به گزارش مجله خبری نگار/اعتمادآنلاین،زهرا تجویدی- وقتی به آسمان شب مینگریم، ستارگان همانند چراغهایی کوچک در تاریکی میدرخشند. کهکشانها همچون اقیانوسهایی پر از نور بر بوم بیپایان آسمان گسترده شدهاند. اما در دل این زیبایی خیرهکننده، نواحیای وجود دارند که نه تنها نوری از خود نمیتابانند، بلکه هر چه به سویشان بیفتد را در دل خود فرو میبرند. اینها همان سیاهچالهها هستند؛ اجرامی اسرارآمیز که در قلب بسیاری از پرسشهای علمی و فلسفی عصر ما جای گرفتهاند.
ریشههای نخستین ایده سیاهچاله
مفهوم وجود اجرام بسیار پرجرم و تاریک، سابقهای چندصدساله دارد. در قرن هجدهم، جان میچل، ستارهشناس انگلیسی، و پس از او پیر سیمون لاپلاس، ریاضیدان فرانسوی، این ایده را مطرح کردند که اگر جرمی به اندازه کافی متراکم باشد، سرعت فرار از سطح آن میتواند از سرعت نور فراتر رود. بر پایه این دیدگاه، حتی نور نیز نمیتواند از چنگال چنین جسمی بگریزد و آن جسم برای همیشه در تاریکی فرو خواهد رفت.
البته این فرضیه تا مدتها در حد یک حدس باقی ماند. زیرا فیزیک نیوتنی قادر به توضیح کامل چنین پدیدهای نبود. تا اینکه در اوایل قرن بیستم، آلبرت انیشتین با ارائه نظریه نسبیت عام در سال ۱۹۱۵، چهره تازهای به گرانش بخشید. او نشان داد که گرانش نه صرفاً نیرویی میان دو جرم، بلکه پیامد انحنای فضا-زمان بهوسیله جرم و انرژی است. تنها چند ماه بعد، کارل شوارتزشیلد، فیزیکدان آلمانی، راهحلی دقیق برای معادلات انیشتین یافت که وجود مرزی به نام «افق رویداد» را پیشبینی میکرد. این آغاز علمی جدی مفهوم سیاهچاله بود.
چگونه یک ستاره به سیاهچاله بدل میشود؟
ستارهها همانند انسانها عمری محدود دارند. آنها در آغاز از ابرهای عظیم گاز و غبار شکل میگیرند و طی میلیاردها سال، با سوزاندن هیدروژن در هسته خود، میدرخشند. اما زمانی میرسد که سوخت ستاره رو به پایان میرود.
اگر ستارهای چندین برابر خورشید جرم داشته باشد، پایان عمرش بسیار پرهیاهو خواهد بود. در مرحلهای حساس، تعادل میان فشار ناشی از واکنشهای هستهای و نیروی گرانش به هم میخورد. ستاره فرو میپاشد و انفجاری مهیب به نام «ابرنواختر» رخ میدهد. در این انفجار، بخش بیرونی ستاره به فضا پرتاب میشود، اما هسته آن در اثر گرانش شدید به درون رمبیده و چنان متراکم میشود که دیگر هیچ نیرویی قادر به توقفش نیست. حاصل این فروپاشی، تولد یک سیاهچاله است.
دستهبندی سیاهچالهها
دانشمندان سیاهچالهها را بر اساس جرم و شیوه تشکیل به چند گروه تقسیم میکنند:
سیاهچالههای ستارهای
اینها حاصل فروپاشی ستارگان پرجرم هستند و معمولاً جرمی چند برابر تا چند ده برابر خورشید دارند. با اینکه در مقیاس کیهانی کوچکاند، ولی گرانش آنها به قدری قوی است که میتوانند همدمهای ستارهای خود را ببلعند.
سیاهچالههای کلانجرم
در مرکز اکثر کهکشانهای شناختهشده، از جمله کهکشان راه شیری، سیاهچالهای غولآسا وجود دارد. جرم این سیاهچالهها میلیونها تا میلیاردها برابر خورشید است. سیاهچاله مرکز کهکشان ما جرمی حدود چهار میلیون برابر خورشید دارد. هنوز مشخص نیست این هیولاها دقیقاً چگونه شکل گرفتهاند؛ برخی دانشمندان معتقدند حاصل ادغام سیاهچالههای کوچکتر در طول میلیاردها سالاند، در حالی که برخی دیگر احتمال میدهند در نخستین روزهای عالم و از رمبش مستقیم ابرهای گازی به وجود آمده باشند.
