به گزارش مجله خبری نگار/ایران-حمیده امینیفرد: هواشناسی نسبت به کاهش دما تا روزهای آینده هشدار داده است. اشتباه نکنید این یک گزارش هواشناسی درباره فصل سرما یا نگرانیها از سیلاب و آبگرفتگی معابر نیست. یک گزارش اجتماعی از روزگار مردمانیاست که این روزها، هنوز سوز سرمای زمستان نیامده، لذت حظ بردن از خیابانهای خیس و طعم قهوه داغ زیر باران را با پناه بردن به زیر سقف نیمه جان مغازهها تعویض کردهاند! برای همین باران که شروع به باریدن میکند، با آهی که از نهادشان بلند میشود، با هر سرعتی که در توان دارند، با یکدست بساط پهن شده گوشه خیابان را مچاله میکنند و با دست دیگر، روی سرشان چتری میسازند که معلوم نیست تا چند دقیقه یا چند ثانیه دیگر، توان زورآزمایی با بارشهای پاییزی خوشایند این روزها را دارد. کارشان غیر رسمی است و جایشان گوشه هر خیابانی که برای پهن کردن یک بساط نصف و نیمه پا بدهد! خودشان را کارگران خیابانهای بینام و نشانی معرفی میکنند که تمام وقت، رد عابران سرگردان پیادهروهای شلوغ را میگیرند تا بلکه نیم نگاهی، روزی چند روزشان را تأمین کند...
خیابانها که رخت سرما پوشیدند، راه عبورعابران که به باران و برف خورد، قصه دستفروشی هم از روی زمین به زیر زمین میرود... برای همین این روزها گذرتان که به واگنهای مترو بیفتد، نه نیازی به آمارسازی است و نه حتی کارشناسی که افزایش ورود دستفروشان را تأیید کند. نگاهتان را که به دور برتان بیندازید، خوب میبینید سرما، اگرچه کسب و کارهای خیابانی را از رونق انداخته، اما داغی بساطها از لابه لای مسافران خسته قطارها روی صورتتان سنگینی میکند... این را مسافرانی میگویند که این روزها از دست هجوم دستفروشان به داخل واگن متروها کلافه شدهاند.
خیلیها که مسافران دائمی خطوط مترو محسوب میشوند، تأیید میکنند که هنگام بارندگی و کاهش دمای هوا، تعداد بیشتری از دستفروشان از کف خیابانها و معابر به داخل ایستگاه و واگنها هجوم میآورند. سختگیریهای داخل بیشتر ایستگاهها هم موجب شده جمعیت زیادی داخل قطارها جولان دهند. اگرچه زمانی دستفروشان با یک ماسک و صورت پوشانده شده از ترس شناسایی، با احتیاط شروع به فروش اجناسشان میکردند، اما حالا تغییر شکل ظاهر دستفروشان باعث شده مسافرانی که ظاهر سادهتری دارند، اعتماد به نفس خرید کردن را از دست بدهند! این را خانم مهرابی میگوید که حدود هفت سال است از شهرک بیمه تا مصلای تهران را با مترو تردد میکند.
او میگوید: «باور کنید بعضی وقتها که از سرکار با ظاهر خسته و بههم ریخته به خانه بر میگردم، چهره زنان جوان دستفروشی را میبینم که هزینه کاشت ابرو، مژه، ناخن و رنگ موهایشان به اندازه حقوق یکماه من است. آنقدر با انرژی و با اعتماد به نفس و با صدای رسا اجناسشان را تبلیغ میکنند که کسی جرأت نمیکند بگوید تخفیف بدهید!» او هم اذعان میکند که این روزها با دستفروشانی مواجه شده که بهتازگی وارد قطارها شدهاند و پیش از این بساطشان را در معابری که حتی ساماندهی شده بودند، میانداختند، اما به خاطر سردی هوا ترجیح دادهاند تا جای گرم و راحتتری را برای فروش کالاهایشان انتخاب کنند. اگرچه روی زمین دستفروشی به سمت فروش خوراکیهای گرم و لباسهای پاییزی و زمستانی رفته است، اما در زیر زمین، همچنان فروش بدلیجات، لوازم آرایشی، جوراب و لباس زیر طرفداران بیشتری دارد.
