به گزارش مجله خبری نگار/ایران: بیست وهفتم شهریور در تقویم ملی کشورمان به سالروز درگذشت شهریار گره خورده و از آن بهعنوان روز گرامیداشت شعر و ادب فارسی یاد میشود. به همین بهانه در گپوگفت امروزمان با محمدکاظم کاظمی، نویسنده و شاعر افغانستانی درباره وضعیت این روزهای شعر فارسی و برخی، اما و اگرهای پیشروی اهالی ادبیات در چگونگی تلاش برای پررنگتر شدن دوباره این بخش از فرهنگمان در زندگی امروز میخوانید. در کارنامه کاری این شاعر و پژوهشگر مسئولیتها و فعالیتهای ادبی مختلفی از جمله دبیری یازدهمین جشنواره شعر فجر و عضویت در گروه علمی برونمرزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی دیده میشود.
با توجه به دههها فعالیت مستمر شما در عرصه ادبیات چه پیشنهادی برای کاربردیتر شدن مناسبتهایی نظیر روز شعر و ادب فارسی، آن هم فراتر از تقویم ملی و فرهنگی دارید؟
به چنین مبحثی باید از دریچههای مختلف فرهنگی و اجتماعی پرداخت، با این حال معتقدم در همین شرایط فعلی هم تا حدی شاهد اثرگذاری این روز هستیم. همین که شما با من تماس گرفتهاید و درباره راهکارهایی برای جلب توجه بیشتر مردم به مناسبتهای فرهنگی میپرسید نشأت گرفته از اثرگذاری این قبیل روزها است. البته هنوز اثرگذاری مطلوبی که باید و شاید را ندارند.
اما به قول خودتان هنوز آن اثرگذاری مطلوب را شاهد نیستیم!
قدم نخست برای کاربردیتر شدن هر چه بیشتر چنین مناسبتهایی به عهده اهالی رسانه است، آنان باید برای جلب توجه مردم به شعر تلاش کنند و از طرفی برنامهریزی در راستای ارتقای جایگاه شعر در وجوه مختلف زندگی را به یک خواسته جدی تبدیل کنند وگرنه این روزها در نهایت به برپایی چند تجلیل و مراسم محدود میشوند. از سوی دیگر متولیان فرهنگی هم نباید مناسبتهای تقویمی را به برگزاری چند مراسم سخنرانی و همایش تقلیل بدهند. اما این خواسته محقق نمیشود مگر با تبیین ضرورتهای بازگشت شعر به زندگی امروز. اگر عزمی جدی برای جلب دوباره توجهها به شعر شکل بگیرد باید از هر امکان و هر بهانهای برای یادآوری شعر و اهمیت آن بهره گرفت.
به کمرنگ شدن شعر در زندگی امروز اشاره کردید و اینکه میتوان به بهبود جایگاه فعلیاش امیدوار شد؛ تحقق این مسأله تنها از دریچه فعالیتهای رسانهای و عزم متولیان ممکن میشود؟
به کمک اینها مردم از تأثیری که شعر قادر است بر روح و زندگیشان بگذارد آگاه میشوند تا دیگر آن را بخشی غیرضروری از فرهنگ و ادبمان نبینند.
در این بین چه نقشی برای خود اهالی ادبیات قائل هستید؟
واقعیت این است که بخش مهمی از این علاقهمندسازی از عهده خود شاعران برمیآید، اینکه بتوانند اثری خلق کنند که مخاطب را به سوی خود بکشاند. شاعر باید شوق شعرخوانی را در خواننده یا شنونده برانگیزد. اینکه شعر تا چه اندازه منعکسکننده دغدغههای مردم باشد نیز اهمیت زیادی دارد.
مخاطب امروزی بهرهمند از امکانات و شرایطی متفاوت از مردمی است که در زمانه حافظ و سعدی میزیستهاند، در جهان امروز که با انواع و اقسامی از سرگرمیهای نوین و تکنولوژیهای ارتباطی احاطه شده هم میتوان همچنان از بازگشت دوباره شعر به زندگی مردم سخن گفت؟
به سبب بروز تغییراتی که به آنها اشاره کردید چنین توقعی بسیار نابجاست، اما آنطور هم نیست که فکر کنیم دوره شعر و شاعری به سر آمده است. حتی در همین شرایط اگر شاعر متوجه وظایفی که جامعه و ادبیات به عهدهاش گذاشته بشود و از طرفی خواسته مخاطب را هم لحاظ کند برای شعر میتوان جایگاه بهتری را متصور شد. بهطور قطع مردم نسبت به هر هنری که بیانگر بخشی از احساس آنان باشد واکنش مثبت نشان میدهند، مسألهای که درباره دیگر هنرها، از قبیل سینما و موسیقی هم صادق است. آنهایی که مدعی بیتوجهی به مخاطبان هستند و آن را نوعی پز برای خود میدانند فراموش میشوند. جلب توجه دوباره مردم به شعر نیازمند سهضلع است؛ شاعر، مخاطب و دیگری دسترسی به امکانات ارتباطی لازم برای رساندن شعر به مردم. در ضلع سوم هم باید برنامهریزی و عملکرد حسابشدهای را در پیش گرفت. شاعر در انتخاب راه ارتباطی با جامعه هدف هم باید دقت به خرج بدهد. رسانهها هم قادر به انتشار اشعار هستند و مسئولان فرهنگی نیز میتوانند با برپایی محفلهای ادبی و حتی همایشها و مراسمهای مختلف به این ارتباط کمک کنند. رویدادهای ادبی نظیر شبهای شعر از جمله بسترهای مناسب به این منظور هستند. حتی نظام آموزشی و فضای دانشگاهی هم قدرت خوبی برای حمایت بیشتر از شاعران دارند، ناشران نیز یکی از مهمترین حلقههای ارتباطی میان شاعران و مردم هستند. هر چند در شرایط فعلی که نشر بواسطه اوضاع و احوال اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار ندارد نمیتوان از آن انتظار چندانی داشت.