سیاهچالههای میانجرم
این گروه حالتی میانه دارند و جرمشان از صدها تا چند هزار برابر خورشید است. یافتن و مطالعه آنها دشوارتر است، اما شواهدی از وجودشان در خوشههای ستارهای دیده شده است.
سیاهچالههای نخستین
برخی نظریهها احتمال میدهند در نخستین لحظات پس از مهبانگ، نوسانات چگالی میتوانستهاند باعث شکلگیری سیاهچالههایی با جرمهای گوناگون شوند؛ از اجسامی کوچکتر از یک کوه گرفته تا هماندازه سیارات. تاکنون مدرک قطعی برای وجود این دسته در دست نیست، اما جستوجو برای یافتن آنها ادامه دارد.
افق رویداد: مرزی بیبازگشت
مفهوم «افق رویداد» یکی از جذابترین جنبههای سیاهچاله است. این مرز بهگونهای عمل میکند که هیچ جسمی، حتی نور، پس از عبور از آن قادر به بازگشت نیست.
برای درک بهتر، تصور کنید قایقی در رودخانهای در حال حرکت است. در نقطهای خاص، جریان آب چنان شدید میشود که حتی اگر قایق با نهایت توان پارو بزند، باز هم به سوی آبشار کشیده خواهد شد. افق رویداد دقیقاً چنین نقطهای است. پس از عبور از آن، هر چیز به صورت بیبازگشت درون سیاهچاله سقوط میکند.
راههای کشف سیاهچالهها
از آنجا که سیاهچالهها به خودی خود نوری ساطع نمیکنند، یافتن آنها نیازمند روشهای غیرمستقیم است. دانشمندان از چند شیوه برای شناسایی استفاده میکنند:
حرکت ستارگان اطراف: اگر ستارهای به دور نقطهای نامرئی با سرعت بسیار زیاد گردش کند، احتمالاً آن نقطه سیاهچاله است. در مرکز راه شیری، رصد مدار ستارگان نشان داد جرمی بسیار پرچگال در آنجا وجود دارد که جز سیاهچاله نمیتواند باشد.
تابش پرتوهای ایکس: هنگامی که ماده به سمت سیاهچاله سقوط میکند، پیش از ورود به افق رویداد به شدت داغ شده و پرتوهای ایکس تولید میکند. این تابشها توسط تلسکوپهای فضایی شناسایی میشوند.
امواج گرانشی: ادغام دو سیاهچاله باعث ایجاد موجهایی در بافت فضا-زمان میشود. این امواج در سال ۲۰۱۵ برای نخستین بار بهطور مستقیم توسط رصدخانهی لایگو شناسایی شد و تاییدی تاریخی بر پیشبینیهای انیشتین بود.
تصویربرداری تاریخی از یک سیاهچاله
در آوریل ۲۰۱۹، بشر برای نخستین بار تصویری از سایه یک سیاهچاله به دست آورد. این تصویر مربوط به سیاهچاله کلانجرم در مرکز کهکشان «ام۸۷» بود. شبکهای جهانی از رادیوتلسکوپها موسوم به «تلسکوپ افق رویداد» با همکاری صدها دانشمند این شاهکار را رقم زد. تصویر، حلقهای درخشان از ماده داغ در حال گردش به دور سیاهچاله و ناحیهای تاریک در مرکز را نشان میداد که همان سایه افق رویداد است.
این دستاورد نه تنها نقطه عطفی در علم نجوم بود، بلکه برای افکار عمومی نیز لحظهای تاریخی محسوب شد؛ لحظهای که انسان برای نخستین بار توانست چهره یکی از رازآمیزترین اجرام کیهان را ببیند.
معماها و پارادوکسهای سیاهچاله
سیاهچالهها فقط اجرامی فیزیکی نیستند؛ آنها میدان آزمایشی برای بنیادیترین قوانین طبیعتاند. یکی از مهمترین معماها «پارادوکس اطلاعات» است. طبق مکانیک کوانتوم، اطلاعات هیچگاه نابود نمیشود. اما اگر چیزی وارد سیاهچاله شود، به نظر میرسد اطلاعات آن برای همیشه از بین میرود. این تناقض میان فیزیک کوانتوم و نسبیت عام هنوز یکی از بزرگترین چالشهای علم است.
