کد مطلب: ۸۸۵۶۵۴
|
|
۲۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۶:۳۱

آقایان دقیقا کدام پارادایم؟

آقایان دقیقا کدام پارادایم؟
ظریف، روحانی و... از تغییراتی سخن می‌گویند که یا مبهم بوده یا تجربه‌ای شکست خورده‌اند

به گزارش مجله خبری نگار، محمدجواد ظریف که چندماهی است از مسئولیت در سیاست خارجی و حضور در دولت فارغ شده و فرصت یادداشت‌نویسی پیدا کرده است در دومین یادداشتی که در طی یک ماه اخیر نوشته و آن را در نشریه «فارن پالسی» منتشر کرده است چندین پیشنهاد ارائه داده که اولاً محتوای جدیدی در آن وجود ندارد و ثانیاً این سؤال را در مقابل ظریف قرار می‌دهد که او به عنوان یک شخصیت سابقاً مسئول در حوزه سیاست خارجی چه اقداماتی برای تحقق حداکثری پیشنهاداتش انجام داده و چه نتایجی کسب کرده است.

او در آخرین یادداشتش که روز گذشته منتشر شده است بعد از آنکه غرب آسیا را در یک نقطه عطف خطرناک توصیف می‌کند برای مواجهه با تنش‌آفرینی اسرائیل یک تغییر تاریخی برای ایران، منطقه و جهان و یک ابتکار عمل جسورانه دیپلماتیک را مطالبه می‌کند. او در ادامه پیشنهاد‌هایی می‌دهد که برخلاف مطالبه خودش هیچ ابتکار عمل دیپلماتیکی در آن دیده نمی‌شود و صرفاً به بهانه به‌وجود آمدن شرایط جنگی گزاره‌هایی تکراری را متذکر می‌شود که در حال حاضر یا در دستورکار ایران قرار دارند و یا به دلیل موانع متعددی امکان رجوع به آنها نیست که البته ظریف پیشنهاد قابل توجهی هم برای عبور از موانع نداشته و صرفاً با طرح کلیاتی به موضوع می‌پردازد.

برخلاف ادعای ظریف مبنی بر نیاز به تغییر پارادایم، پیشنهاد‌های او فاقد جسارتی هستند که خود مطالبه می‌کند و صرفاً ایده‌هایی را بازگو می‌کند که دهه‌هاست در گفتمان سیاست خارجی ایران مطرح بوده‌اند.

اگرچه ظریف، ایران، منطقه و جهان را خطاب قرار داده است، اما حداقل در مورد ایران این جمله که: «انتخاب برای ایران، منطقه و قدرت‌های جهانی روشن است: تکرار فاجعه‌بار گذشته، یا شجاعت ساختن مشترک آینده.» کارکردی نداشته و محتوایی دال بر تغییر پارادایم هم در آن وجود ندارد.

تأکید بر نقش مردم، همکاری منطقه‌ای و دیپلماسی جهانی، هرچند از نظر لفظی جذاب است، اما در عمل فاقد نوآوری و راهکار‌های عملی است. یادداشت ظریف صرفاً با طرح عنوان تغییر پارادایم که در هر موقعیتی یک اصل بدیهی برای بهبود وضعیت است به جای پاسخ به این نیاز، صرفاً به بازتولید گفتمان‌های گذشته بسنده کرده و از ارائه چشم‌اندازی تحول‌آفرین بازمانده است.

مشابه همین اظهارات را در چندروز اخیر برخی دیگر از چهره‌های سیاسی و رسانه‌های وابسته به آن نیز مطرح کرده‌اند که حسن روحانی از جمله آنهاست.

روحانی اخیراً در یک ویدئو که به نظر می‌رسد در راستای بازگشت به متن فضای سیاسی منتشر کرده پیشنهاداتی با عناوین کلی در حوزه‌های مختلف سیاست داخلی و خارجی ارائه داده است که یا مبهم هستند و یا پایی در میدان واقعیت ندارند.