برخی دستفروشان خیابانی هم همزمان با سرد شدن هوا و شروع بارشهای پاییزی به استخدام دستفروشان قدیمی و معروف ایستگاههای مترو درآمدهاند. اجناس رایگان بهدستشان میرسد و بعد هم هزینهها به کارتخوانی واریز میشود که مالک اجناس در اختیار دارد. مستأجر بساط سیار فقط کافی است با جلب توجه و تبلیغات، مشتریها را به سمت کالاها جذب کند. خودشان میگویند در فصول سرد ترجیح میدهند به جای التماس عابرانی که حوصلهای برای ایستادن و تماشا کردن ندارند، در قطارها بهدنبال مشتریانی بروند که مشتاق خرید ارزان و بیدردسر هـستنــد!
زمستان نیامده، اما سرمای هوا رمقی برای دستفروشان خسته خیابانها نگذاشته است. خودشان میگویند که عابران نه حالی و نه مالی برای ایستادن و ورانداز کردن اجناس مان ندارند... دور صورتشان را با شال گرمی پوشانده و دستانشان را تا انتها در جیب هایشان فرو میبرند تا مبادا سوز سرما، خاطرشان را آزرده کند... باران که میبارد، خیسی بساطها هم به سختی کارشان اضافه میشود. دستفروشها میگویند که حتی اجناس جدید زمستانی خوش آب و رنگ هم زورش به بیمیلی عابرانی که سرعت عبورشان را در این هوا چند برابر کردهاند، نمیرسد. چاره چیست؟
رحمان که حدود یک سال است یکی از غرفههای نزدیک یکی از خیابانهای معروف را اجاره کرده، یکی از دستفروشان خلاقی است که میگوید برای بساط پهن کردن نباید منتظر درجه گرمی و سردی هوا بود. او این روزها، بساط لبوی داغ و باقالی فروشی راه انداخته و ترفندهای جلب مشتری را هم خوب یاد گرفته است. باران که میبارد به زیر سقف نصف و نیمه همسایهاش پناه میبرد و گرمی چرخ دستیاش باعث میشود تا اگر عابری هم دلش هوای لبوی داغ کرد، نیم نگاهی به لباسهای آویزان شده داخل مغازه بیندازد.
مرد همسایه هم ظاهراً جزو دستفروشان دائمی بازارهای هفتگی است که حالا کاپشنهای گرم و رنگی نونوارش را از در و دیوار داربستها، با شکل و شمایل عجیب و غریب آویزان کرده. روی سقف هم پلاستیک بزرگ آبی رنگی انداخته که به قول خودش فعلاً بارشها را تاب آورده است، اما نمیداند اگر وضعیت همانطور که هواشناسی پیشبینی کرده، جلو برود، چه اتفاقی در انتظار لباس هایش خواهد بود. سردی غرفهها را خیلی از دستفروشان با روشن کردن آتش و بخاریهای کوچک برقی که با سختی روشن کردهاند، گرم میکنند، اما احوال عابران پیاده فرق میکند. سرما حس و حال پرسه زدنهای بین بساطها را از آنها گرفته است... ظاهر پاییزی شهر البته خیلیها را هم مشتاق دیدن بساطهای رنگی خیابانی کرده است. اما تکرار اجناس درهم و برهم بساطها و کاهش کیفیت اجناس باعث شده خیلیها به دستفروشی صرفاً به یک مغازه سیار اجناس بیکیفیت نگاه کنند.
درحالیکه خیلی از شهرهای بزرگ دنیا، حالا دستفروشی به یک جاذبه دیدنی برای بازدید کنندگان تبدیل شده است. پاییز برگ ریزان هزار رنگ خیابانها و معابر شهرها، فرصت بینظیر ارائه تنوع غذاها و سوغات خیابانی است، اما در اینجا اغلب فرصتها، سوخت میشود! مثلاً چندی پیش برج میلاد تهران میزبان محصولات خوراکی استانهای سراسر کشور بود. غرفههای ساده بدون هیچ نوآوری و خلاقیتی، باعث شده بود مخاطبان هیچ میل و رغبتی برای بازدید از غرفهها نداشته باشند. از طرفی اجناسی که عرضه شده بود هم به خاطر مسافتهای طولانی و حمل و نقل نامناسب، کیفیت خود را از دست داده بود و آنچه عرضه میشد، نامرغوب بود. در مقابل، اما جمعه بازارهای محلی با عرضه محصولات جذاب و بهراه انداختن بوی عطر و مزههای خوراکی، در ترغیب مشتریها موفقتر بودهاند. با این توصیف میتوان به دستفروشی در هر فصلی رنگ و لعاب تازه داد. پاییز دستفروشی در اغلب شهرها دیدنی است.