از سوی دیگر، استیون هاوکینگ در دهه ۱۹۷۰ نشان داد که سیاهچالهها بهطور کامل «سیاه» نیستند. آنها میتوانند به دلیل اثرات کوانتومی، تابشی ضعیف به نام «تابش هاوکینگ» از خود گسیل کنند. این پدیده سبب میشود سیاهچاله بهمرور جرم از دست بدهد و در طول زمانهای بسیار طولانی تبخیر شود.
سیاهچالهها در فلسفه و فرهنگ
سیاهچالهها علاوه بر جنبه علمی، الهامبخش بسیاری از آثار هنری و فلسفی بودهاند. در ادبیات علمیتخیلی، سیاهچالهها اغلب بهعنوان دروازههایی به جهانهای دیگر یا ابزار سفر در زمان تصویر میشوند. فیلم «میانستارهای» به کارگردانی کریستوفر نولان نمونهای مشهور است که با بهرهگیری از مشاوره فیزیکدان کیپ تورن، نمایشی واقعگرایانه از سیاهچاله ارائه داد.
در فلسفه نیز سیاهچالهها پرسشهایی درباره ماهیت زمان، سرنوشت جهان و حتی معنای وجود مطرح کردهاند. اینکه نقطهای در جهان بتواند همه چیز را در خود فروبرد بیآنکه چیزی از آن بیرون آید، برای اندیشه انسانی ترکیبی از هراس و شگفتی به همراه دارد.
آینده پژوهش در حوزه سیاهچاله
امروزه دانشمندان به کمک ابزارهای پیشرفته به دنبال پاسخ به پرسشهای بیشتری درباره سیاهچالهها هستند. تلسکوپهای رادیویی و فضایی نسل جدید، امکان مشاهده دقیقتر قرصهای برافزایشی و جتهای پرانرژی اطراف سیاهچالهها را فراهم میکنند.
از سوی دیگر، آشکارسازهای امواج گرانشی در حال ارتقا هستند تا ادغام سیاهچالههای دوردستتر را نیز ثبت کنند. این دادهها به ما کمک خواهد کرد تاریخچه کیهان و نقش سیاهچالهها در شکلگیری ساختارهای کیهانی را بهتر بشناسیم.
در سطح نظری، تلاشها برای آشتی دادن مکانیک کوانتوم با نسبیت عام ادامه دارد. شاید پاسخ به معمای پارادوکس اطلاعات، راهی به سوی نظریهای جامعتر از گرانش کوانتومی بگشاید؛ نظریهای که یکی از بزرگترین رویاهای فیزیک مدرن است.
آیا سیاهچالهها تهدیدی برای زمین هستند؟
یکی از پرسشهای رایج در ذهن عموم این است که آیا سیاهچالهای میتواند زمین را ببلعد؟ پاسخ کوتاه «خیر» است. سیاهچالههای ستارهای در فاصلههای بسیار دور از ما قرار دارند و خطری برای زمین ندارند. حتی اگر خورشید ناگهان به سیاهچالهای با همان جرم فعلی تبدیل شود، مدار زمین تغییر نخواهد کرد؛ تنها تفاوت این خواهد بود که دیگر نوری از خورشید به ما نخواهد رسید.
رازهایی در دل تاریکی
سیاهچالهها نمایانگر یکی از افراطیترین و شگفتانگیزترین حالات طبیعتاند. آنها نه تنها تاریکترین نقاط کیهاناند، بلکه روشنترین پنجرهها برای شناخت قوانین بنیادی جهان نیز محسوب میشوند. از تاریخچه کشف تا تصویربرداری مستقیم، از معماهای فلسفی تا الهامات هنری، سیاهچالهها حضوری عمیق در علم و فرهنگ بشری دارند.
شاید قرنها طول بکشد تا همه رازهای سیاهچالهها بر ما آشکار شود؛ اما همین نادانی، انگیزهای است برای ادامه کاوش. زیرا هرچه بیشتر درباره سیاهچالهها بدانیم، بیشتر درخواهیم یافت که جهان چقدر بزرگ، پیچیده و شگفتانگیز است.