تکرار یک حقیقت بدیهی

ظریف در بخش نخست یادداشت خود، مردم ایران را بزرگ‌ترین دارایی کشور و عامل اصلی تاب‌آوری آن در برابر چالش‌های تاریخی و معاصر معرفی می‌کند. او با اشاره به تاریخ چند هزار ساله ایران از مقاومت مردم در برابر متجاوزان و حفظ فرهنگ غنی ایرانی سخن می‌گوید. به گفته ظریف این تاب‌آوری در شکست دشمنانی مانند صدام در جنگ تحمیلی و ناکامی سیاست‌های «فشار حداکثری» و «تحریم‌های فلج‌کننده» ایالات متحده و متحدانش نمود یافته است. او استدلال می‌کند که تغییر پارادایم باید از درون آغاز شود و توانمندسازی مردم ایران کلید این تحول است.

این دیدگاه، شاید از نظر لغوی جذاب باشد، اما فاقد هرگونه نوآوری است. تأکید بر نقش محوری مردم در قدرت و تاب‌آوری ایران از بدو تأسیس جمهوری اسلامی یک اصل بنیادین در گفتمان رسمی کشور بوده است. از سخنرانی‌های رهبران انقلاب گرفته تا سیاست‌های کلان نظام، همواره بر نقش مردم به عنوان ستون اصلی مقاومت و پیشرفت تأکید شده است.

علاوه بر این کشور در روز‌های اخیر که جبهه عبری و غربی سعی در نگه داشتن سایه جنگ بالای سر ایران دارد نشان داده که به حساسیت‌های اجتماعی و مطالبات مردمی توجه دارد. پذیرش استعفای حجت‌الاسلام صدیقی از امامت جمعه تهران و متعاقباً کنار گذاشتن ایشان از ستاد امر به معروف و نهی از منکر نشان‌دهنده تمایل به اجتناب حداکثری از رفتار‌های خلاف مطالبه مردمی است. این رویکرد که پیش‌تر در سیاست‌های کلان کشور نهادینه شده نیازی به توصیه‌های جدید ندارد. اگر تغییر پارادایم به معنای تحول در رویکرد داخلی است ظریف و روحانی هیچ نیاز جدیدی را کشف نکرده و هیچ پیشنهاد مشخصی برای چگونگی تحول هم ارائه نمی‌دهند. آنها صرفاً به ستایش تاب‌آوری تاریخی مردم بسنده می‌کنند بدون اینکه راهکار عملی یا جدیدی برای توانمندسازی بیشتر پیشنهاد کنند. ضمن آنکه روحانی و ظریف با سابقه در اختیار داشتن ۸ ساله دولت به جای مطالبه بد نیست پاسخ دهند که در راستای پیشنهادات سیاسی و اقتصادی که در مورد ارائه نقش حداکثری به مردم مطرح می‌کنند چه اقداماتی انجام داده‌اند.

تأکید به همکاری منطقه‌ای بدون اشاره به موانع

در ادامه ظریف بر لزوم همکاری منطقه‌ای تأکید می‌کند و استدلال می‌کند که تهدیدات مشترکی مانند اقدامات اسرائیل، فرصتی برای ایجاد یک میثاق جدید منطقه‌ای فراهم کرده است. او پیشنهاد می‌دهد که ایران به همراه کشور‌های منطقه از جمله بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی، سوریه، ترکیه، امارات متحده، یمن، پاکستان و حتی کشور‌های قفقاز می‌توانند تحت نظارت سازمان ملل متحد، همکاری‌هایی در زمینه انرژی، عدم اشاعه تسلیحات هسته‌ای، همکاری اقتصادی و وحدت فرهنگی ایجاد کنند. او همچنین به توافق اخیر بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان در واشنگتن اشاره می‌کند و آن را فرصتی برای احیای پیشنهاد همکاری ترانزیتی در قفقاز می‌داند.

