به گزارش مجله خبری نگار،وقتی با دوستان یا همکاران خود قرار ملاقات دارید و مثلا ۳۰ دقیقه دیرتر در محل حضور پیدا میکنید، نخستین چیزی که در ذهن طرف نقش میبندد، این است که شما یا انسان گستاخی هستید، یا بی نظم و وقت نشناس!
اگر این حرکت دوباره تکرار شود، بدون شک شما را انسان خودخواه، غیرقابل اعتماد و بی نظم فرض خواهند کرد.
اما با سفر به مغز چنین افرادی متوجه خواهید شد این تفکر درست نیست و چنین اشخاصی با مسایل گوناگونی مواجه هستند که موجب میشود تا رفتارهای ناشی از بی نظمی را از خود بروز دهند.
در وهله اول باید این را بدانید که: افراد تاخیردار، انسانهای تنبل یا گستاخی نیستند.
برداشت عموم مردم از انسانهای وقت نشناس همیشه منفی است. اما روانشناس و رواندرمانگر رفتاری، «هریت میلوت» در رابطه با این افراد گفته: «بسیار ساده است که چنین افرادی را بی نظم، خودخواه، گستاخ و فردی که برای دیگران ارزش و احترامی قائل نیست، فرض کنیم. خود من هم خارج از فضای کاری و در زندگی شخصی، مواجه شدن با چنین افرادی برایم چندان خوشایند نیست و این رفتارشان موجب آزارم میشود.».
اما باید گفت که اشخاص متاخر، در نهایت افرادی هستند که تا حدی منظم بوده و تلاش میکنند تا دوستان، خانواده و مدیران خود را خوشحال نگه دارند. این افراد که اغلب با چالش وقتشناسی رو به رو هستند، به خوبی به مضرات و شرمندگیهایی که دیر رسیدنها برای موقعیت شغلی، مسایل مالی یا روابط دوستانه برایشان به دنبال خواهند داشت، واقف هستند.
دایانا دلونزور در کتاب «هرگز دوباره دیر نکن» نیز در این رابطه گفته: «صرف نظر از کسانی که از معطل کردن دیگران و بی نظمیهای خودشان لذت میبرند، اگر شما جزو انسانهای معمولی هستید، بدون شک از اینکه در کارهایتان تاخیر داشته باشید، خوشتان نمیآید.»
برخی از بهانه ها، حتی در موارد بسیار حساس، در سراسر جهان پذیرفتنی هستند: مثلا میتوان به تاخیر در نتیجه بیماری، ترافیک یا تصادف اشاره کرد. اما دیگر بهانهها چندان قابل هضم به نظر نمیرسند. برخی از اشخاص این رفتار را نوعی روشنفکری به شمار میآورند و تصورشان این است که با این کار نشان میدهند مسائل مهمتر از توجه به زمان برای نگرانی دارند! به خیال خود این رفتار نشانه سخت کوشی آن هاست.
افرادی که دائما تاخیر دارند و کارهایشان عقب میافتد را در برخی موارد نمیتوان مقصر اصلی دانست، این امر گاهی ریشه در شخصیت افراد دارد. به گفته برخی کارشناسان، کسانی که با معضل زمان درگیر هستند، احتمالا دارای یکی از ویژگیهای درونی همانند خوش بینی بیش از حد، خودکنترلی ضعیف، اضطراب یا حتی هیجاندوستی شدید هستند.
در سال ۲۰۰۱ میلادی، یک استاد روانشناسی در دانشگاه سن دیگو، در راستای انجام برخی آزمایش ها، شرکت کنندهها را به دو دسته الف و ب تقسیم کرد. گروه الف شامل افرادی با روحیه رقابتی و بسیار مشتاق و پر هیجان بود. گروه ب را نیز افراد خلاق، فکور و جستوجوگر تشکیل داده بودند.
وی از گروه نخست خواست تا بدون ساعت بگویند که یک دقیقه چگونه سپری میشود. این افراد به طور میانگین، پس از گذشت ۵۸ ثانیه، یک دقیقه را اعلام کردند. اما افراد گروه ب پس از سپری شدن ۷۷ ثانیه (به طور میانگین) تصور کردند که یک دقیقه گذشته است. کاملا واضح است که گروه اول درک صحیحی از گذشت زمان دارند و در نتیجه، تاخیر کمتری داشته و در زندگی خود منظمتر رفتار میکنند.
تیم اربرن در سال ۲۰۱۵ در رابطه با افرادی که همیشه با مشکل زمان و تاخیرهای دائمی مواجه هستند بیان داشت: «این افراد اغلب اجبار عجیب و غریبی برای خودویرانگری دارند.» از این رو، لقب CLIPs به مفهوم «اشخاص دیوانهای که همیشه دیر میکنند» به آنها داد و اعتقاد داشت که این کار به آنها لذت میدهد.
گفتنی است که تاخیر مداوم افراد دلایل دیگری نیز دارد، اما در بسیاری موارد، به تنبیه خود و خود ویرانگری ختم میشود.
فردی به نام جوانا در رابطه با تاخیر همیشگی خود بیان داشته: «این معضل عموما در انجام تکالیف دانشگاه برای من روی میدهد. من در اغلب مواقع نمیتوانم کارهایم را به موقع انجام دهم و به همین خاطر این طور استنباط میشود که هیچ چیز برایم مهم نیست. اما من هفتهها به تکالیف خود فکر میکنم و نگرانشان هستم. اما در نهایت نمیتوانم درست و به موقع انجامشان دهم و نتیجه این میشود که دیگران مرا انسان بی نظمی تصور میکنند.»
دکتر Mellotte بیان داشته، تاخیر، گاها نوعی «شرایط عصبی یا پیامد تشویش عمیق ذهنی» است. افرادی که نشانههای تشویق و اضطراب شدید دارند، اغلب از شرایط معین و مقرر پرهیز میکنند. به طور مثال، اشخاصی که اعتمادبه نفس پائینی دارند، عموما در مورد تواناییهای خود بسیار سخت گیر هستند و به همین خاطر، نسبت به افراد معمولی، زمانی بیشتری را برای کنترل امور صرف مینمایند. همین موجب تاخیر همیشگی شان میشود. همچنین، افسردگی که اصولا با انرژی پائین همراه است باعث میشود تا فرد بسیار سختتر کارهایش را به انجام برساند.
دکتر «لیندا ساپادین»، روانشناس و نویسنده کتاب «چگونه در عصر دیجیتال بر مشکل تعویق غلبه کنیم» در رابطه با موضوع موردبحث اظهار داشته: یکی از دلایل تاخیر همیشگی از «معضل تفکر وسواسی» نشات میگیرد.
به زبان ساده تر، ایشان باور دارند که تمرکز روی ترسها باعث به تاخیر افتادن کارها میشود. این گونه تفکرات در صورت تکرار به نوعی بهانه برای انجام ندادن امور تبدیل میشوند. به طور مثال، شما با خود میگویید: «می خواهم به موقع سر کار حاضر شوم، اما نمیدانم امروز کدام لباسم را بپوشم.» یا «می خواهم این مقاله رابه موقع ترجمه و ویرایش کنم، اما نمیدانم آیا مطلب مفیدی خواهد بود یا خیر؟» این اماها باعث به تعویق افتادن کارها و در نتیجه بی نظمی شما میشوند.
دکتر «ساپادین» راهکار غلبه بر این عذر و بهانهها را تغییر در طرز فکر دانسته. وی میگوید به جای استفاده از واژهی «اما» از «و» استفاده کنید. «اما» واژهای با بار منفی است و ویژگی بازدارندگی دارد. اما واژه «و»، وصل کننده و گره گشاست و در نتیجه شما را از تاخیرهای همیشگی خلاص میکند.
در آخر هم باید اشاره کنیم کسانی که همیشه قربانی دیر رسیدنهای افراد متأخر هستند نیز میتوانند در رفع این عادت بد به اشخاص یاد شده کمک کنند. به طور مثال، میتوان با تعیین مجازات یا حدودِ تنبیهی به آنها هشدار داد که اجازه ندارند دوباره دیر سر قرار حاضر شده یا وظایفشان را به تعویق بیندازند.
برای مثال، میتوانید به دوست خود بگوئید که اگر بار دیگر دیر سر قرار حاضر شود، معطل او نخواهید شد و خودتان تنهایی به سینما یا … خواهید رفت. یا اگر پروژه خود را به موقع به دست شما نرساند، دیگر هرگز با وی کار نخواهید کرد و در کارهای گروهی نیز شرکتش نخواهید داد.
البته این را به خاظر داشته باشید که ترک عادتهای ریشه دار بسیار سخت است و از این رو باید به فرد خاطی، فرصت کافی برای رفع اشکالات رفتاری اش را بدهید و انتظار نداشته باشید که یک شبِ تغییر کند.
مبع:اینفو