به گزارش مجله خبری نگار، تا به حال بارها اتفاق افتاده است که صحبتهای مهمانان یا کارشناسان برنامههای تلویزیونی، جنجالهایی را به پا کرده و موجی از انتقادها و واکنشهای منفی را به دنبال داشته است. جدیدترین نمونه این اتفاق، منصوره معصومیاصل عضو شورای مرکزی شبکه راهبردی یاران انقلاب اسلامی یا به اختصار «شریان» است.
معصومی پیشتر در اردیبهشت ۱۴۰۰ نیز با انتشار ویدئویی که در آن دختر نوجوانش، فائزه هاشمی را به مناظره دعوت میکرد جنجال به راه انداخته بود. ماجرا از این قرار است که منصوره معصومی در بخشی از صحبتهای خود در برنامه «آرمان» که به صورت زنده از شبکه قرآن روی آنتن میرود، از صداوسیما انتقاد کرد.
او ضمن اشاره به لزوم پرداختن به جایگاه زن ایرانی در متن جامعه، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و در عین حال مدیریت خانواده پاکیزه توسط رسانهها گفت: «البته ما خیلی به رسانهها مخصوصا صداوسیما امید نداریم، علاوه بر این که برنامههای فاخر و خوبی دارد، اما خیلی امید نداریم. یک شب آقای رائفیپور را دعوت میکنند و یک شب هم آقای ابطحی یا آقای آذری جهرمی! من ماندم چطور باید این تضادها را هضم کنیم. وقتی هم اعتراض میکنیم میگویند اینقدر که به ما میگویند تلویزیون فقط برای حزباللهیها شده». صحبتهای او درباره اینکه مملکت متعلق به حزباللهیهاست نیز انتقادات فراوانی را برانگیخت. به بهانه صحبتهای پرحاشیه معصومیاصل، در گفتگو با کارشناسان دکتر محمدعلی الستی استاد دانشگاه و جامعهشناس ارتباطات، همچنین منوچهر اکبرلو منتقد، پژوهشگر و نویسنده، به مسئله رسالت رسانه ملی در زمینه انعکاس افکار و عقاید مختلف در چارچوب قوانین و همچنین آسیبهای «تکصدایی» در تلویزیون پرداختیم.
دکتر محمدعلی الستی درباره رویکرد و مسئولیت رسانه ملی برای پوشش دادن افکار و نظرات مختلف توضیح میدهد: «تعریف رسانه ملی چیست؟ تعریف رسانه ملی آن است که دیدگاههای نمایندگان همه طرز فکرهایی که در کشور وجود دارد یا طرز فکرهایی که در چارچوب قانون اساسی و از طرف حاکمیت پذیرفته شدهاند یا فقط یک طرز تفکر خاص را نمایندگی کند؟ این تعریف هنوز روشن نیست و این ابهام به ماموریت صداوسیما برمیگردد. غالبا وقتی که جریانهای مختلف مدیریت این رسانه را برعهده میگیرند، بر اساس سلیقه یا صلاحدید خودشان یک ماموریت و هدفی برای صداوسیما ترسیم و اجرا میکنند، بنابراین شاهد هستیم که در دورههایی، در صداوسیما تسامح به مقدار قابل ملاحظهای وجود داشته و آرای متنوعی در آن منعکس شده، گاهی هم رسانهای با تکصدایی بوده، بنابراین نمیخواهم بگویم رسانه باید چه باشد و چه نباشد، اما گمان میکنم با توجه به ماموریتهایی که برای رسانه ملی تعریف شده، یکی از آنها مقابله با رسانههای بیگانه است. اگر در رقابت میان رسانههای داخلی و موجه با رسانههای بیگانه، کوشش برای جلو افتادن نسبت به رسانههای بیگانه را هم جزو ماموریتها و رسالتهای صداوسیما بدانیم، آن وقت باید گفت که حتما تسامح و تساهل بیشتری در انتشار افکار و عقاید مشاهده شود.»
دکتر الستی ادامه میدهد: «وقتی مردم از این رسانه تکصدایی میبینند، میروند سراغ رسانههای دیگری که صداقت، غرضورز نبودن و حقیقتگوییشان هنوز ثابت شده است، بنابراین صداوسیما برای موفق شدن در این رقابت باید تسامح و تلورانس بیشتری نشان بدهد.»
این مدرس دانشگاه درباره این که نمایندگی صداوسیما از نظرات و جریانهای سیاسی مختلف به معنای تایید آنها و اظهارنظرهایشان نیست، توضیح میدهد: «بر اساس تعریفی که از نظر حقوقی در رسانهها وجود دارد، انعکاس عقاید اشخاص حقیقی یا حقوقی از طریق یک رسانه به منزله تایید آن تفکر نیست. میبینید که رسانههای معتبر جهان، بسیاری از اوقات افکار و عقاید کسانی را منتشر میکنند که در مقابلشان قرار گرفتهاند و این به اعتبار رسانه کمک میکند. این نوع توسعه و گسترش دامنه دیدگاهها باعث میشود رسانه به سمت کامل شدن حرکت کند. کمال یک رسانه در این است که غالب دیدگاهها را پوشش بدهد.»
محمدعلی الستی ضمن اشاره به افرادی مانند منصوره معصومیاصل میگوید: «عزیزانی که اینقدر تنگنظری میکنند و عرصه رسانهها را محدود کردند، ظاهرا میخواهند به تکلیف شرعیشان عمل کنند، اما متاسفانه عنایت نمیکنند در معتبرترین سند دینی ما که قرآن مجید است آمده: بشارت بده به بندگان من کسانی را که سخنها را میشنوند و از بین آنها بهترین را انتخاب میکنند. هیچ وقت گفته نشده بشارت بده به بندگان من کسانی که بهترین سخن را میشنوند. یعنی یک نفر برایشان انتخاب میکند و آنها میشنوند! نه اینطور نیست. اینکه همه حرفها را بشنوند و خودشان انتخاب کنند، خودش یک رسالت دینی و فریضه است. این حضراتی که سانسور را تجویز میکنند، اساسا نسبت به شرع هم دیدگاه درستی ندارند، چون اگر قرار بود دستگاه سانسور قبلا قرار داده شود که فرشتگان کافی بودند و دیگر آزادی انتخاب و انتخاب برای انسان ارزش نبود.»
دکتر الستی درباره آسیبهای تکصدایی در رسانه ملی توضیح میدهد: «در حال حاضر صداوسیما بیننده زیادی ندارد، هم میبینیم که مردم مشتاق هستند برنامههای شبکههای ماهوارهای را نگاه کنند، شبکههای اجتماعی هم وجود دارد، صداوسیما عملا جایگاه خاصی ندارد و روز به روز هم جایگاهش دارد بیشتر افت میکند. وقتی در یک رسانه تنگنظری اعمال میکنید و اجازه نمیدهید دیدگاههای مختلف در آنجا منتشر شود، آن رسانه کم کم اعتبارش را از دست میدهد و به تدریج خود صاحبنظران هم اصلا تمایلی ندارند با آن رسانه مصاحبه کنند، به این ترتیب اثر مضاعفی ایجاد میشود و متاسفانه رسانه کاری میکند که این فضای بسته تشدید میشود.»
منوچهر اکبرلو درباره مسئولیت صداوسیما برای انعکاس صدای همه مردم در چارچوبهای لازم توضیح میدهد: «از آنجایی که همه متفق هستند صداوسیما مرجعیت خود را در افکار و فرهنگسازی از دست داده، گاهی تلاشهایی میشود که این وضعیت ترمیم شود، بنابراین دعوت از افراد با دیدگاههایی غیر از قرائت رسمی با همین هدف انجام میگیرد. گیریم که به دلیل فضای دوقطبی در جامعه، همان حضور و سخنان مطرح شده هم بازتاب پیدا نمیکند، چرا که فرض اکثریت جامعه این است که هدف از دعوت این افراد، نه مطرح کردن دیدگاههای مختلف، بلکه نمایش این موضوع است که میخواهیم بازتاب دیدگاههای متنوع باشیم. با این برداشتی که مردم جامعه دارند، بنابراین حضور آنها در شکل فعلی، تاثیری در ترمیم بیاعتمادی جامعه به رسانههای رسمی ندارد.»
اکبرلو ادامه میدهد: «اکنون در این میان و در همین وضعیت اگر به حضور آنها اعتراض هم وارد شود، بدیهی است که نه تنها کمکی به اصلاح جایگاه صداوسیما نمیکند، بلکه وضعیت کنونی را بدتر نیز میکند. بدون توجه به این که صداوسیما نیاز دارد برای فرهنگسازی و اطلاعرسانی به ویژه در مواقع بحرانی، به اعتماد تمامی جامعه متکی باشد. این نکته مهم معمولا مورد غفلت واقع میشود و باعث تنگنظریها و سوءاستفاده جناحهای مختلف قدرت میشود.»
اکبرلو در پاسخ به این سوال که آیا نمایندگی صداوسیما از افکار و سلایق مختلف سیاسی و اجتماعی، به معنای تایید آنها و حمایت از آنان است، میگوید: «بدیهی است که اگر تلویزیونهای خصوصی مختلفی داشتیم، هر شبکه میتوانست بر اساس یک موضع سیاسی شکل بگیرد، مخاطب هم این را میپذیرفت و با مراجعه همزمان به شبکهها، جمعبندی نهایی را انجام میداد، اما در شکل فعلی که تلویزیون خصوصی نداریم، این نگاه که بیان یک دیدگاه یا نظر در یک میزگرد، سریال یا گزارش، به معنی ترویج آن دیدگاه است، برداشت خطایی است. چون فرض بر آن است که مخاطب صاحب شعور و این درک است که هرکسی مسئول دیدگاه خود است.»
این منتقد در پایان درباره تبعات تکصدایی در صداوسیما توضیح میدهد: تکصدایی بیاعتمادی ایجاد میکند و باعث میشود رسانه مرجعیت خود را از دست بدهد، چنان چه امروزه شاهد هستیم با وقوع هر حادثه یا پدیده ملی یا جهانی، بلافاصله و در کمترین زمان، انبوهی از اطلاعات، تفسیرها و تحلیلها ارائه میشود و مخاطب به سرعت و به راحتی به همه آنها دسترسی دارد. هرگونه سکوت، عقب انداختن، بازداشتن از دسترسی دیگران به منابع دیگر و اجازه ندادن به بیان نظرات افراد مختلف، باعث میشود هیچ تمایلی نسبت به توجه به آن رسانه وجود نداشته باشد، چه برسد به این که بخواهد تاثیری داشته باشد. این مختص تلویزیون نیست و ما در رسانههای خارجی یا شبکههای فارسی زبان دیگر هم میبینیم رسانههایی که آشکارا فقط از یک زاویه به مسائل ایران نگاه میکنند، کمتر مورد توجه مردم قرار میگیرند. برعکس رسانههایی مخاطب دارند که دیدگاههای مختلفی را مطرح میکنند. بدیهی است هیچ رسانهای نیست که بدون موضع باشد، اما آنان که به این اصول تولیدات رسانهای اعتقاد بیشتری دارند، ترویج مواضع خود را با ظرافت بیشتری انجام میدهند و پیش از آن میکوشند اعتماد مخاطب را به خود جلب کنند.