این بخش از یادداشت ظریف نیز فاقد نوآوری است. ایده همکاری منطقه‌ای سال‌هاست که در دیپلماسی ایران مطرح است. شرایط کنونی منطقه نشان می‌دهد که ایران بدون نیاز به توصیه‌های ظریف، در مسیر تقویت روابط منطقه‌ای گام برداشته است. برای مثال، عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی و مذاکرات برای بهبود روابط با مصر نشان‌دهنده تحرک دیپلماتیک ایران در منطقه است. همچنین، واکنش محتاطانه ایران به توافق ارمنستان و جمهوری آذربایجان برای ایجاد کریدور زنگزور نشان‌دهنده پذیرش ضمنی این تحولات است. این اقدامات نشان می‌دهند که ایران حتی بدون تأکید ظریف در حال پیگیری سیاست‌های مبتنی بر توسعه همکاری با کشور‌های منطقه است؛ بنابراین پیشنهاد‌های ظریف نه تنها تکراری هستند بلکه فاقد راهکار‌های عملی برای غلبه بر موانع دیرینه همکاری منطقه‌ای‌اند.

دیپلماسی جهانی چالشی واقعی با راهکار‌های مبهم

سخت‌ترین بخش پیشنهادات ظریف آن‌طور که خودش اذعان می‌کند به دیپلماسی جهانی مربوط می‌شود. او با اشاره به سابقه طولانی بدعهدی‌های غرب از کودتای ۱۳۳۲ علیه ملی‌سازی نفت ایران تا خروج آمریکا از برجام در سال ۱۳۹۷ استدلال می‌کند که اعتماد به دیپلماسی جهانی برای ایران دشوار است. با این حال او پیشنهاد می‌دهد که ایران و جامعه جهانی منافع مشترکی در پشت سر گذاشتن این تجربیات و ساختن آینده‌ای متفاوت دارند. ظریف به طور خاص به احیای گفت‌و‌گو با آمریکا و اروپا و ایجاد توافقاتی مانند «پیمان عدم تجاوز» یا شبکه همکاری هسته‌ای صلح‌آمیز اشاره می‌کند.

این بخش از یادداشت، بیش از سایر بخش‌ها، ضعف‌های پیشنهاد‌های ظریف را آشکار می‌کند. نخست او هیچ راهکار مشخصی برای غلبه بر بی‌اعتمادی عمیق ایران به غرب ارائه نمی‌دهد. تجربه برجام که ظریف آن را «نماد وعده‌های تحقق‌نیافته دیپلماسی» می‌نامد نشان داد که حتی توافق‌های بین‌المللی مورد تأیید سازمان ملل متحد نیز در برابر بدعهدی‌های سیاسی آسیب‌پذیرند. خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام و ناتوانی اروپا در اجرای تعهداتش اعتماد عمومی و نخبگان ایرانی به دیپلماسی غربی را به شدت تضعیف کرده است. ظریف خود به این واقعیت اذعان دارد، اما پیشنهاد او برای از سرگیری گفت‌و‌گو‌ها بدون ارائه راهکاری برای تضمین پایبندی طرف مقابل عملاً تکرار پیشنهاد‌های گذشته است.

دوم، ظریف به جای ارائه ایده‌های نو به تکرار پیشنهاد‌هایی مانند «پیمان عدم تجاوز» یا «شبکه همکاری هسته‌ای» بسنده می‌کند که پیش‌تر در مذاکرات بین‌المللی مطرح شده و به نتیجه نرسیده‌اند. برای مثال، ایده منطقه عاری از سلاح هسته‌ای در خاورمیانه که ظریف به پیشنهاد ایران در سال ۱۳۵۳ به آن اشاره می‌کند دهه‌هاست که به دلیل مخالفت اسرائیل و حمایت ضمنی آمریکا از زرادخانه هسته‌ای این رژیم متوقف مانده است. پیشنهاد ازسرگیری گفت‌و‌گو با آمریکا نیز در شرایطی که ظریف خود به حملات نظامی اسرائیل با تأیید ضمنی اروپا و آمریکا اشاره می‌کند فاقد پشتوانه عملی است.

منبع: فرهیختگان

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر