به گزارش مجله خبری نگار/ایران: تفاوت مجموعه مستند «همسایههای خوب» با دیگر آثار رویکرد محتوایی است. در حقیقت این مجموعه مستند رویکرد قصهگویی را در پیش گرفته است و به معرفی کاراکترهایی میپردازد که سعی میکنند شرایطی را مهیا کنند که حال خود و اطرافیانشان در شرایط سخت خوب باشد. این افراد، آدمهای خاص و عجیب و غریبی نیستند و به اصطلاح در ظاهر شقالقمر نمیکنند، اما خروجی کار آنها مهم و بسیار مفید است. این مجموعه مستند به مخاطب میگوید که هر کدام از ما میتوانیم شبیه این افراد باشیم و بهراحتی امید را در جامعه گسترش دهیم.
«همسایههای خوب» برای قشر یا مخاطب خاصی ساخته شده است؟
مخاطب این مجموعه مستند در درجه اول خانوادهها هستند و چیزی که برایمان اهمیت دارد مسأله الگوسازی است. در حقیقت اگر مخاطبان این اثر را در جمع اعضای خانواده ببینند، متوجه میشوند که فعالیت اجتماعی که سوژهها بدان مشغول هستند براحتی میتوانند انجام دهند تا حال اطرافیانشان بهتر و باری از دوش آنها برداشته شود. از سوی دیگر «همسایههای خوب» در نگاه کلی مخاطب عامی دارد که از کودک و نوجوان تا افراد میانسال در هر موقعیت و سنی را شامل میشود و معتقد است اگر کسی قدمهای این چنینی بردارد، مطمئناً اتفاقات بهتری در انتظار جامعه خواهد بود.
یک تهیهکننده مستند با چه چالشهایی برای تولید اثرش روبهرو است؟
متأسفانه هرچقدر پروژه به پخش تلویزیونی نزدیکتر باشد، چالشهای تهیهکنندگی آن بیشتر است، چراکه بودجهای که برای مجموعه مستند در نظر گرفته میشود با بودجه فیلم مستند متفاوت است و به همین دلیل محدودیتهای بسیاری برای ساخت اثر در تلویزیون وجود دارد که شاید مهمترین آن منابع مالی باشد که به ما اجازه نمیدهد دست به ابزارهای فنی که کیفیت کار را بالا میبرد، بزنیم و این کار را سخت میکند. نکته مهم دیگر که ما از آن غافل هستیم این است که در دنیا شبکههای تلویزیونی با پخش رئالیتیشوها و فیلمهای مستند مخاطب جذب میکنند و حجم آثار نمایشی نسبت به تولیدات مستند پایین است. یعنی بیشترین بودجه و کیفیت کار به مجموعهها و رئالیتیشوهای مستند اختصاص دارد و از این طریق مخاطب خود را جذب میکنند. البته در مواردی نیز با برنامههای دیگری که در درازمدت هدفگذاری کردند، روی مخاطبشان تأثیر میگذارند. مسئولان تلویزیون ما باید با پیگیری و مطالعه الگوهای موفق در دنیا به این مسأله پی ببرند که چرا باید برای رئالیتیشوها و مجموعههای مستند اهمیت قائل شوند و چگونه باید این کار را انجام بدهند.
در ایران این قضیه کاملاً برعکس است یعنی بیشترین بودجه صرف تولید سریالهای داستانی میشود؟
بله. دقیقاً برعکس است یعنی در رسانه ملی بودجه برای سریالهای داستانی دسته چندم هزینه میشود که کمکم مخاطبان خود را از دست میدهند، چراکه در یک رقابت نابرابر با ویاودیها هستند. به هر حال مسئولان تلویزیون دیر یا زود متوجه میشوند باید ابزارشان را عوض کنند در حالی که ما مدتهاست بهعنوان کارشناس این مسأله فریاد میزنیم که بودجههایی که برای مجموعههای مستند در نظر گرفته میشود، بسیار پایین است و بهدلیل سیاستگذاریهای غلط در این مسیر مستندسازان و برنامهسازان ضعیف تربیت میشوند. در حالی که باید بهترین هزینهها را صرف کاری کرد که در دنیا جواب داده است و از این طریق مخاطب جذب میشود، اما متأسفانه این اتفاق نمیافتد. در نهایت باید بگویم بزرگترین چالش ما کمبود بودجه است که این موضوع مشکلات بسیاری را از انتخاب عوامل تا محدودیتهای فنی و... به وجود میآورد.