در مقابل خشونت رژیم شاه ادامه یافت. در حالی‌که یک جهان گواه حضور ملت در صحن انقلاب بود از همان فردای انقلاب، تجزیه‌طلبان دست پرورده مأموران سیا و دموکرات‌های ابزار دست اسرائیل، به نفی خواست وحدت ملت و انقلاب پرداختند و خون بپا کردند.

سخن بی‌سوادانه دوگانه ارشاد و فرهنگ

۱۴فروردین رفراندوم قانونی بین تأسیس نظام انقلاب، جمهوری اسلامی و همه جایگزین‌های محتمل در سوی دیگر با ۹۸درصد رأی وحدت قدرت و انقلاب را، چون آواری برای همیشه بر سر مخالفان تأسیس جمهوری اسلامی و مدعی خواست دیگر ملت فرود آوردند تا تاریخ گواهی دهد ملت منشاء قدرت نظام دینی بوده است. از این به بعد این کودتاچی‌ها، مدافعان خودباخته و جن‌زده و گیج دموکراسی غرب، کمونیست‌های استالینی و تروریست‌ها و ستون پنجم دشمن بعثی مجنون قدرت و نماد سرکوب ملت عراق و کرد و عرب بودند که این دو قطبی‌سازی را تبلیغ کردند و از همه وسایل نامشروع، نامعقول، فاسد و کاذب برای همراه‌کردن بخش‌هایی از اغواشدگان قدرت جائر شیطانی غرب و شبکه‌های نامشروع سود جستند تا این وانموده دوقطبی ملت و قدرت انقلابی‌اش را تشدید و بحران‌آفرینی کنند.

به سبب ماهیت فریب و ضدملی این یارگیری با وجود پیوستن نسل‌های غرب‌زده به این دروغ، هرگز ماهیت نامشروعش را از دست نداد و با تکرار در مواقع گوناگون بحران‌زایی‌های شیطان بزرگ و همدستان غرب‌زده داخلی‌شان، به حقیقت تبدیل نشد که ذاتا با حق در تعارض است. مصاحبه مذکور بنیادش بر این پیش‌داوری‌ها، فراموشکاری‌ها و تحریف رخداد‌ها استوار است و کیانیان با وجود تجربه زیسته دوباره جو زده شده و این نسل را به غفلت بزرگش آگاه نمی‌کند. دوگانه ارشاد و فرهنگ سخن بی‌سوادانه‌ای از این دست است که به سود وانموده شیطان باز می‌کوشد ملت و قدرت را در جمهوری اسلامی دوقطبی وانمود کند. شروع ماجرای خشونت چه از شهید بهشتی، چه از مرحوم شهید لاجوردی، چه از شهید صیاد شیرازی، چه قدرت مقاومت برابر آشوب زیر پا نهادگان قانون و نظر اکثریت و آرای مردم با انقلاب جعلی رنگی سبز‌ها در ۸۸ و چه سرکوب اغتشاش آمریکایی/اسرائیلی اخیر یک فریب محض است. این فرماندهان رهبری‌کننده مقاومت برابر توطئه‌ها، پاسخ ناگزیر و قدرت انقلاب به وحشیانه‌ترین خشونت داخلی روشنفکران ضدانقلاب اسلامی با فرماندهی شیاطین و اربابان غربی و شرقی بودند که از ترور و کودتا و جنگ نیابتی و هر ویرانی هیچ کم نگذاشته بودند و در بخش ضدفرهنگ هم یورش از سوی شبکه جهانی سرمایه‌داری بین‌المللی در نفی فرهنگ اصیل اسلامی/انقلابی بوده است، نه دوقطبی مجعول ارشادی/فرهنگی برساخته شبکه‌ها و روشنفکران غربگرا.

بررسی لغزش‌های اساسی سلبریتی‌ها

تهاجم برای نفی پیمان با ملت در اجرای مناسبات فرهنگی مشروع از سوی جهان و مقاومت انقلاب و نظام علیه این تهاجم کفر و ظلم جهانی را نام دوگانه مقابله ارشاد /فرهنگ‌دادن، روش نخ‌نما و جهالت‌باری است. حقیقت ایستادگی فرهنگ انقلاب استقلال‌خواهانه و آزادی‌طلبانه اسلامی برابر ضدفرهنگ غربگرای نفوذی است و ارشاد مردم و نمایاندن چهره وانموده‌های فرهنگی غربزدگی و مقابله با فساد گستری آن. مسلما اشتباهات عدیده مدیران دولتی نقدناپذیر و بوروکرات‌های فرهنگی لیبرال‌مآب که از عمر۴۰ساله انقلاب اسلامی دوسومش به سبب احترام به رأی مردم امور به دست آنان اداره می‌شد، درهمه زمینه‌ها از سینما تا ادبیات تا رسانه‌ها تا چالش‌های فکری و ممانعت از آزاداندیشی و سرکوب نگرش انقلابی و... بخشودنی و توجیه‌پذیر نیست. اما اصل تعارض را وارونه و غرب‌گرایانه و لیبرال‌مآب توصیف‌کردن، خود دروغی بزرگ است و نعل وارو زدن است و حقیقت جدال در جمهوری اسلامی را تحریف‌کردن نام دارد. آقای کیانیان که همه روزها، عمل غیرقانونی تلاش زورگویانه مخالفان، علیه یک انقلاب عظیم را خوب به یاد دارد، چرا نعل وارو می‌زند؟