از ضرورت انتخاب راههای ارتباطی مناسب میان شاعران با مردم گفتید، در این رابطه از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی چقدر میتوان کمک گرفت؟
استفاده از فضای مجازی یک انتخاب ناگزیر است. در شرایط فعلی شاعران میتوانند از بستر فضای مجازی برای انتشار کارهای خود استفاده کنند. منتهی بهرهمندی اهالی شعر از این تکنولوژی ارتباطی باید بیشتر متمرکز بر ارائه اشعار آنان باشد و مطالعه جدی خود را موکول به منابع مکتوب کنند.
بخشی از گفتههای شما مبتنی بر ضرورت توجه شاعران به نیاز روز جامعه است که تأکید کردید هنوز برخی شاعران آن را درک نکردهاند؛ جشنوارهها و جوایز ادبی چقدر در هدایت شاعران به این سمت و سو مؤثر هستند؟ بویژه که خودتان هم برای دورهای دبیری جشنواره شعر فجر را برعهده داشتهاید و در این زمینه تجربه دارید.
جشنوارهها در یک برههای مورد توجه بودند، منتهی طی سالهای گذشته مردم علاقه کمتری به شب شعرها و محفلهای ادبی نشان دادهاند و متأسفانه در بسیاری از مواقع تنها مخاطبان اینها خود شاعران مدعو بودهاند. این اتفاق نشأت گرفته از دلایل مختلفی نظیر فقدان جذابیتهای لازم است. شب شعری که با چند سخنرانی برگزار شود که مردم را جذب نمیکند. از طرفی شعری که قبلتر در فضای مجازی منتشر شده باشد دیگر جذابیتی ندارد. البته در این بین میتوان استثناهایی قائل شد، وقتی بحث شاعر مطرحی باشد علاقهمندان دیگر کاری به اینکه شعرش را قبلاً خواندهاند یا نه ندارند، شوق آنان برای دیدن او از نزدیک کافی است تا به محافل مذکور بروند.
در همین سالهای اخیر و با وجود شرایطی که برشمردید، دیگر جشنوارههای فجر نظیر فیلم و موسیقی و حتی تئاتر اثرگذاری بیشتری داشته و دارند؛ چرا این بیتوجهی بیشتر معطوف به شعر شده؟
بخشی از این مسأله نشأت گرفته از تنزل موقعیت جهانی شعر است که تنها به ایران محدود نمیشود. اما نکته مهم این است که در هنرهایی نظیر سینما و موسیقی، بیش از شعر به خواست مخاطبان توجه میشود.
در چنین شرایطی و با وجود رقبای قدرتمندی که شعر دارد باز هم عدهای، از جمله اهالی ادبیات، درباره ضرورت توجه بیشتر به شعر در زندگی پرمشغله امروزی در مواجهه با مشکلات میگویند. شما چقدر به این گفته معتقد هستید؟
واقعیت این است که شعر خوب، بهره بیشتری از تخیل و جنبههای مورد نیاز روح انسان دارد، شعر مبتنی بر اصول بیش از سایر هنرها قادر است افراد را به سرچشمه فطرت و ذاتشان بازگرداند.
نگاهی نیز به دایره جغرافیایی شعر فارسی داشته باشیم که بخشهایی از شبه قاره و همچنین ایران، افغانستان و تاجیکستان را شامل میشود. برقراری تعامل میان شاعران ساکن در این کشورها چقدر به بهبود سطح کیفی و از طرفی گسترش ادبیات فارسی کمک میکند؟
نه تنها شعر، بلکه دیگر هنرها نیز در رفتوآمد میان اقوام و فرهنگهای مختلف است که رشد میکنند. با این حال شعر حداقل در قلمرو زبان فارسی و در مقایسه با دیگر هنرها از امکان بهتری برای تعامل میان شاعران برخوردار است. این امکانی است که امروزه به لطف شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در اختیار اهالی ادبیات قرار گرفته است. شعر حتی قادر است به رشد و بهبود روابط میان ملتهایی که همه یا بخشی از آنها به فارسی صحبت میکنند هم کمک کند؛ آن هم در شرایطی که برخوردار از مفاخر ادبی و فرهنگی مشترکی هستیم. البته به این شرط که از شعر بهعنوان ابزاری برای پیوند بهره بگیریم نه اینکه آن را به سازکاری برای افتراق تبدیل کنیم. اهالی شعر اگر دست به دست یکدیگر بدهند حتی میتوانند به عاملی مهم برای نزدیکتر شدن هر چه بیشتر سرزمینهای خود به یکدیگر، آن هم در وجوه سیاسی و حتی اقتصادی بشوند.
در پایان قدری هم از وضعیت این روزهای شعر فارسی در افغانستان بگویید.
متأسفانه زندگی فرهنگی و ادبی مردم افغانستان تحت تأثیر شرایط سیاسی قرار گرفته است. آنچنان که شعر این روزهای افغانستان تا اندازه زیادی برآمده از درد و رنجی است که بر سر ساکنان آن آوار شده و طبیعی است که جلوههای احساسی و انتقادی پررنگ تری داشته باشد. با این حال شاید جالب باشد که بدانید شاعران افغانستان بهطور کامل در جریان شعر امروز ایران هستند و تولیدات شعری کشور همسایه را در محافل ادبی خود میخوانند.