و همه‌چیز را از نصفه‌نیمه به نمایش می‌گذارد و اصل تعارض را پرده‌پوشی می‌کند. هرگز دعوا بر سر فرهنگ یا ارشاد نیست. دعوا برسر پرسونایی است که با فرهنگ بزرگ‌ترین انقلاب دینی مردمی ستیز دارد. با خود را برحق جلوه‌دادن، ۴۰ سال است که ادامه دارد و سرنخش دست شیطان بزرگ ضد انقلاب اسلامی است؛ چه در قالب دروغین و تجزیه‌طلبی عرب، عجم، کرد، فارس، بلوچ و ترکمن و چه تروریسم و کمونیسم و فدایی و پیکاری و توده‌ای و چه روشنفکران لیبرال غربزده و سینماگران در خدمت اندیشه گسست و جایزه بگیران حرفه‌ای از آمریکا و اروپا در اسکار و فستیوال‌های انگلیس و فرانسه و آلمان و ایتالیا .... این اولین نقطه کانونی سلبریتی‌هایی نظیر کیانیان است که رشدیافته علنی‌شان پناهی‌ها و فرهادی‌ها و هنر غربگرا و همبازیی‌اش با همه با هم آمریکایی و نولیبرالی است ـ همه لغزش‌های اساسی کیانیان و خارج‌شدن از بحث واقع‌گرایانه درباره سانسور و باقی مسائل از همین‌جاست. موضوع دوقطبی در صف ملت علیه قدرت بودن که پرسشگرمطرح و کیانیان همین خط را ادامه می‌دهد، درذات خود در ایران کنونی، یک فریب است. قدرت ولایت‌فقیه و انقلاب اسلامی در نظام منبعث ازعمل انقلابی و سیاسی ملت بوده وتا زمانی که ملت با انقلاب اکثریت این نظام را نفی نکرده (چه بحق یا ناحق) این قدرت با ملت یکی است وجریان اقلیت و دسته‌های سیاسی و گروه‌های فکری نفوذی لیبرال یا متحجر در قدرت را نمی‌توان عمده کرد و مقاومت انقلاب برای غلبه فرهنگ کفر و شرک و نفاق و اباحی‌گری و غربگرایی نولیبرالی را به معنی تقابل قدرت با ملت گرفت.

جشنواره فجر امکانی برای آوا گزیدن انسان معاصر

فرهنگ اسلام و انقلاب فرهنگ امام‌خمینی (ره) وفرزندان معنوی و یاران بزرگوارش حضرات شهدای جاودانه زنده، مطهری، بهشتی، مدنی، دستغیب، سلیمانی، باکری، کاظمی، زین‌الدین، باقری، همت، انبوه شهدا، مردم مؤمن و مسلمان ایران چه جنگی با ملت دارند! و ارشادش چرا تقابل با فرهنگ نام داده شده؟ وکدام فرهنگ؟ فرهنگ پرستش ذات نام‌ناپذیر که همه هستی از اوست و همه اسمای نیکو از اوست و مطلق مهر و خرد و دانش و توانایی و زیبایی و شکوه و... است وهمان حق متعال است و پروردگار عظمتی بیکرانی که گوشه‌ای از آن ما را مقهور می‌کند و خود مقهور فهم و جهل و تأویل انسان و انکار و عصیان و جهالت و نابینایی و تحریف و بافته‌های بشری از هستی و عدم شناخت‌شان نمی‌شود. تند و کندروی‌های این و آن، درک بشر محدود از هستی نامحدود و انسان‌های ناکامل از کمال هستی، چرا باید به مثابه ابزار تحریف حق وتردید علیه توحید واحکام و فرامین و... کلام‌ا... دارای اعتبار شود؟ نگاه سلبریتی‌های مدرن درباره فرهنگ به سبب بنیان این نگرش ماهوا بی‌اعتبار است و مدعیات فرهنگی اینان گرچه از نظر ادعا‌های شناخت ساختار‌ها و ارزش کارشناسی اجرا اهمیت داشته باشد، اما اتفاقا از منظر فرهنگ اصلا فاقد اعتبار است. بازیگر ما باید این را خوب به خاطر بسپارد که محتوای درکش از فرهنگ چه سویه بی‌ژرفایی دارد. ده‌ها نکته کاملا قابل بحث و اثبات خطای واضح سلبریتی‌ها و در همین مصاحبه‌های سلبریتی‌ها وجود دارد که قابل گفتگو و نقد و روشنگری و استدلال عقلی است. جشنواره فجر با فیلم‌های اصیل متکی به امکان آوا گزیدن انسان معاصر درساحت قدس و نیزگفت‌وگو و واکاوی تفکری در کارگاه‌های حاشیه‌ای نقش آزاداندیشانه و روشنگرانه بزرگی می‌تواند ایفا کند. محافظه‌کاری درموضوعات گفتگو وعدم درک مقتضای زمان و تکرارکلیشه‌ای نقد فیلم و اکتفا کردن به کار روتین زهری برای تفکر و آزاداندیشی به‌ویژه در رسانه ودر بی‌رونقی وخنثی بودن جشنواره فجر است.

جام‌جم-احمد میراحسان(نویسنده و پژوهشگر)

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر